شما اینجا هستید
ادب زاگرسی » شاعری ناشناخته از خاندانی نام‌دار

اشاره: با آنکه سالیان بسیاری از نگارش تاریخ لرستان می‌گذرد اما شخصیت‌ها و حوادث آن آن‌گونه که باید به تصویر کشیده نشده‌اند، بعضی جاها مسائل به صورت سربسته بیان گشته‌اند، برخی داستان‌ها به گونه‌ی خلاف واقع بازگو شده‌اند و شماری از شخصیت‌ها در گم‌نامی مانده‌اند، در این بین بیش از همه به شخصیت‌های علمی، فرهنگی و هنری بی‌مهری شده است و این افراد که جامعه به وسیله‌ی افکار و رفتارشان جهت حرکت خویش را می‌یابد، محجور مانده‌اند، یکی از مهمترین مشکلات و علل عقب‌ماندگی لرستان همین نکته است که کمتر توانسته‌ایم شخصیت‌های علمی فرهنگی در سطح ملی و بین‌المللی پرورش دهیم، اگر هم انگشت‌شماری به مدد ذوق خلاق و علاقه‌ی مثال‌زدنی خویش توانسته‌اند در این وادی پرپیچ و خم گام بردارند و خوش بدرخشند کمتر شناخته شده‌اند و نویسندگان نیز در شناسان آنان سستی به خرج داده‌اند. بنا داریم در بلوطستان زین پس به معرفی این افراد بپردازیم، از خطه ترهان شروع می‌کنیم و به معرفی بزرگان ناشناخته‌ی کوهدشتی می‌پردازیم.
به سبب شناخت و علاقه‌ای که لرستانی‌ها به نظرعلی‌خان امیراشرف دارند در این مطلب به جعفرقلی‌خان امیرتومان -برادر بزرگترش- می‌پردازیم.
جعفرقلی و نظرعلی‌ ‌هردو پسران برخودارخان سرتیپ بودند که از شکم خانم‌بزرگ به دنیا آمدند، نظرعلی‌خان غضنفری که بیشتر او را با عنوان امیراشرف می‌شناسند در تاریخ لرستان چنان جایگاهی یافته که نیاز به معرفی ندارد؛ پدر، پدرجد و سایر نیاکانش را همگی به خوبی می‌شناسند و می‌دانند که تمامی از حکام و فرماندهان لرستان بوده‌اند. به همان اندازه‌ای که این برادر شهره‌ی خاص و عام شده برادربزرگتر به زغم لیاقت و شحصیت کم‌نظیرش ناشناخته مانده است.
برخوردارخان در جوانی با تیر مخالفین ترور شد و فرزندانش یتیم گشتند، با مرگش زن جوان و فریبایش به عقد والی پشتکوه درآمد و ملک‌زاده‌خانم فرزندان خویش را با خود به خانه‌ی شوی جدیدش برد اما چون جعفرقلی و نظرعلی‌ از شکم زن دیگر برخوردار به دنیا آمده بودند، همراه وی نرفتند و در میان دودمان نامدار خویش ماندند و در «دویخان»(۱) قاسم‌خان میرپنج و باقرخان سرتیپ -که با پدرشان نسبت پسر عموی داشتند- روزگار گذراندند.
هنگامی نظرعلی‌خان پا به دوره‌ی جوانی گذاشت، در مقابل عموزادگان قد علم کرد و با آن‌ها بنای مخالفت گذاشت، جعفرقلی او را از این کار حذر داشت، اما وقتی دید برادر عزم جزم کرده و سر سازش ندارد، دلش نیامد او را تنها بگذارد و با آنکه از وی بزرگتر بود، به جرگه‌ی نخستین حواریونش پیوست و در شبیخونی که نظرعلی‌خان به اردوی قاسم‌خان زد و منجر به کشته‌شدن نامدارخان نایب‌الحکومه ترهان و قدرت گرفتش شد، حضوری مؤثر داشت.
وی چه در اینجا و چه هنگامی که «شیرلرستان» (۲) به بهانه‌ی دیدار با شاه‌زاده «سول‌اسبی»(۳) در بروجرد محبوس شد و دوسالی دربند شاهزاده‌ی قجری گرفتار آمد وجهه‌ی حکم‌رانی و سوارکاری خود را بخوبی نشان داد، اما هیچ‌گاه بدان دل‌بسته نشد.
جعفرقلی‌خان در زمانی که برادرش در بند بود، عملاً فرمانروایی منطقه را عهده‌دار شد و توانست با درگیری و جنگ‌های خونین با طوایف مدعی منطقه، که از دادن مالیات سرباز می‌زدند، آن‌ها را وادار به پرداخت مالیات کند، آن‌گاه با رایزنی‌ها و وساطت «آبش» پدرزنش که نفوذ مذهبی خوبی در منطقه داشت و با کمک اقبال‌الدوله حاکم کرمانشاهان و پرداخت مالیات برادر را از زندان آزاد کرد.
رابطه‌ی او با نظرعلی‌خان تا پایان عمر خوب، صمیمی و برادرانه بود و طمع قدرت نتوانست این دو را به هم بدبین کند. او به تدبیر و کاردانی معروف بود. نظرعلی‌خان وی را امیرتومان دستگاه خویش خواند و مردم هم او را با این عنوان می‌شناختند و پس از نام جعفرقلی‌خان کلمه‌ی امیرتومان را می‌آوردند. با این حال جعفرقلی‌خان بیشتر به شعر و شاعری دل‌بسته بود و با شاعران منطقه ارتباط صمیمی داشت و پیوسته با آن‌ها مناظره می‌کرد، مناظراتی که با میرصیدمحمدخان اشرف‌العشایر، ملاخنجربگ آدینه‌وند، محمدتقی خان کولیوند، نظه‌عیدی‌بگ و سایر سرشناسان و سرایندگان لر و لک داشته از نمونه‌ی آن‌هاست.

تصویر منصوب به جعفرقلی‌خان امیرتومان در بین فوج امرایی (نفر نشسته در ردیف اول)

ش (۱۳)
ویژگی‌های رفتاری
جعفرقلی‌خان از دسته افرادی است که باید به واکاوی شخصیتش پرداخت، زیرا خصیصه‌های که او در روزگار پر آشوب گذشته از خود نشان داده، کم‌نظیر است. حکام و خوانین عاداتی را برای خود مرسوم و معمول کرده بودند و شرایط زمانه ایجاب می‌کرد که او نیز بسان بقیه پای منقل و وافور بنشیند و یا با پیکی مشروب سر خویش را گرم کند و با نگاری گرم گیرد و کسی هم کوچکترین سرزنشی از او ننماید و حتی سبب تفاخرش شود، اما او که به هنر بیش از هر چیز دل باخته بود، هیچ‌گاه خود را بازیچه‌ی امیال زودگذر قرار نداد و به قول خودش به سیر در عالم عرفان پرداخت و به ذکر آیات قرآن مشغول شد.
از خصلت‌های نیک وی سرپرستی و رسیدگی به امور ضعفا، رعایا، اقشار کم‌درآمد و ستم‌دیده بود که از حق کفش ترهان (سهم سالیانه‌اش از مالیات و امور حکومتی) از فقرا و مساکین دل‌داری می‌کرد.
هرچند کسی نمی‌داند که او کی و در کجا به دنیا آمده، اما مطابق با شعر منتشر نشده‌ای از ملاخنجربگ آدینه‌وند- دوست دیرینه شاعر- که در سوگش سروده، و در اختیار نگارنده قرار دارد، جعفرقلی‌خان در سال ۱۳۳۷ هجری قمری چشم از جهان فرو بسته و چندی بعد پیکرش در گورستان وادی‌السلام نجف‌اشرف در آرامگاه خانوادگی به خاک سپرده شده است.
متأسفانه از این شخصیت دوست‌داشتنی جز اشعاری که به صورت پراکنده از گوشه و کنار به دست آمده دفتر شعری در دست نیست، خوشبختانه به تازگی نگارنده در حین تصحیح اشعار ملاخنجربگ سروده‌های از وی را به دست آورده که در آینده تقدیم دوستاران شعر و ادب بومی می‌گردد.
تردیدی نیست که سروده‌های وی به اندازه‌ی بوده‌اند که بتوان آن‌ها را در یک دفتر گرد آورد، اما به دلیل سهل‌انگاری خود شاعر و یا به سبب جنگ و گریزهایی که بین والی پشت‌کوه و نظرعلی‌خان رخ داده، سبب شده تمامی اموال و آثار اینچنینی نیز از بین برود و ما نتوانیم از آن‌ها بهره گیریم، از شعری که بین او و ملاخنجربگ باقی مانده، پیداست که علاوه بر سرودن در شعرشناسی صاحب نظر بوده، زیرا در آنجا درباره‌ی شعر ملا که خود استاد سخن بوده و دیوان شعر دارد اظهارنظر نموده و به سبب پیشرفتی که در شعر امسال ملا نسبت به پارسالش دیده او را تشویق و تحسین نموده است.
می‌گویند جعفرقلی‌خان امیرتومان بیش از هفت همسر اختیار کرده است و این کار بدین خاطر بوده که هرساله یکی از فرزندانش از دنیا رفته و به اصطلاح بچه‌اش پا نگرفته تا اینکه پس از مشورت با ریش‌سفیدان و کدخدایان و عالمان، تصمیم می‌گیرد که زن آخر خویش را از دودمانی صاحب‌کرامت و شفاعت برگزیند، همین امر باعث می‌گردد که دختر محمدحسن‌میرزا رئیس مشعشعیان یارستانی معروف به آقابش که آغاسلطان نام داشت را به همسری برگزیند. حاصل این وصلت فرخنده پسری می‌شود که نامش را به میمنت نام پدربزرگش محمدحسن می‌گذارند.

ابیات زیر در گلایه از مرگ اولادش قبل از این وصلت، سروده است:
سالی یه فرزند عزیزالوجود / ژه فرق کله‌ام درآوردن دود
هر سال بر اثر مرگ یک فرزند عزیز و دُردانه دود از فرق کله‌ام برخاست
گاه‌گاه خَم آورد خم وه ایرشتم / ژه داغ فرزند شکیایه پشتم
هر گاه این داغ و غم [مرگ فرزند] بر من حمله‌ور شد، خمیدم و پشتم شکست
اشعاری پراکنده از ایشان توسط علی‌جعفر غضنفری نوه‌ی پسری‌اش که او هم شاعر است و در شعر خامه‌ی بی‌دل تخلص کرده در اختیار نگارنده گذارده شده، که تقدیم می‌گردد:
تا قدم نیام اَر پهنای زمین/ نقش بست وه خاطر صحنه‌ی بی‌ستوین
تا قدم بر پهنای زمین گذاشتم، صحنه‌ی بیستون در خاطرم نقش بست
اَژ طلب خونم تا فنا رَسیم / جسد ویم وه مرگ نه کربلا دیم
از طلب خواندم تا به فنا رسیدم، جسم و پیکر خود را پس از مرگ در کربلا دیدم
هفت‌وادی اَر عشق عطاری‌ام کردن / مشق اَرا مردم چوی دآریم کردن
هفت وادی عشق [عطار] عطاری‌ام کرد(از عشق خوش‌بو شدم) و آن را بسان دارو برای مردم تجویز کردم و بدان‌ها باز گفتم
***
رموز توحید یک وه یک وانام / وه قلای عرفان سی‌مرغ پا نیام
رموز توحید را یک به یک خواندم و در قلعه‌ی عرفانی سیمرغ پا نهادم
عرفان وه شادی سعدی رقم دام / خندان بیم ولی وه دل ستم دآم
عرفان به شادی عرفان سعدی رقم زدم و خندان شدم اما در دل اندوهگین بودم
***
سیر عالم عرفانم بردن / ذکر آیات قرآنم کردن
سیر عالم عرفان را کردم و آیات قرآن را ذکر نمودم
هر چی مجهول بی ونم معلوم بی/ تکاپوم پی نفس کل علوم بی
هرچی مجهول بود بر من معلوم شد و در تکاپوی یادگیری کل علوم بودم
تا فهمیم معلوم دنیا واحدن / واجد تموم مجهول اوحدن
تا فهمیدم معلوم دنیا واحد [یکی] است و دارای تمام مجهولات «اوحد» است
علوم عالم حلقه‌ی زنجیرن / سلسله رشته تا ابد دویرن
علوم عالم مانند حلقه‌ی زنجیری به هم‌پیوسته هستند و سلسله‌وار تا ابد دو می‌باشند
***
قناعت هر کس پیشه دنیا کی / آو خضر نبی یه‌جا پیا کی
هر کس در دنیا قناعت پیشه کند، آب خضر نبی را یکجا پیدا می‌کند [سرچشمه حیات را می یابد]
هر کس پاک‌دامن لقمه حلال بو / وینه سلسبیل ذاتن زلال مو
هرکس پاک‌دامن و لقمه حلال باشد و بسان سلسبیل [چشمه‌ای بهشتی] ذاتن زلال می‌شود
امانت‌داری رشته‌ی تدبیرن / خائنان وه دام دیوون اسیرن
امانت‌داری رشته‌ای از تدبیر است و خائنان در دام دیوان اسیر هستند
هر جا امنیت وه جا بر پا بو / عدالت الحق وه خاص اجرا بو
هر جایی امنیت بر پا باشد و عدالت به خوبی ااجرا شود (این بیت با بیت بعد موقوف‌المعانی است)
اه جا مدینه‌ی فاضله‌ی دنیان / هر وقتی صد هت نود نیشته جان
آن جا مدینه‌فاضله‌ی دنیا است، وقتی صد آمد نود هم در جای خود قرار گرفته است

ایشان قرآن را نیک دریافته، از ابیاتی که همگی تلمیح (چشم‌زد) بر احادیث و آیات قرآن دارند کاملاً این مسئله مشهود است. مثلاً با اشاره به این سخن نورانی رسول اکرم که می‌فرماید: «من أخلص لله أربعین صباحاً فجّر الله ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» (بحارانوار، ج ۶۷، ص ۲۴۹( (کسی که چهل شبانه روز با اخلاص عمل کند، خداوند چشمه‏های حکمت را در قلب او می‏جوشاند و بر قلم و زبانش جاری می‏کند.) به لکی سروده:

هر کسی چل شو گوشه‌نشین بو / معتقد وه کن طرفه‌العین بو
هرکس چهل شب گوشه‌نشین شود و معتقد به آیه «کن طرفه‌العین» باشد
هر کس روانی بارالهی بو / اخلاص وه دروین روحی راهی بو
هر کس روانش الهی باشد و اخلاص در درونش راهی پیدا کند
پرتو انوار حقِ تعالی / روحی سر به که تا وه ثریا
پرتو انوار حق تعالی روحش را از تا به ثریا بالا می‌برد
روحی وه زمزم بِدی شُستِ‌شو / فارغ بو اژ رنگُ خالُ خدُ خو
روحش را به زمزم شست‌وشو می‌دهد و از رنگ و خد و خود[ناخالصی] پاک می‌کند
وی فردی وارسته و پرهیزکار و اهل شب‌زنده‌داری بود و در اثر عبادت و مطالعاتی که داشت به مکاشفه روی آورد، خود در این‌باره می‌گوید:
مکاشفاتی وه دل روی کردن / روحم وه فراز فرقدینا بردن
مکاشفاتی به دل روی آورد و روحم را به فراز فرقدین [دو ستاره نزدیک قطب شمال و آن دو ستاره پیشین از صورت بنات النعش کوچک (دب‌اصغر) باشند] برد
اژ سر دعاُ وردُ معونی(معانی) / شهودُ کشفم دانه ارزونی
در اثر دعا و ورد و معنی خوانی، کشف و شهود را ارزانی‌ام کردند
***

علاقه‌ و اشتیاق جعفرقلی‌خان به فردوسی، ایشان را وادار به خواندن شاهنامه کرده و این مهم چه توسط شخص ایشان، چه بوسیله‌ی شاهنامه‌خوان‌هایی که در دستگاه حکومتی‌شان حضور داشته، صورت می‌گرفته، این افراد حتی در میادین جنگ شاهنامه را با آوای حماسی می‌خواندند، انس و الفت دیرینه وی با شاهنامه او را در رسیدن به یک زبان یک‌دست و عاری از لغت‌های بیگانه یاری کرده و با آنکه عربی را به خوبی می‌خوانده و بر لغات، اصطلاحات وعباراتش مسلط بوده و در وادی عرفان قدم نهاده اما از حلاوت زبان پارسی غافل نگشته است. آنگونه که در ابیات زیر مدعی شده، اشعار شاعران گذشته و بزرگان ادب پارسی را پیوسته می‌خوانده، تا جائی‌که بیش‌تر آن‌ها را در خاطر داشته و ملکه‌ی ذهن کرده است.

مُلام مولوی نه ری توحید بی / عرفان عطار سر ژه تمجید بی
موملایم مولوی در راه توحید بود و عرفان عطار سرتر از تمجید و ستایش بود
اَژ ملاصدرا صد رام پیا بی / هزارون قفل زنگاریم وا بی
از ملاصدرا صد راه یافتم و هزاران قفل زندگانی‌ام باز شد
اشعار حافظ روشنی رام بی / توسن شعرم پی اُو آرام بی
اشعار حافظ روشنی راهم بود و توسن شعر سرکشم با او آرام می‌گرفت‌
انوری سنا پی سنایی دا / سنایی بانگ کدخدایی دا
با نور انوری دنبال سنایی رفتم با سنایی بانگ کدخدای زدم
زوان فارسی تک‌رو وه دنیا / فردوسی نظام اَر سخن جا دا
زبان فارسی در دنیا تک و بی‌مانند است، و این نظم و نظام سخن پارسی توسط فردوسی صورت گرفت
هفت‌خوان روسم هفت‌صد گِلِم خُن/ شه‌نومه‌م یه‌جا اژ فردوسی سَن
هفت‌خان رستم را هفت‌صد بار خواندم و شاهنامه را یکجا از فردوسی گرفتم(همه‌اش را آموختم)
حفظ شه‌نومه وه یه‌‌‌سال کردم / گاهی گُل کردم، گاهی پژمردم
شاهنامه را در یک سال حفظ کردم، گاهی گُل کردم(شاد شدم) و گاهی هم پژمردم (غمگین گشتم)
علوم عرب اَخه فهمیمه / هفت‌صد لغت ژه شه‌نومه دیمه
علوم عربی را آنقدر خوانده‌ام که هفت‌صد لغت عربی در شاهنامه پیدا کردم
ابواب گلستون جمع وه دل کردم / ژه بوستون وه یای آوردم
باب‌های گلستان [سعدی] را به دل جمع کردم و بوستان را به یاد آورم
شه‌نومه روحم برازنده کرد / عشق و گیونِ دل ژه نو زنده کرد
شاهنامه روحم را لایق خود کرد و عشق و جان و دل را از نو زنده نمود
شه‌نومه نصف (نیم) ذهنم پِرکردن / ژه جور عرب قلبم پِر دَردن
شاهنامه نصف ذهنم را پر کرد و از جور اعراب قلبم پُر درد شد
در پاسخ یکی از دوستانش که از شب عروسی و زفافش پرسش می‌کند: یاحیف نفهمیم در ای زفافه / جاده حج مسدود یا راگه صافه؟ (حیف نفهمیدم که در شب زفاف، جاده‌ی حج مسدود بود یا راهی صاف داشت) به زیبایی و ادب پاسخ می‌دهد:
شوخم خرامیا وه اعزازه‌وه / تک دا وه بالین ژه روی نازه‌وه
پوشاوی لباس اعلای تازه‌وه / تعمیر دا حیان و افرازه‌وه
نظم دا پرچ دیز وه مقرازه‌وه/ مهربانی کرد بس ممتازه‌وه
کِل دا بصیرن چوی شه‌بازه‌وه/ فوری درهاتم ژه خمیازه‌وه
چوینا رفتار کرد وه دلوازه‌وه/ تشریف برد او صحن پی نمازه‌وه
نگه‌داری کرد لیل تازه‌وه/ پنهان لیم نکرد بسی رازه‌وه
قلبم داوه دم قُله گازه‌وه/مولام چی هرجار پی اعجازه‌وه
تا من ژه بالای لیلی خوشم بو/ خوشیم ژه بالای «آقابشم» بو
شوخ چشمم خرامان راه افتاد، آمد و بر نازبالش تکیه زد
رختی نو پوشید و موهایش را به افراز انداخت
با قیچی مخصوصش موهای میشی‌رنگش را آرایش کرد و مهربانی را به نهایت رساند
با چشمان شهلایش نظر بر من افکند و من از خمیازه و سستی درآمدم (جانی دوباره گرفتم)
آنگونه که دلخواهم بود رفتار کرد و ناز و کرشمه نمود و آنگاه به صحن [حیات] شتافت و آماده‌ی نماز (فریضه‌ی اصلی) شد.
لیلایم که راز سر به مهرش را تازه نگه‌داری کرده بود، آن را از من پنهان نکرد.
قلبم از شدت شوق به تپش افتاد و به هدف زدم و از مولا خواستم که مثل همیشه (بسان عروس‌های دیگرم که سربلند از صحن بیرون آمدم) اعجاز کند.
و این لذتی که ازهم‌آغوشی با لیلایم به دست آورده‌ام تداوم داشته باشد، خوشی‌ای که از مرحمت «آقابش» (پدرزنم) است.
***
او هم به زبان پارسی شعر گفته و هم با گویش شکرین لکی سروده، که ابیاتی از سروده‌های پارسی وی را با هم از نظر می‌گذرانیم، دوبیتی زیر درباره‌ی ناخن‌خشکی و بخیلی فردی است که مال فراوانی داشته، اما بسیار گدا صفت بوده و به اصطلاح نم پس نمی‌داده است:
چشم آزت می‌برد آخر روان را از تنت / مال دنیا می‌شود بی‌شک قرین دشمنت
مال خود را بس نخوردی طوق شد در گردنت / مرده‌ها را زنده کردی، آفرین بر مردنت
در خصوص هبوط آدم و سجده نکردن ابلیس و تکریم کائنات آدم را، که برگرفته از آیات قرآن است چنین لب به سخن گشوده:
شأن تو روز ازل سر از ملائک زد رقم / قدر تو این‌که به نزدت کائنات قد کرده خَم
پیرو نفس شدی آخر خود را سوختی / نفس رهبر کردی و آتش به جان افروختی
ای بشر اندازه‌ی خود را بدانُ نیک رو / با چراغ بینش‌ات از کوچه‌ی تاریک رو
چون خلیفه گشته‌ایی رفتار آدم پیشه کن / آن‌چه باطل می‌نماید قطع آن از ریشه کن

این بیت اشاره دارد به آیه‌ی ۷۲ سوره‌ی احزاب آنجا که خداوند می‌فرماید: إِنَّا َرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَی السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً (ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم و آنها از پذیرفتن آن سرباز زدند و از آن هراسیدند، ولی انسان آن را بر دوش گرفت به راستی او ستم‌گری نادان است.) در ابیات زیر آدمی را از منیت برحذر داشته و با حالت سؤالی می‌گوید:

در هوای مال و نامی شأن تو این‌گونه است / این چنین شأن تو این‌جا بحث مار و پونه است
درباره‌ی خوردن میوه‌ی ممنوعه و منیت و غره شدن آدم به خود و تکبر نمودن بر اهل دنیا هم سروده:
شاکی از دنیا شدی گفتی من از آن سَرترم / با منیت‌ها چه‌ها گفتیُ کردی باورم
خلقتت روز ازل از هر گناهی پاک بود / با همان روحی، وجود از هر چه بد بی‌باک بود
در آخر شاعر بشر و آدمی را به سر منزل مقصود راهنمایی می‌کند به همان بهشت‌برین که روزگاری ساکن آن‌جا بوده‌است.
پاک شو تا در دلت نور خدایی سو زند / در خور روحت ترا یک خلعتی از نو کند
راه دیوان بسته بر خود دار، دل آئینه کن / حرمتت والا بود، دل خالی از هر کینه کن

آرامگاه خانوادگی خاندان غضنفری در نجف اشرف (مزار نظرعلی‌خان امیراشرف و جعفرقلی‌خان امیرتومان)

م ال (۴)

جعفرقلی‌خان از دیدگاه دیگران

محمدرضا والیزاده معجزی مورخ نام‌آشنای لرستان:

جعفرقلی‌خان امرایی از مردان باسواد، باذوق، شاعر و ادیب لرستان بود که در خط و ربط و نگارش شهرت داشته است، مردی ادیب و سلیم‌النفس و آرام بود… جعفرقلی‌خان بسیار متواضع، نیک‌نفس و نکته‌سنج بود و گاه‌گاه به سرودن اشعار فارسی و لکی تفنن می‌کرد. ص ۱۰۵ نام‌آوران لرستان

ملاخنجربگ آدینه‌وند:

همان‌گونه که گفته شد، بین ملاخنجربگ و جعفرقلی‌خان مناظراتی صورت گرفته و سروده‌های ردوبدل شده که همان‌ها بیان‌گر این است که این دو با هم رفیق بوده‌اند و با یکدیگرحشر نشر داشته‌اند، هم وی به نیکی از ملا یاد کرده و هم ملا که واژه فروشی نکرده و القاب آبکی به کس نداده با احترام و اعزاز از او سخن به میان آورده و وی را فردوسی سخن خطاب کرده و نظامی نظم‌بند دانسته و حافظ نظیرپنداشته و بسان سعدی عباراتش را گوهرپذیر شمرده و وی را کسی دانسته که افلاطون از خط اشاش عبرت گرفته است، در شعری که به لکی و با مطلع «هم‌سران تارن، هم‌سران تارن /دنیام وه دیده تاریک و تارن» آغاز شده در سوگ دوستش آهنگ اندوه سر داده و به توصیف او اینگونه پرداخته، چون شعر بلند است تنها ابیاتی از آن آورده می‌شود، برای فهم بهتر ابیات معنی هر بیت در زیرش آمده است:

تا حال وه تاریخ الف رفته‌وه / مشهور وه سیصد سی و هفته‌وه
(تا کنون که از تاریخ هزار و سیصد و سی و هفت سالی رفته)
وه امر فرمان داننده‌ی دونا / ستار سرپوش کس سر مزونا
(به امر و فرمان داننده‌ی دانا و ستار سر پوشی که کس خبر از اسرار و رموزش ندارد)
فانی کرد آقای جعفرقلی‌خان / مشهور وه لقب امیرتومان
( آقای جعفرقلی خان را که لقبش مشهور به امیرتومان است فانی کرد)
وه رحمت حق روحش پرواز کرد / تشریف پری زید جنت ماواء بِرد
(به رحمت حق روحش پرواز کرد و به زید جنت مأوا تشریف برد)
شعرای سخن‌سنج شکرشکن بی / آقای ولی‌نعم ئیلان وَن بی
( شاعری سخن سنج و شکرافشان بود که ولی نعمت ایل‌ها به شمار می‌آمد)
با وقاری بی ژه با وقارون / سهمی سرداری، باش سردارون
(باوقاری از باوقاران بود و سردار سهمناکی که به همه سری داشت)
روم پی خان خاص فردوسی سخن / شجاع با وقار خوش‌خوی خِردمن
( افسوسم پی آن خان خوبی که بسان فروسی سخن می‌گفت و شجاع و باوقار و خوش‌خو و خردمند بود)
دلاور سوار شعرای شمشیر ژن / بن‌چینه بنیاد دشمن ژه بیخ کن
(دلاور سواری شمشیرزن بود که علاوه بر شاعری بنیاد دشمنان را از بیخ می‌افکند)
دارنده‌ی خصلت شأنُ شجاعت / بزمُ، رزمُ، نظم، سفرهُ سخاوت
( دارای خصلت‌های چون شأن و شجاعت و بزم و رزم و نظم و سخاوت و سفره‌داری بود)
صاحب سیفُ زورعلمُ عدالت / آداب حکوم فتح چنی فرصت
(صاحب شمشیرو زور بود اما علم و عدالت هم داشت و آداب حکومت و فتح را می‌دانست)
زاهد عبادت علمُ ادراک بی / قلبش وه توصیف الهی پاک بی
(زاهد بود و عبادت می‌کرد و قلبش یا توصیف الهی پاک بود)
هزارُ یک ژه الله‌و‌اکبر / موانا فصیح ژه شام تا سحر
(هزار و یک الله‌واکبر را از شام تا سحر بصورت فصیح می‌خواند)
دنگ نیک‌نامش وه عام مشهور بی / ژه کبرُ عصیان، دنائت دور بی
(آوازه‌ی نیک‌نامی‌اش پیچیده بود و از کبر و عصیان و دنائت دور بود)
وه زمزمه بزم چون خان منصور بی / تیر اندازی طور بهرام گور بی
(هنگامی که مجلس بزمش برپا می‌شد بسان خان‌منصور
(از پیران اهل حق) بود، و در تیراندازی مهارتی بهرام گور گونه داشت)
درک درس علم، عیان ژه لاش بی / افلاطون عبرت خط اشاش بی
(درک و فهم و علم داشت و افلاطون از تدبیر و اندیشه‌اش عبرت می‌آموخت)
نظامی نظم‌بند، حافظ نظیر بی / سعدی عبارت گوهرپذیر بی
(در نظم مانند نظامی و [در عرفان] نظیر حافظ بود و عباراتی سعدی گونه و گوهرپذیر داشت)
نظه عیدی‌بگ:
نظه عیدی‌بگ از شاعران هم‌عصر جعفرقلی‌خان در شعری که خطاب به وی سروده از دزدی مالش سخن به میان آورده است. در ابیاتی از این سروده که به لکی گفته شده و جعفرقلی‌خان نیز بدان پاسخ می‌دهد به وصف او می‌پردازد و صفاتش را چنین برمی‌شمرد: [امیرکبیر(اهل تدبیر و سیاست)، تاج بخش، اهل عبادت و علم، اهل سر، دانا و دبیر]
… تا مشغول بووم وه شال وه نالی / ذکر نیکی‌ات کم خان وه هر حالی
(تا به زین و برگ کردنش مشغول شوم و ذکر نیکی خان را در هر حال بنمایم)
خلاتی ژه دس امیرکبیرم / پرورده‌ی دامان هفت پشت امیرم
(خلعتی از دست امیرکبیرم، کسی که تا هفت پشتش امیر و فرمان‌روا می‌باشد)
شهنشاه تاج‌بخش عذر پذیرم / ارشد اولاد شاه‌بَخی پیرم
(شهنشاهی که تاج می‌بشخد و عذر می‌پذیرد، ارشد اولاد شاه بخی (برخوردارخان پدرش) بزرگ
بله اه برال هر تو کبیرین / وه نظر نظه دونا دبیرین
(آری از برادران تو بزرگتری و از نظر نظه(شاعر) دانا و دبیر هستی)
گنجینه‌ی علمی، لیاقت دیرین / ژه بَر تا وه بَحر کُل بی‌نظیرین
(گنجینه‌ی علم هستی و لیاقت داری و از خشکی تا دریا بی نظیری)
واقف اژ اسرار سر وه مُهره‌نی / پیش‌گوی مرموزات تا لو قورنی
(از اسرار خبر داری، سرت به مهر است (اهل نماز و عبادت هستی) و تا هنگام مردن پیشگویی می‌کنی)

پانوشت:

[۱] دویخان: خان و مان، خانه‌ی محل پذیرایی

[۲] لقبی که عین‌الدوله به نظرعی‌خان داد

[۳] «سول اسبی» به معنی سبیل سفید است و لقبی بود که مردم لرستان به شاهزاده عین‌الدوله بخاطر سبیل‌های سفید و پرپشتش دادند.

استفاده از این مطلب با ذکر منبع (بلوطستان) بلامانع می‌باشد.

۵۴۳۲

محمدبساطی؛ پژوهشگر و روزنامه‌نگار

  1. نام آشنا

    مطلب زیبا و بسیار خوبی بود دست مریزاد آقای بساطی

    • بهرام آدینه وند قبادی

      نمیشه نظرات مخالف میلتونم بزنید

      • بهرام آدینه وند قبادی

        جناب بساطی عزیز اصل مطلب رو درج کنید لطف

        • بلوطستان

          با درود
          جناب آدینه‌وند عزیز
          کامنت شما اهانت‌آمیز بود و با آنکه توضیحی بر آن نوشتم ولی با مرور دوباره و مطابق نظر هیئت تحریریه، جهت جلوگیری از بحث های اختلاف انگیز از درج آن خودداری کردیم.
          چنانچه برای ادعایی که مطرح کرده اید سندی در دست دارید می توانید آن را در قالب یک مقاله به نگارش درآورده تا بصورت مطلبی جداگانه در همین نشریه به اطلاع مخاطبان تاریخ دوست بلوطستان برسانیم.
          البته در آنجا با آرامش و احترام حرف بزنید و مثل کامنتی که ذکرش رفت با عصبانیت پرخاش نکنید.

  2. حمیدجودکی

    عالی عالی اقای دارایی مر خوت مشکلات ا ملتن بویی.تشکر

  3. احمدی

    زذکر نام واشنای با بزرگان کاری خوب است دست مریزاد

  4. محمود مهکی

    درود بر مردان الهی همچون جعفرقلی خان که شا یسته حکومت بوده است و تقدیر از محقق محنرم جناب بساطی بسیار عالی بود

  5. بسیجی

    خداقوت دست شمادردنکنه

  6. ناشناس

    سلام خدا قوت،یک روز از مسیر خرم اباد – کوهدشت با چند نفر پیرمرد همسفر شدم هر کدام از طایفه ای بودند و شناختی نسبت به همدیگر نداشتند اما سر سخن را با هم باز کردند و از خاطرات گذشته تعریف کردند یکی از آنان از خدمتنکاران خوانین بود از تعاریفش فقط صحبت از ظلم و زور و بی عدالتی و فخر فروشی و برادر کشی و لجاجت بازی چیز دیگری دست گیرم نشد بطور مثال،یکی برای تنبیه زیردستان خرمن خار درست میکرده و آنها را مجبور میکرده با پای برهنه بر آن وارد شوند دیگری به خودش حق میداده که در شب زفاف او بجای داماد وارد حجله شود .دیگری برای بدست گرفتن قدرت خون برادر خود را بر زمین ریخته است و تا مصرف مواد مخدر و مشروبلات الکلی و غیره البته از زبان افراد دیگری همچنین تعاریفی شنیده بودم و….

  7. ناشناس

    با سلام خدمت مخاطبان فرهیخته وشما دوست عزیزبایدخدمتتان عرض کنم که تمامی خوانین مثل هم نبو دن پس باید بگم دیدگاهتان اشتباه برخی خوانین ظالم بودن وکافر وبرخی دیگرمومن وخدا پرست بطوری که روحانی داشتن در دربار وهم خمس و زکات دادن مستند خد متتان عرض می کنم

  8. ناشناس

    با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز عآرضم به حضور انورتا ن که خدا رو شا هد می گیرم که بار ها از زبا ن مرحو م حا ج علی ا کبر شهبا زی ومر حو م حا ج محمد ولی نو ر و ز ی و بر ادر زا ده ایشا ن جنا ب ا قای حا ج د و ست علی نو ر وزی که خو شبختا نه زند ه و د ر قید حیا ت می با شند شنید ه ام که مر حو م جعفر قلی خا ن د عا کر د ن ودر زند ا ن و غل و ز نجیر ز ند ا نیا ن با ز شد ه یا اینکه می گفتن کفش ها یش همیشه در هر مجلس جفت میشد ن جلو ش بد و ن ا ینکه کسی ا ین کا ر ر و بکنه لطفا ن د ر جش کنید شا ید کسی خو است ر اجب د رست یا اشتبا ه بو دن مطلب فو ق تحقیق کنه

  9. ناشناس

    سلام دوستان ما هم منکر فرمایشات گوهر بار شما نیستیم شناخت کافی روی خوانین لرستان داریم. فرمایش شما کاملاً متین و بجاست در بین خوانین روحانیون محترمی هست شهدای بزرگواری و…هستند اما منظور ما همان خوانین ظالم هستند که متاسفانه امروزه باب شده از آنها در بعضی محافل به نیکی یاد میشود

  10. دارا

    sسلام من اهل بلدختر هستم گوشه از کارهای نظر علی را میگم .او مرد بسیار دست دل بازی بود مدت یک سال حاکم لرستان بود .ادم اهل دیانت و نماز بود .چشم چران نبود .چند بار به علت ندادن خراج دولتی مواخذه شد .در همراهی سالار دوله حاکم لرستان برای حمله به تهران برا شکست انقلاب مشرو طه نقش اساسی داشت .بسرش هم مرد بزرگی بود خدا رحمتش کند . بسرش نمیدونم کجا بازداشت بود نگهبان زندان دیگ ظرف زندان را براش میاره تمیز کنه در جواب میگه باج به شغال نمیدم و من بول میدم تو تمیزش کن

  11. شایان ادینه وند

    جناب آقای بساطی عزیز در جایی که گفتید امیر اشرف زمانی که در بروجرد مبحوس بود و جعفرقلی خان همه کاره حکومت طرهان بود با جنگ خونین توانست مالیات را از طوایفی که از پرداخت ان سرباز زده بودند مالیات اخذ کرد اینگونه نبوده بلکه ان طوایفی که مالیات نمیدادن که شامل طایفه ادینه وند وگراوند وکونانی بود مالیات خود را به امیر اشرف داده بودند وامیر اشرف به جای انکه ان را به دولت پرداخت کند ان را برای خود برداشته بود و خوانین طوایف مذکور زیر بار زور نرفتند و دوباره مالیات پرداخت نکردند که منجر به جنگی نابرابر در منطقه نعل شکسته ( نالشگنه)شد که دران جنگ خوانین مذکور جمعا بیست نفر بودند و امیر تومان پانصد نفر که بساط خان ادینه وند جد بنده به همراه حسن خان محمدی با فرزن و دامادش که از طایفه کونانی بود کشته شدند این گونه مالیات جمع شد خوانین مذکور باجی به کسی پرداخت نکردند ومردانه جنگیدندو کشته شدند

    • غضنفری

      دوست عز یز راجب ادعاتون چه سندی دارید تاریخ باید مستند باشد وبه دور از تعصب نه براساس بابام گفت جناب آقای شایان ادینو ند اگر ادعا ی شما درسته پس چرا جنا ب مستطاب آقای محمد رحیم خان محمدی گر آوند که هم شخصیتی وارسته وهم ا دیبی اریب می باشد وهم نوه ای خلف مر حوم حسن خان می باشد کوچکترین اشاره ای به این مطلب که قبل ان مالیات پر داخت کردن نکر ده ودر کتا ب شورش لرستان این مطلب چاپ شد ه لطفا ن مطا لعش کنید جنا ب آقای بساطی عز یز و بز ر گوار لطف کنید درجش کنید تا مشخص شودوگو شه ای از تاریخ لرستان بر مخا طبان عز یز و فر هیخته نشر یه وزین وپر بار بلو طستان روشن گر دد

      • شایان ادینه وند

        جناب غضنفری محترم سندی نشان میدهد که امیر اشرف مالیات را اخذ نکرده وبر اثر عدم پرداخت به حکومت بازداشت شد را در اختیار نشریه بگذارید تا بنده هم در اختیارتان بگذارم

    • غضنفری

      جنا ب آقای شایان ادینو ند هرچه خوانین و بز رگ و فرهیخته در منطقه تر هان خصوصان اقا یان ادینو ند وجود داره با فر ز ندان مر حوم بر خو ردار خان سرتیپ حاکم و والی بلامنازع منازع لرستان نسبت فامیلی و اشنا ی دارند اما هیچکدام به این مطلب که قبل ان مالیات پر داخت کردن هیچ حرفی نز دن بار ها وبار ها نیز این حر ف رو تعریف کردن که این جنگ بر سر پر داخت ما لیات بو ده اگر لازم بود اسم تک تک ان بز ر گوار ان منطقه تر ها ن وخصوصا ن آقایان ادینو ند که این مطلب رو برامون تعریف کرد دن به اسم براتون میگیم که دیگه حر ف تار یخی رو بدون سند نگید وبدانید تار یخ جای مستند ات می باشد به دور از تعصب و بر اسا س واقعیت می با شد

      • شایان ادینه وند

        اقای غضنفری درست خوانین ادینه وند خواهر زادگان فتح اله خان غضنفری حاکم لرستان میباشند و با فرزندان برخوردار خان نسبت فامیلی هم دارند من هیچ حرف تار و یخی نزدم اصل این درگیری خونین بر سر مالیات بوده بله و اینکه دوباره از خوانین طرهان مالیات خواسته شد صحت داره همینطور که اقای محمد رحیم محمدی در کتاب شورش لرستان به این موضوع اشاره نموده که جنگی نابرابر بوده وچنین فرمودند که جدشان به خاطر عدم تعظیم در مقابل زور کشته شد و در سات یاران موموند نیز تکرار کردند که جدشان بر اثر عدم تمکین از زور کشته شد

  12. غضنفری

    دوست عز یز راجب شخصیت امیراشرف باید بگم خد متتو ن که مر حوم نظر علی خان غضنفری امیر اشرف حاکم و والی بلامنازع منازع لرستان بر سر اینکه مر دم چیز ی ندارن چیز ی از مر دم تحت عنوان ما لیات نگر فته که بخواد به دولت پر داخت کنه ومی گفت این بز ر گتر ین گناه که از این مر دم چیز ی ر و بگیر م و به دولت پر داخت کنم و گواه این مطلب زمانی روشن میگردد که به اقا ربیع راجب ثبت املا ک می گوید بخدا قسم هیچ فر قی میان فر زندان خو دم ودیگر مردم لرستان ند اشته وندارم وهر کس که در لرستان تر قی کند فر ز ند من است این هم دلیلی دیگر بر ادعایتون

    • شهروند

      باسلام جناب غضنفرخان اقای گابریل اگان کتابی دارن به اسم شکسپیر ومارکس ودرموردhistoryصحبت می کنند و اعتقادشون اینه که history نیست بلکه hi, story و منظورشون رو قابل هضم و قابل بلع بکنم برای شما و اون اینه که تاریخ تحریف میشه دیگه تاریخی وجود نداره وهرکسی که دستش به بوق و کرنایی میرسه در اون میدمه تا جلوه کنه.سفرها می باید تا پخته شود خامی هرکس باید بعنوان محقق وپژوهشگر اولأحقانیت رو همیشه سرلوحه ی کارش قرار بده درثانی منیت رو کناربزاره وبا ذهن باز و روشن و به دور از دوگماتیسم و انجماد مغزی قضاوت کنه و پژوهشگری موفق خواهد بود که با بزرگان نشسته باشد ومستند صحبت نماید و بدون تعصب و منیت نمیدانم سن شما قد میدهد یا نه از بزرگترهایتان اگرداشته باشید سوال کنید واگر انها افرادی منجمد مغز نباشند حتماً صحبت های جناب شایان ادینه وند را تصدیق خواهند کرد, باشد که بی مطالعه وپژوهش سخنی برزبان نرانیم که مضحکه ی خاص و عام شویم,
      به قول حضرت سعدی علیه رحمه:
      تا مرد سخن نگفته باشد
      عیب و هنرش نهفته باشد

  13. سوری

    دوست عزیز اولان متاسفم که شما فر قی میان ما لیات رو که حکام میگیرند برای عمران وابا دنی با باج اخراج رو که قلد وران برای عیش ونوش می گیرن رو نمیدونید دومان مر حوم جعفر قلی خان امیر تو مان با این جایگاه مذهبی رو که داشته به گواه اشعار مرحو م ملا خنجر بگ که ازطا یقه ادینو ند می باشد آیا می تو اند ظالم و به قو ل شما باج گیر باشد سومان جنگ اصلان با طایفه ادینو ند و کو نا نی نبو د ه و ما لیات این دو طایفه رو قبل ان گر فته بلکه جنگ وپر داخت نکر دن ما لیات با طا یقه محتر م و بز رگ گر او ند بو ده و طو ا یف و افرا د محتر م دیگری رو که اسم بر دید بر اثر حمایت از طا یقه محترم گرا وند کشته می شو ند ن بر اساس پر داخت نکر دن ما لیات

    • شایان ادینه وند

      اقای سوری
      شما جانبدارانه از خاندان غضنفری حمایت میکنید حق داذرید چون هرچه دارید از این خاندان دارید خداحافظ

  14. ناشناس

    آقای ا دینو ند جنا ب مستطاب آقای بساطی عز یز که انسانی ادیب وار یب می باشد به خاطر نشان داد ن لیا قت در تو انای جنگ مر حوم جعفر قلی خان امیر تو مان وادا ر ه امور حکومتی این مطلب رو با ز گو کر ده و دلیل دیگر ی هم در کارنبو ده که به شما بر بخوره واگر این شخصیت مورخ و اند یشمند جنا ب اقای محمد رحیم خان محمدی گر اوند این مطلب رو چاپ نمی کردهر گزا یشان هم هیچ نمی گفت بعد ش هم هیچ اشاره‌ای به اسم طو ایف نشده بلکه شخص شما خو دتو ن رو میگم ن طا یفه محترم اد ینوند بخاطر خود بز رگ بینی که بدان دچار شده ای وبخا طر این‌که اسم خو دتو ن رو بیارید که احساس وجود کنید این رو نو شتید و هیچ هدف دیگر ی ند اشتید و والا این مطلب قبلان در کتاب شور ش لرستان چاپ شده و نیاز ی به باز گو کردن نبود زیرا اسم و طو ایف و افراد محترم قبلان در ان چاپ شده

  15. ناشناس

    دوست عز یز باید خدمت شما و مخا طبان فر هیخته عرض کنم که مر حوم جعفر قلی خان امیر تو مان ونظرعلی خان امیر اشرف نه تنها به زور ما لیات از کسی نگر فتن بلکه در سال خشک سالی وقحطی مردم منطقه را به خانه مر حوم اقابش برده ومرحوم آقا بش نه تنها پذ یرای از مهمانان وحیوانات انا ن می کند بلکه شبی دوتومان به انا ن می د هد بعد از یک سال که بر می گر دندهرنفری هشت صد وبیست تومان پول باخود میارن ودر بین راه شعا ر می دهند به زبان محلی خدا مز و نی فر ه خو شمو ن خو شی ابالا اقا بشمو نه بودین وسیله مردم رو از قحطی و گرسنگی نجات می دهند پس چطور میتونند که به زور ما لیات از مر دم بگیر ند وخرج خود کنن طبق کدام مستند ات نوشتید

    • شایان ادینه وند

      جناب ناشناس پدر بزگ بنده بارها در سالهای قحطی با هزینه خود به بغداد میرفته و گندم خریداری مینموده و با گوسفندان خود غذا میپخته و به مردم قحطی زده طایفه میداده وبه اشپزان خود میگفته زنان باردار را دوبرابر افراد عادی غذا دهید و سهم خودم را به کسی که غذا برایش نمانده بدهید

  16. ناشناس

    لطف کنید تا اطلاع‌ دقیقی از چیز ی ندار ی کامنت نزار چون با این کار شما ذهن بر حی از پژوهشگران جوان و تا ز ه کار ممکنه به بیراهه کشیده بشه وباعث گر ه کور ه در تاریخ لرستان بشید پس تا می تو انید از این کار دور ی کنید وسعی کنید لا اقل اگر گر ه گشا در تاریخ لرستان نیستید لا اقل گر ه کور ه هم ایجا د نکنید وذهن پژوهشگران و مخا طبان فر هیخته رو در گیر چار ی وچکر ی های آبکی بدون مستندات نکنید جناب آقای شایان ادینو ند

  17. علی رضا غضنفری

    با عرض سلام وخسته نباشید خدمت جنا ب مستطاب آقای محمد بساطی عز یز محقق وپژوهش گر محترم وبی ادعا و جناب آقای شایان ادینو ند ومخاطبان فرهیخته وارجمند نشریه‌ای و زین وپر بار بلوطستان عارصم به حضور انو رتان که جناب آقای شایان ادینو ند که مدعی است مرحوم امیرشرف قبلان ما لیات رو گرفته پس چرا هیچکدام از فر زندان مرحوم برخوردار خان سرتیب از جعفر قلی خان امیر تو مان ونظرعلی خان امیر اشرف گرفته تا حبیب لله خان ظفر لشکر وبختیار خان امیر العشایر هر کدام زمین ارثی جیزی برای فر زندان خود به ارث گذاشتن مرحمت بفرمائید اعلا مش کنید تا مشخص بر همگان گردد که ما لیات رو به زور از مردم گر فتن وبرای خود و فر زندانشان به یادگار گذاشتن

  18. ناشناس

    دوستان گواه واثبات حر فهایم تشییع جنازه باعظمت وباشکوه مرحوم محمدحسین خان غضنفری می باشد که با اینکه هیچ چیزی وجایگاهی نداشت تشییع جنازه ای با این عظمت وشکوه تنها دلیش تکیه برجایگاه مردمی بودن خود وپدارانش می باشد خدماتی که در حق این مردم شریف ونجیب انجا م دادن وبه پاس این خدمات بر قلوب مردم حاکمیت کر دن

  19. شایان آ دينه وند

    با سلام خدمت حضرات غضنفری، سوری، ناشناس که کامنت های مشابه هم نوشته اید و مشخص که مربوط به یک نفر با چند اسم مختلف آقای غضنفری شما چه سندی دارید که ثابت می کند که امیر اشرف این مالیات را بر اثر ترحم بر مردم جمع نکرده و به دولت مرکزی تحویل نداده که بر اثر آن در بروجرد مبحوس شد مگر جز آثار و تالیفات مرحوم اسفندیار خان یا آقای اسعد که فرزند و نواده امیر اشرف هستند تا در مقابل بنده سند ارایه کنم تاریخ منطقه اکثرا شفاهی است زیرا کاتبی نبوده که ثبت کند اگر هم بوده جانبدارانه نگاشته در جواب آقای سوری باید بگم حق دارید جانبدارانه برخورد کنید چون هرچه دارید ار این خاندان دارید در کامنت دیگری آمده که من دچار خود بزرگ بینی شدم و خواستم احساس وجود کنم من نیازی به معرفی خود با این کامنت گذاشتن ها ندارم چون پدر و مادرم ازخواندن نامداری در منطقه هستند از پدر از نسل چراغعلی خان فیلی هستم و از مادر ازنسل مرادعلی خان سرتیپ کاظمی، در کامنت دیگری آمده که امیر اشرف و جعفر قلی خان مردم قحطی زده خود را به منزل آقای برده و با پول اقابش به منطقه باز گشتند، پدر بزرگ بنده در دوران قحطی به بغداد میرفته با پول خود گندم خریداری میکرده و به طایفه خود باز میگشته به آشپزان و خدمت کارانش دستور میداد گوسفندانش را سر ببرند و با گندم غذا درست کنند و به مردم دهند زنان باردار را دو برابر افراد عادی غذا میدادند، در کامت دیگری که نوشتید منظور آقای بساطی از نگارش این مطلب نشان دادن لیاقت جعفرقلی خان در اداره حکومت بوده، جنگ پانصد نفر با کمتر از بیست نفر هنرنمایی نیست آنهم کسانی که برای صحبت آمده بودند نه درگیری، ای کاش انتقاد پذیر باشید و به قول خودتان به دور از تعصب برخورد کنید، در آخر میگویم حقیقت تلخ است موید باشید حضرات

  20. عبدالرضا امرایی

    سلام بر روح شاعر وعارف ناشناخته مرحوم جعفر قلی خان امیر تو مان ونوه ای خلف وبی ادعایش جناب مستطاب اقای علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل که استاد بز رگ و مسلم عرصه‌ها ی شعر ونویسندگی در لرستان می باشدشخصیتی ادیب وار یب محقق وپژوهش گر ی توانا که از پیشکسوتان اهالی قلم رسانه وبازیگری بوده وارزوی توفیق وسلامتی برای مدیر مسئول محترم نشر یه‌ وزین وپر بار بلوطستان جناب اقای محمد بساطی عزیز و بز رگوار

  21. امرایی سوری

    آقا ی ادینو ند عزیز به نظر ما ایل بز رگ سوری امرایی وانمی روشنفکران بحث شما واقای غضنفری که بز رگ ایل سوری امرایی هستن به مصداق این می ماند که شخصی که خود رابه خواب زده ویا نخواهد بفهمد واقعیت رو هرگز نخواهی توانست اورابیدار کنی وبفهمانی واقعیت رو بهش د رست ما تند حضرت عالی وبه نظر ایل بز رگ سوری امرایی مردم بزرگترین قاضی تاریخ می باشند پس قضاوت رو واگذار کنیم به وجدان بیدار وروشنفکرانه مردم شریف ونجیب لرستان ومخاطبان فرهیخته نشریه ی وزین وپر بار بلوطستان

  22. جمع کثیری از اهالی شهرستان رومشکان کبیر

    جناب اقای غضنفری بحث با ناقص خیالان شیوه استاد نیست علم افلا طون حریف جهل با ما در زاد نیست چون هر هرچه هست مر دم می دانند وحرف مفت خوشنام رو بد نام نمی کنه وشاکی از اینچنین اشخاصی شدن عین اعتبار شان دادن است جواب دان به این حرف های پوچ در شان واعتبار جایگاه خاندان کبیرغضنفری که حرف اول رو در کل لرستان میز نندنیست پس لطف کنید بحث رو از همین جا قطع کنید عظمت وشکوه خاندان غضنفری کبیر خیلی بیشتر از اینهاست ودر هیچ مقالی نمی گنجد

  23. دودما ن یز رگ عبد ولی

    غضنفری تا چیز ی مهم نباشه ان قدر بهش اهمیت نمیدن و این یعنی جایگاه مهم خانواده غضنفری همگان بز رگان غضنفری رو خوب میشناسن

  24. علی رضا غضنفری امرایی

    بنا به درخواست اکثریت اهالی محترم لرستان وبه دلیل اینکه شاید به جراعت بتوان گفت تمامی مردم لرستان با خانواده غضنفری نسبت فامیلی دارند وبه دلیل اینکه موجب رنجش شخص یا اشخاصی نشویم ومزاحم اوقات مردم شریف ونجیب لرستان ومخاطبان فرهیخته نشریه ی وزین وپر بار بلوطستان نشویم وبیشتر از این شخص شخیص اقای بساطی عزیز ودیگران رو نگیریم از همین جا از تمامی کسانی که باعث وبانی گرفتن اوقات شریفشان شدیم ویا خدای ناکرده موجب رنجش شخص یا اشخاصی شده پوزش می طلبیم تقاضا ی عفو وبخشش می طلبیم وسکوت پیشه می کنیم وبه جناب اقای شایان ادینو ند عز یز متذکر میشویم که هیچ آداب وتر بیتی مجو هرچه می خواهد دل تنگت بگو ارادتمند شما مردم فهیم روشنفکر بانجا بت واصلالت لرستان علی رضا غضنفری امرایی

  25. مهدی اسدیان بیرانوند

    بسیار عالی بود بویژه آن الفاظ که فرمودید برای آشنایی عزیزان
    این باقرخان همان باقرخان قضیه گور سگ است؟
    نمیدانستم این میر اشرف پسر میر تمار شاعر بوده جالب شد.
    البته ایشان را میشناختم و با اشعار ایشان آشنایی داشتم.
    البته جناب بساطی عزیز گمان کنم میر اشرف را نبوده چون آقایی میر احمد برادرش بیشتر به شاعری معروف است که یکی از نوادگاشان عجم میر است. که شاعری توانا بوده است.

    • بلوطستان

      با درود
      جناب اسدیان بیرانوند اشزف العشایر درست است از او در گلزار ادب هم اشعاری از آمده است

      • مهدی اسدیان بیرانوند

        سپاس از پاسخگویی شما

      • مهدی اسدیان بیرانوند

        البته جناب بساطی همین میر احمد هم اکنون یکی از فرزندانشان و نوادگانشان جناب جوان هاشمی از دوستان پدرم از بزرگترین شاعران دره شهر هستند. . که متاسفانه کتابشان بدیل برخی از مشکلات و سخنان اجازه چاپ نگرفته گویا.
        به هرحال اگر توانستید مصاحبه ای با جناب جوان هاشمی که پیرمردی اهل ادب هستند انجام بدهید. خالی از لطف نیست.
        شاعر بسیار بزرگی هستند. که به لکی و لری و فارسی شعر دارند.

        • بلوطستان

          خاندان میر شاعران بزرگی چون عجم که را دارند که شعر شیرین و گزنده ای دارد و ما. پیشتر درباره ی دیوانش در بلوطستان مطلب نوشته ایم. اگر تلفن این شخص را محبت کنید در فرصت مناسب پیگیر موضوع خواهیم شد.

          • مهدی اسدیان بیرانوند

            درود جناب بساطی دیروز کامنت شما را خواندم و با پدرم تماس گرفتم گویا متاسافتنه ایشان چند وقتی است که فوت نموده اند.

  26. مسعود یاراحمدی

    سلام و درود بر خاندان بزرگ امرایی که سرتاسر زندگیه بزرگانش سرشار از علم و ادب و رشادت و دلاوری و افتخار و خدمت صادقانه و ……………….است.هر چی از طایفه امرایی بگیم کم گفتیم.و درود بر شما جناب بساطی که حق را ادا کردید.بنده افتخارم این است که خواهرزاده طایفه بزرگ امرایی هستم. خدا پشت و پناهتان باشد بلوطستان

  27. عبد الحسن امرایی

    باسلام و تشکر از جناب مستطاب آقای محمد بساطی مورخ محقق نویسنده پژوهشگر لرستان بابت مطلب تاریخی وزیبایتو ن راجب بزرگان غضنفری جعفر قلی خان امیر تومان شاعر وعارف لرستانی سپاسگزاریم وتشکر از نوه ای اهل قلم جعفر قلی خان غضنفری استاد علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل که در بیشتر زمینه های فرهنگی ادبی هنری تاریخی ازشاعری نویسندگی بازیگری محققی ومورخی وغیر ه گرفته تاروز نامه نگاری وفعا لیت های رسانه ای طبع ازمایی کرده وموفق بوده وبه عقیده بنده ایشان تنها وارث بزرگان اهل قلم خاندان غضنفری مانند مرحوم فتح الله خان جعفر قلی خان اسفندیار خان واسدالله خان غضنفری امیرپور ودیگر اهالی قلم خاندان کبیر غضنفری میباشد با آرزوی موفقیت برای مدیر مسئول محترم نشریه ی وزین وپر بار بلوطستان واستاد علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل

  28. همسایه

    ازمیان نوادگان جعفر قلی خان امیر تومان ازلحاظ شجاعت وزور دلداری بی باکی فقط غلا مشاه غضنفری که از اولین درجه داران کوهدشتی ارتش زمان شاه بود که بعد ازخدمت ازسربازی براثر لیاقت شجاعت وسربلند شدن از آ زمایشات ارتش ان زمان به جذب ارتش درآ مدکه بعد از مدت چندین سال به ژ اندارمری سابق خدمت میکرد اکثرشرورها ی نامدار رو فقط غلا مشاه رو رومی فرستادن برای گرفتنش ایشان همچنین نفر اول تیر اندازی ارتش وهمچنین نفر اول ورزش پهلوانی وباستانی ان زمان بودنامبرده هنگامی که به جرم قتل دوتن از فرماندهان نطامی درزندان بود به شاخ زندان وشیر لرستان لقب گرفته بود از لوتیهای بزن بهادر وجوانمردان زمان خویش بود که در خوزستان نمایش پهلوانی اجرا میکرد وماشین رو از روی بدن خویش رد میکرد وسکه رو با دوانگشتی نصف میکرد زنجیر پاره می کرد میخ فولا دی دربدن خویش فرو می کرد ماشین رو از رو از روی بدنش حرکت می دادوخیلی نمایشات سنگین دیگرکه دراین مقال نمی گنجد گوشه از کارهای ایشان بود که به عینه دید ه ام شنید ه ها حاکی از ان بود که دوره کامل رنجری روگزرانده بودولی باتمام اوصاف خیلی مهربان ودل نازک وبسیار بخشنده بود ودست نیازمندان رو می گرفت که شوربختانه بر اثر عذاب وجدان بعد از رهایی از زندان مجنون گردیدایشان دراسب سواری وپرش از موانع وشنا نیز سرامد بودنامبرده فرزند ارشد وبرادر مهتر استاد علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل می باشداین کامنت روبخاطر ادعای دین که بر گردن بنده داشته نوشتم وهیچ هدف یانیتی دیگر در کار نبوده باتشکر ازمدیریت محبوب ومردمی نشریه ی بلو طستان جناب اقای محمد بساطی عزیزلطفان در جش کنید تاشایدکسی خواست راجب زندگی نامه اش یا اثبات عرایض تحقیق کند

  29. بازوند

    ازلحاظ تاریخ مکتوب وشفاهی وهمچنین ضر ب المثلها بعدا ز بزرگان واساتیدخاندان غضنفری فقط مرحوم صید محمد خان مرحوم مرتضی قلی خان وعلی جعفر غضنفری خامه ی بیدل حاوی اطلا عات‌ تاریخی ارزشمندی بودند

  30. فرشید

    با عرض سلام خدمت دوست وسرور ارجمند وفاصلم جناب اقای محمد بساطی عزیز که از طایفه محترم وسرشناس ضر ونی می باشد همان طایفه ای که درمیان اقشار مردم بزرگ ترهان به خداوندگار سخن معروف ومشهور است و عرض ارادت ویژه خدمت مخاطبان فرهیخته نشریه ی مستقل ومردمی بلوطستان که خود را وامدار هیچ گروه یا شخصی نمیداند وتریبون مردم است وبز رگتر ین سرمایه وپشتیبان خود رامردم میداند وبی شک نیز چنین است چون داشتم در سایت مطالعه می کردم به مطلب دلکش وتاریخی جعفر قلی خان امیر تومان نائب الحکومه ، فرمانده فوج ، دبیر،مشاور سیاسی وبرادر نظر علی خان امیر اشرف والی مقتدر وبلامنازع پیشکوه لرستان رسیدم بعداز اتمام مطلب کامنت هارو خوندم از روی برخی کامنت ها متوجه شدم که مردم به اقای علی جعفر غضنفری به عنوان یک هنرمند علاقه وافر دارند چون بنده مدتی افتخارشاگردی را از محضر مبارک وذی شرافت ایشان کسب نمودم خاطر ه ای از ایشان دارم که به بازگویی ان می پردازم عارصم به حضور انورتان یک روز در معیت استاد علی جعفر غضنفری و بز ر گانی از اهل قلم به منزل استاد پیشکسوت فردوسی زادگاه لرستان شهریار اقلیم سخن مرحوم اسفندیار خان غضنفری مشرف شدیم بعد ازسلا م واحوالپرسی علی جعفر غضنفری دو مقاله و دوشعر راکه در وصف دو عمویش که هردو را استاد خویش می خواند وخود راشاگرد فابریکشان شروع کردن به سرون اشعار و خواندن مقالات بعد ازاتمام اشک در چشم مرحوم عمویش حلقه زد گفت بخدا انگار از مادر متولد شدم تنها نگرانیم این بود که بعد از مرگ من واسدالله خان چه کسی می تواند قلم در دست گیرد وجانشین بزرگان واساتیداهل قلم خاندان غضنفری شود وابروی با عطمت خاندان رو حفط کنداما الان متوجه شدم هم قلم توانایی داری که هم واقع بین است وهم شجاع ونترس که دراه حقایق می کوشد جز خدا از کسی نمی هراسد وتمام اینا ن در قلم زنی سرکار بر بنده هو یدا ومشخص گردید وبنده به عنوان نماینده اهل قلم این دوده رسمان حضر تعالی رو جانشین خود برادرم اسدالله خان جعفر قلی خان وفتح الله خان ودیگر اساتید وبزرگان اهل قلم خاندان غضنفری اعلام میدارم امید است در پناه ایزد منان موفق باشی وتمام وجودت رابرای خدمت به مردم مانند نیا کان غضنفری به کار گیری وبتوانی بارضایت قلوب مردم راتسخیر کنی زیرا تنها افتخار خاندان غضنفری خدمت به خلق است وتنها امیدو پشتوانه شان مردم غیور وشجاع وسرافراز می باشد اینان چکیده ای از مطالب وسخنان گوهرباراستاد پیشکسوت لرستان بود که تقدیم گردید امید است مقبول افتد

  31. هم قطار

    باسلام انصافان هرچی از قدرت زوربازو جرات وشجاعتش بگید کم گفتید زیرا هم زیبا بود وهم هیکلی سنگ آسیا ب برمی داشت کوله پشتی های چند کیلو باهاش بود گوسفند بز رگی هم بر دوش می گذاشت از کوه با لا میآمد یک نفس خستگی نا پذیر بودرکو ردار میل سنگین بودهنگامی که به جرم قتل دوتن از فرماندهان نظامی متواری بود خیابان رو می بست وهیچ کس از فرماندهان نظامی جرات نز دیک شدن روبهش نداشت آ خرش یکی از نظامی ها که دوستش بود ه
    هنگامی که چای وناهار براش میبره با ریختن قرص وتریاک در غذا وچای خوابش می بره ودستگیرش می کنند در خواب اما علت قتلش رو اهانت دوتن از فرماندهان نظامی به لرولرستان باعث میشه که هردو روبکشه سراسر بدنش خال بود یکی عکس شیر در بدنش ودیگری حکاکی کرده بود باج تن خلاصه هیچ کس مانند اوبود همش خدادادی بود جوانی نهایت زیبا ورشید بود

  32. دانشجو

    باسلام و عرض ارادت وپوزش از اینکه مصدع اوقات شریفتا ن میشم وبا کسب اجازه از محضر مبارک فرهیخته نجیب وبی ادعا جناب اقای محمد بساطی عزیزومخا طبان فرهیخته نشریه ی مانا وسرافراز بلوطستان به عنوان آخرین خاطر ه ای که قابل ذ کر می‌باشد از دوران رفاقت چندین وچند ساله بنده با اقای علی جعفر غضنفری خامه ی بیدل که معلم واستاد راهنما ومشاور زندگیم بود وبه من الفبای زندگی آموخت هرچند میدانم که استاد بی تکبر وبی ادعایم با شناختی که از ایشان دارم نه تنها از ذ کر این مطالب خرسند نمیشود بلکه باعث رنجش استاد نیز میشود زیرا استاد ن دنبال نام است ون نان ادعای حرف هایم وقتی بر همگان مانند روز روشن می شود که استاد با اینکه دارای تحصیلات آکادمیکی در دو رشته ادبیات وحقوق می باشد وبا توجه به اینکه براثر روشنفکری و مراودت های شاعری و نویسندگی ومکا تبات های اداری با اکثر مسئولین بلند پایه شهر ستانی واستانی نظام مقدس جمهوری اسلامی حشر ونشر ورفاقت وبرادری داشته اما هم چنان بیکار وجویاکار است راجب تخلص خامه ی بیدل ایشان مطلبی هست ویاد وخاطره ای که ذکر ان خالی از لطف نیست عارصم به حضور انورتان در روزی از روزها بعداز اتمام تحصیلی در دانشگاه در معیت معلم واستادم به خدمت عمویش ابر مرد تاریخ ساز لرستان روانشاد زنده یاد محمد حسین خان غضنفری مشرف شدیم بعد از سلام واحوالپرسی استاد دو قطعه شعر ودو مقاله خود را که تحت عنوان آخرین بازماندگان تاریخ حیات سیاسی خاندان غضنفری ودوده برخودارخان سرتیپ والی مقتدر وبلامنازع پیشکوه لرستان ازنظر علی خان امیر اشرف وجعفر قلی خان امیر تومان گرفته تا حبیب الله خان ظفر الشگر وبختیارخان امیر العشایررا در حضور عمو یش قرائت کرد که یکی در وصف عمویش محمد حسین خان غضنفری ودیگری در وصف پسر عمویش دکتر سیروس خان غضنفری فر زند خلف علی محمد خان غضنفری ملقب به امیر اعطم پهلوی شکن پیلتن بود بعد از اتمام مقاله وشعر که ان رابا خط زیبایش پیشکش عمویش نمود مرحوم محمد حسین خان خطاب به برادر زاده اش علی جعفر غضنفری گفت بر آ در زاده بز رگوار وارجمندم جناب اقای علی جعفر غضنفری نظر به اینکه حضرتعالی فردی باسواد خوش ذوق هنرمند واهل قلم وغیر ه می باشی وهم چنین عاشق نوشتن می باشی وبه سان هنرمندان مانند شمع میسوزی و میسازی تا چراخ راه مردم راروشن کنی ومشکل کشای مردم باشی وایینه تمام نمای مشکلات مردم هستی تخلص خامه ی بیدل مبارکتان باد زیرا از این تخلص دوهدف دارم نخست این‌که لقب جده های پیشین مان بوده هرچه باشد چه افتخاری بز گ تر از اینکه انسان با خانواده خویش منحوس گرد ودر هم آمیزد ودوم اینکه باتوجه به معنا ودرک کلمه خامه ی بیدل که به معنا ی قلم عاشق می باشدیعنی قلمی که عاشق نوشتن است و حضرتعالی عاشق نوشتن به طوری که کار دشوار نوشتن ونویسندگی رو فقط از روی عشق وعلاقه انجام میدهی زیرا هرکاری که در ان عشق وعلاقه نباشدخسته کننده وکسالت اور است پس این تخلص بر ازنده شماست از ان لحظه به بعد استاد بعد از نامش حتمان تخلص خامه ی بیدل را در اشعار ودلنوشته ها ومطالب ومقالات خود می آورد وحساسیت خاص ویژ ه ای نسبت به این تخلص داردزیرا ان را هدیه ای ویژ ه از جانب عموی خویش می داند خداوند رحمان روح این بز رگ مرد تاریخ وحاتم طایی لرستان را باروح اولیا وانبیای خویش محشور گرداند روحش شاد ویادش تا ابد زمزمه مستان بادتشما باتشکر دانشجوی از بروجرد

  33. بازنشسته

    در دوران حکومت شاهنشاهی وپهلوی تنها کسی که توانست در مقابل شکنجه وشکنجه گری های ساواک دوام بیاره واعتراف نکنه وحاضر به همکاری باساواک نشدفقط غلا مشاه غضنفری بود که ساواک ناخن هاش رو هم کشیده بود بدنش رو تیر زده بودوسوخته بودش روزی چند بار اورا برق می زدند اما مردانه مقاومت کرد لب باز نمی کردعلامشاه تنها کسی بود که باوجود سخت گیر های ارتش ان زمان موفق شد جذب ارتش بشه اما هرگز قبول نکرد که با ساواک همکاری داشته باشه حتی زمانی که به جرم قتل در زندان بود ساواک پیشنهاد همکاری بهش میده که در قبالش هر چه بخواد بهش بدن اما قبول نمی کنه اما شوربختانه بعد از رهایی از زندان براثر عذاب وجدان مجنون گردیدیم هم قطاری خیلی دوستش داشتن واحترامش میز اشتن اگر ازبین همکارانش کسی احتیاج داشت با اینکه اوضاع مالی خودش هم اونجوری نبود اما حقوقش رو بهش میداد میگن که هر وقت به شهری یا جای می رفت از باج گیران اون شهر هم باج می گرفت خلاصه هرچی بود اما بسیار مرد باوجدان وناموست پرست بود به طوری که اگر دختر ی روتنها میدید با اینکه همشهری اش نبودن آخه نظامی بود هر وقتی ی جا بود اما مثل خواهر خودش می بر دش وتحویل خونشان می داد وهزاران چیز دیگر که اگر یک شاهنامه هم ازش بنویسی خداروشاهد وگواه می گیرم بازم کم گفتی

    • بازنشسته ارتش

      با سلام خدمت اقای بساطی بابت مطلب زیبا وتاریخی جعفر قلی خان امیر تومان سپاسگزارم واز دیدن افرادی چون شما لذت می برم که باوجود تمام مشکلات اما مانند کوه استوار ماننده و باز شروع می کند از درد مردم می نویسد و گاه وگاهی تاریخ شهرمان راباز گوه می کند در روزگار ی که قدر روزنامه نگاران وخبر نگاران را نمی دانند اما شما باز هم بی منت می نویسید وخواستم خاطره ای از غلا مشاه غضنفری خدمتتان بازگوه کنم غلا مشاه کسی بود که در زندان باجفت پا بر روی سقف دیوار زندان می کوبد وجای پایش تا چندین سال بر دیوار زندان نقش بسته بود ایشان اولین کسی بود که علم امام حسین روبلند می کرد ودر زمینه بوکس کاراته وکشتی پهلوانی همیشه مقام اول رو در مسابقات ارتش کسب می کردو همچنین جز کاپیتان ومربیان ارتش بود اسمش در گردان جاویدان در می آید اما خودش قبول نمی کرد که برود ودر گر دان جاویدان خدمت کند ماشین روبادندان بلند می کرد وهزاران کارهای خا رق العاده از عهد ه کسی بر نمیامد

  34. غضنفری

    دوست عزیز هر کسی در لرستان توانست تاریخی به مستندی وشیوای تاریخ غضنفری بنویسه بعدبیاید وحرف تاریخی بزند توصیه میکنیم تاریخ غضنفری رو بخونید اگر تونستید شما هم کتاب تاریخ بنویسیدبعد بیایید کامنت بزارید

  35. غضنفری

    جناب قبادی عزیزلطف کنید چه کسی مسن تر باسواد تر وکسی که هم فرزند والی وحاکم بلامنازع لرستان نظر علی خان امیر اشرف بوده وهم نشست وبرخواست باتمامی بزرگان واهل قلم لرستان داشته سراغ دارید که این چنین می نویسیدبروید تاریخ بنویسیدبعد بیایید کامنت بزارید آقایان اهل قلم

  36. جهانشاه غضنفری

    ضمن عرض سلام وخسته نباشید و ادب واحترام محضر مبارک آقا ی محمد بساطی مدیر مسئول نشریه وزین بلوطستان ومخا طبان فرهیخته و نجیب
    عارض به حضور انورتان که اینجانب جهانشاه غضنفری مطلبی رو هست که خدا راشاهد وگواه می گیرم بنده که سالهای پایانی عمر را می گذرانم قابل توجه خاندان عباسی محمدی وخسروی گراوند وهمچنین خاندان قبادی خسروی وناصری آ دینه وند و خاندان منصوری کونانی الی الخصوص فاضلان فرهیخته محمد رحیم خان محمدی گراوند ودکتر خسرو خان خسروی گراوند پسر دایی عزیز بنده تا الان نخواستم جواب بدهم اما الان شما مجبورم کردید به جواب دادن بنده خواهر زاده خاندان بزرگ گراوند بارها به کرات از بزرگان وخوانین شما مانند مرحوم حاج یدالله خان ومرحوم سهراب خان ومرحوم عظیم خان محمدی گراوند وهمچنین مرحوم حاج الهیار خان مرحوم عیدی عباسی گراوند وهمچنین مرحوم یدالله خان قبادی آ دینه وند وهمچنین مرحوم حاج حیات قلی خان ومرحوم حاج الله قلی خان خسروی گراوند ومرحوم اسفندیار خان منصوری کونانی تعریف این جنگ را شنیده‌ام از این بز رگان وریش سفیدان خاندان گراوند آ دینه وند وکونانی وهمه گفته اند که مالیات پرداخت نکرده اند واین درگیری خونین رخ داده باشرح کامل توضیحات حالا چه شده که شما حرف های مخا لف بز رگان وریش سفیدان خاندان خود می زنید ویک سری صبحت های رو از زبان بزرگان خود مطرح می کنید حضر ات وچیزهای که شما می گویید باچیزهای که بزرگان شما که نسبت پیوندی وخویشاوندی با ما داشته اند برای بنده طبق کلام لله مجید تعریف کرده انداز زمین تا آسمان فرق می کند پس به احترام بزرگان خود هم که شده سکوت پیشه کنید واز این آ سمان ریسمان بافتن ها وقصه وداستان گوی های بی اساس وپایه بپریزیددرپایان ضمن عرض پوزش از کلیه سروران مخاطبان فرهیخته وخاندانهای بزرگی که با این موضع ارتباط دارند ارادتمند کوچک شما جهانشاه غضنفری

  37. حسین از رومشکان

    مرحوم مغفور جعفر قلی خان امیر تومان برادر مهتر نظر علی خان امیر اشرف والی بلامنازع ومقتدر پیشکوه لرستان بوده که در زمان والگیری مرحوم نظر علی خان امیر اشرف ایشان نائب الحکومه شاعر ونویسنده عارف ومجتهد بزرگ عصرخویش بوده ومفسر وحافط قرآن بوده وداماد محمد حسن میر زا مشعشعی معروف به آ قا بش خانه بس بوده که فرماندهی فوج مشاور سیاسی ودبیر دربار بودن که شاعر ی طی ارض وشخصیتی بی بدیلی بوده که کفش هایش در مجالس جفت شده جلوی پایش وهمچنین در قفل وزنجیر زندان باز کرده که دارای قدرت پیشگوی بوده باخواندن ورد ودعا خیلی کارهای فوق العاده انجام داده وبه کلید عقل لرستان مشهور بوده

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان