شمال، جنوب، خاور و باختر. هر کجا رو میکنیم، نشانههایی از ویرانی، سوختن، بردن و شکستن را میبینیم. دستهای ویرانگر شب و روز سرگرم کارند. هرجا نیاز باشد از ماشینهای غولپیکر یاری میگیرند تا کارشان را زودتر و تندتر انجام دهند. از هیچکس و هیچ جایی، بیمی ندارند. با شتاب سرسامآوری کارشان را پیش میبرند. بسیاری از آنها در اوج شگفتی، پروانه(:مجوز) برای کارشان دارند و ویرانگریشان را قانونی میدانند. سرمست از توانی که بخشی از آن شخصی و بخشی هم قانونی به چشم میآید، تیشه بر سرمایههای ملی و میهنی میزنند، بیآنکه خَم به ابرو بیاورند.
کافی است شهروندی از استان لرستان باشید و با چشمی نیمهباز به پیرامون خود بنگری. درون شهر، نخست انبوهی از ماشینهایی را خواهی دید که تنها آلودگی تولید میکنند، سپس خانههایی که بدون هیچ قانون ساختوسازی؛ زمینهای کشاورزی را ویران کردهاند. از شهر بیرون میآیی، کنار جاده پر از زباله است. چند کیلومتر آنسوتر، تازه داستان آغاز میشود. جادهای پر پیچوخم را از میانکهنترین جنگل ایران گذراندهاند و بهجای ۶۰ کیلومتر آن را ۹۰ کیلومتر کردهاند(جاده کوهدشت به خرمآباد). چشمانداز چیزی نیست مگر درختهای بلوط بریده بر روی هم. عقبنشینی درختان تا دامنهی کوه ادامه داشته است و مسیری که تا چندسال پیش، جنگل و چمنزار بود، اکنون سنگلاخی است که مُلک شخصی یک زمینخوار است و کسی حق پاگذاشتن در آن را ندارد.
ماشینهای راهسازی سالهای سال است سرگرم بریدن درختان و تخریب کوهستان هستند تا شاید جادهی کجومعوج پیشین را، با هزینهی مالی و زیستبومی هنگفت، اندکی راست و هموار کنند. به موازات ادارهی راهسازی، اما این شرکت گاز است که چارنعل از میان جنگل میتازد و کسی را یارای رسیدن به آن نیست. هرجا که توانسته و خواستهاست، خط لوله را گذر داده است تا در تخریب جنگل، چمنزار و کوهستان؛ پیشگام باشد.
چند سالی است ساخت خط لولهی انتقال آب از رودخانههای کشکان، سیمره، سزار و دیگر سرچشمههای لرستان، به شهرهای گوناگون و حتا استانهای دیگر، باب شده است و در این مقوله، بهراستی کسی را تاب و توان بر زبان آوردن هیچ سخنی نیست، زیرا دولت خود پشتیبان آن است. اما کسی چه میداند چه بلایی از این پروژهها بر سر زیستبوم لرستان آمده و میآید. آنسوتر، این سیمهای برق هستند که باید سوار بر تیرکهای سیمانی و دکلهای آهنی که بهجای هر درخت کاشته میشوند، به مقصدی دور کشیده شوند.
مخابرات و شرکتهای مخابراتی نیز، برای آنکه از هماوردان(:رقبا) عقب نمانند، دستنیافتهترین جاها را در دل جنگل و کوهستان بکر، نشانه رفته و برای خود ایستگاه ساختهاند. همچنین سیمهای مخابراتی نیز در کنالهایی هستند که باز هم از درون جنگلها و مراتع و به بهای نابودی زیستبوم، گذر کردهاند. اما چند کارخانهی سنگبری لرستان، خدمتی چند منظوره را انجام میدهند. آنها نخست ذخایر زیرزمینی را استخراج میکنند و سپس هرآنچه در پیرامون آن معدن است را برای همیشه نابود میکنند. شاید این تنها سهم لرستان از توسعه باشد.
داستان آنجا شیرین میشود که؛ پای تراکتورها به میان میآید. آنجا دیگر همهی امیدها ناامید و همهی روزنهها بسته میشوند. شب و روز و در قتلعامی هولناک؛ هرآنچه از تارجهای پیشین جانبهدر بردهاند، بهیکباره و برای همیشه نابود میشوند. بامداد که از خواب برمیخیزی، از آنجنگل زیبا، چیزی نماندهاست مگر زمینی سوخته و شخم خورده. ما در جستوجوی راهی برای رهایی از این وضع نیستیم و انتظاری از کسی بجز مردم نداریم. کاش مردم ما تنها این یک جمله را بیاد داشته باشند که: اگر پیشینیان، اینگونه با زمین برخورد میکردند، آیا تاکنون درختی برای ما برجای مانده بود؟
به راستی با این هنری که ما داریم، آینده چه رنگی خواهد داشت؟ اگر رنگ آن را دوست دارید؛ هرچه بیشتر و تندتر اینکارهایی را که اکنون انجام میدهید، دنبال کنید و اگر رنگ آن را نمیپسندید کمی دست نگهدارید.
سلیمان (سورنا) لطفینیا؛ بلوطستان
درود بر شما برادر عزیز جناب آقای لطفی نیا
درد دل از این نوع زیاد است با دیدن و شنیدن مطالبی از این نوع به ناگاه پیش خود میگویم: به کجا چنین شتابان…
تاراج سرمایه های ملی و ….. و دست ودلبازی های بی حساب وکتاب چنان ضربه ای بر پیکر این دیار زده است که اگر نگوییم جبران آن غیر ممکن است ولی براستی خیلی سخت خواهد بود. با این روند رنگ آینده تیره و تار است و باید کمی دست نگه داریم!!!
چه باید گفت بجز افسوس ..
در میان کشورهای دنیا کشور چین برای احیای طبیعت نقش اول را داشته .میگم بجای وارد کردن ماشین هوو بهتر نیست روش ااحیای درختان را از انها یاد بگیریم .
مدیر محترم سایت جناب اقای غیاثی با سلام و عرض ادب و احترام
مقاله ای در باره دروغ بودن وجود سلاح اتمی و خیالی بودن ان خدمتتان فرستادم که در بخش نظرات مدیران دون کیشوتی
قرار دارد.
ممنون می شوم اگر ان را در بخش یادداشتها قرار دهید..
در پناه حق باشید.