شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » کسی که تا عمر داشت نماینده بروجرد ماند

 

۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی، روزی است که مظفرالدین شاه قاجار فرمان تأسیس مجلس شورای ملی را صادر کرد تا برخلاف دوران چندهزار ساله پیش از آن، کار قانونگذاری در این سرای کهن و نظارت بر دستگاه اجرایی یا دولت، بر عهده نمایندگان منتخب مردم قرار گیرد. از آن زمان تا بهمن ۱۳۵۷ (پیروزی انقلاب اسلامی) ۲۴ دوره و از خرداد ۱۳۵۹ تا کنون ۹ دوره (مجموعاً ۳۳ دوره) مجلس قانونگذاری برپا شده است. بروجردیها نیز در تمامی این مدت – به استثنای مجلس هفدهم در زمان نخست وزیری مصدق- حضور داشته اند و در مجموع، ۲۹ نفر را به وکالت از طرف خود به نمایندگی مجلس فرستاده اند. هرچند نام بسیاری از آن ۲۹ نفر هرگز در حافظه مردم شهر باقی نمانده و به دست فراموشی سپرده شده، در عوض نام و یاد معدودی از آنها، به هر دلیل ماندگار شده است. زنده یاد شیخ هادی خاتمی، نماینده بروجرد در مجلس چهارم و پنجم از جمله این افراد است. او روحانی مشهوری از خاندانی اهل علم بود.
۶۶۱۵۰۴_۱۰۰۱T3659
شیخ، قامتی افراشته، سیمایی گشاده و سرخ فام، محاسنی حنایی و بلند، و چشمانی دُرشت و درخشنده داشت که در برخورد نخست، هر بیننده ای را مجذوب خود می کرد. کلامش، که در مواقعی به طنز می آمیخت، بسیار زیبا و گیرا بود و صراحت زبان و حاضرجوابی اش، زبانزد خاص و عام. داستانهای فراوانی از این حاضرجوابیها، به ویژه آنجا که سخن از «بروجرد» و «بروجردیها» در میان بود، هنوز هم در یاد و خاطر همشهریان باقی است. شیخ از صمیم قلب به شهر و همشهریانش عشق می ورزید و به بروجردی بودن خویش، به واقع می بالید، و از هیچ کوششی در راه توسعه شهر دریغ نمی کرد. «بروجرد» و مصالح و منافع «بروجردیها» ، به اصطلاح  امروزیها «خط قرمز» شیخ بود که به خاطرش، در برابر هر شخص و گروه قدرتمندی، مردانه و استوار می ایستاد.

شیخ هادی خاتمی به سال ۱۳۲۱ در بروجرد به دنیا آمد. پدرش، آیت ¬اله شیخ حسن کمره¬ای و برادر بزرگترش، آیت ¬اله شیخ محمدرضا خاتمی (متوفی به سال ۱۳۵۷) از فقها و مجتهدان مشهور و بنام زمان خود شمرده می¬ شدند  و به ویژه مورد توجه خاص آیت اله العظمی بروجردی قرار داشتند. او نیز بسان یک ارثیه خانوادگی، زندگی طلبگی را پیشه ساخت. در مدارس علمیه بروجرد و قم درس خواند و در اوان جوانی به وعظ و خطابه پرداخت. منبرهای او به ویژه در مراسم روضه خوانی منزل مرحوم باب¬المراد در بروجرد، مورد توجه عامه قرار گرفت و سبب شهرتش شد. از آنجا که در برخی از این سخنرانیها بی ¬محابا به نقد حکومت پهلوی می ¬پرداخت، از سوی مقامات امنیتی رژیم ممنوع ¬المنبر شد و به ناچار از بروجرد کوچید. با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، به همکاری با کمیته انقلاب اسلامی در کرج پرداخت. در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، از شهرستان کرج نامزد شد ولی رأی نیاورد. ظاهراً این شکست انتخاباتی او را از ادامه همکاری با نهادهای انقلابی بازداشت. از آن پس به فعالیتهای علمی و پژوهشی و همکاری با «بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی» در مشهد رضا (ع) روی آورد و ساکن آن دیار شد.

انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در فروردین سال ۱۳۶۷، دیگرباره شیخ هادی را به صحنه سیاست کشانید. هرچند او به درخواست گروهی از همشهریانش به رقابتهای انتخاباتی در بروجرد قدم نهاد، اما این ورود با جنجالهای بسیاری همراه گردید و انتخاباتی پرماجرا را رقم زد؛ برخلاف تصور عمومی، صلاحیت شیخ شهیر شهر، با داشتن سوابق درخشان مبارزاتی در سالهای پیش از انقلاب، برای نمایندگی مجلس رد گردید! طرفدارانش این اقدام را به گروههای رقیب نسبت دادند که می¬ کوشیدند با حذف او، از راه یافتنش به مجلس مانع شوند. انتخابات در روز ۱۹ فروردین و بدون حضور شیخ انجام گرفت و شهردار سابق، محمدتقی صابرانصاری به عنوان نماینده مردم بروجرد به مجلس راه یافت. اما اعتبارنامه او توسط جناح اکثریت حاکم بر مجلس سوم، موسوم به «جناح خط امام» رد شد. در انتخابات میان¬ دوره‌ای که به تاریخ هفتم آبان ۱۳۶۷ برگزار شد، شیخ ، که در این مدت توانسته بود با شکایت بردن به شورای نگهبان صلاحیت نامزدی خود را احراز کند، با بیش از بیست هزار رأی به مجلس راه یافت. با این حال، همان جناح اکثریت با جلوداری شخصیتی مشهور چون آیت اله صادق خلخالی و تمسک جستن به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی زمینه را برای رد اعتبارنامه اش فراهم ساخت و کرسی نمایندگی مردم بروجرد در مجلس، همچنان خالی ماند. دگر باره، سرنوشت انتخاب نماینده بروجرد به انتخابات میان دوره‌ای ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۸ کشیده شد که طی آن، محمدکریم مروجی، که از حمایت همه جانبه جناح اکثریت مجلس برخوردار بود در انتخاباتی نه چندان رقابتی، و با کسب اکثریتی ضعیف (۱۴هزار رأی) به نمایندگی مجلس رسید و پرونده انتخاباتی مجلس سوم در بروجرد بسته شد. در همین زمان، بخش چالانچولان از شهرستان بروجرد جدا و به شهرستان تازه تأسیس دورود ملحق گردید و گستره جغرافیایی شهرستان بروجرد به کمترین وسعت خود در طول تاریخ رسید. این اقدام، که به موقعیت ضعیف نماینده برجرد در مجلس ربط داده شد، در افکار عمومی بروجردیها تأثیرات بسیار نامطلوبی برجا گذاشت.
هرچند منتخب پیشین، صابرانصاری از حق دفاع خود در برابر معترضان به اعتبارنامه¬ اش استفاده نکرد، شیخ هادی خاتمی در نطقی بسیار جالب و با سخنانی گاه گزنده، به دفاع از خود پرداخت و جناح قدرتمند اکثریت مجلس را به چالش کشید. شاید همین شجاعت و بی باکی سبب شد که جناح اقلیت مجلس سوم، با آن که می دانستند شیخ از خط بازیها و دسته بندی های مرسوم سیاسی به دور است، در برابر اکثریت تندرو ایستادند و خواهان ابقای او در مجلس شدند، اما تیغ حریف برنده تر بود و کاری! در مجموع، تلاشهایی که به منظور رد صلاحیت نامزدی و نیز، رد اعتبارنامه شیخ هادی خاتمی از سوی آن جناح صورت گرفت همچنین، سخنان صریحی که او در دفاع از خود و وضعیت خاص بروجرد ایراد کرد، بر محبوبیتش نزد عموم بروجردیها شدیداً افزود.
شیخ در انتخابات مجالس چهارم و پنجم در برابر حریفانی قدرتمند از جناح های مختلف سیاسی، قاطعانه به پیروزی رسید و با آرای بسیار بالا و بی ¬نظیری به هر دو مجلس راه یافت. این محبوبیت مردمی به شیخ چنان قوت قلبی داده بود که در هر محفل و مجلس می گفت: «تا زنده ام، نماینده بروجردیها خواهم بود!». همزمان با آخرین خورشیدگرفتگی کامل قرن بیستم میلادی در بیستم مرداد ۱۳۷۸ خورشید زندگی شیخ در همان شهر زادگاهش، که صمیمانه دوستش داشت غروب کرد و همشهریانش، این مرگ نا به هنگام را تعبیری شگفت بر آن سخن دانستند!
در ادامه، متن تلخیص شده سخنان وی د ر جلسه  اعتبارنامه اش در هفتادوچهارمین نشست علنی مجلس شورای اسلامی، دوره سوم به ریاست اکبر هاشمی رفسنجانی، به تاریخ پنجم بهمن ۱۳۶۷ تقدیم می شود.
منشی ـ گزارش کمیسیون تحقیق مبنی بر رد اعتبارنامه آقای خاتمی از بروجرد. مخبر «کمیسیون تحقیق» تشریف بیاورند.
محمد اصغری (مخبر کمیسیون تحقیق) ـ بسم الله الرحمن الرحیم. گزارش از کمیسیون تحقیق به مجلس شورای اسلامی. در تاریخ یکشنبه ۱۱/۱۰/۶۷ پرونده انتخاباتی آقای هادی خاتمی از حوزه انتخابیه بروجرد، مورد رسیدگی کمیسیون تحقیق قرار گرفت. اعتبارنامه مشارالیه پس از عدم تائید در شعبه سوم در تاریخ ۲۳/۹/۶۷ در جلسه علنی مجلس مطرح گردیده و مورد اعتراض آقایان خلخالی  نماینده محترم قم و دوزدوزانی  نماینده محترم تهران واقع گردید. آنگونه که محتویات پرونده انتخاباتی و شکایات مضبوط در پرونده و همچنین اعتراصات معترضین محترم نشان می دهد، موارد ایراد و اعتراض به قرار زیر است:
۱ـ حمایت افراد ضد انقلاب و برخی از افراد خلع لباس شده از ایشان و فراهم آمدن این عناصر در ستاد انتخاباتی و تبلیغات به نفع ایشان.
۲ـ ادعای شاگردی برخی از علما که رو در روی انقلاب و رهبری معظم انقلاب قرار گرفته و افتخار به شاگردی آنها و همچنین اعلام عنوان نماینده محترم بروجرد قبل از انجام انتخابات.
۳ـ طرفداری از منافقین  و تبلیغ به نفع بنی صدر.
۴ـ توهین به شهید بهشتی  و بیان کنایه¬ آمیز این جمله که «آدم باید اهل بهشت باشد نه بهشتی».
۵ـ حمایت از برخی جریانها و عناصر ناصالح و بیان جملاتی از این قبیل که «من شریعتمدارم و شریعتمدار خواهم ماند.»
۶ـ ادعای داشتن مدرک تحصیلی دکترا در تبلیغات انتخاباتی، که بی اساس بوده است.
۷ـ ادعای داشتن مدرک اجتهاد و اجازه نقل روایت از آیت الله العظمی بروجردی در حالی که مدرک یا سندی دال بر این ادعا موجود نیست.
۸ـ توهین به مقام ولایت و مسئولین بلند پایه جمهوری اسلامی در جلسات خصوصی.
۹ـ نامه مورخ ۲۶/۹/۶۷ وزارت اطلاعات و اعلام این نظر که آقای هادی خاتمی نسبت به رهبری و مقامات جمهوری اسلامی ایران در جلسات خصوصی توهین نموده و در طول تبلیغات انتخاباتی از حمایت مالی و تبلیغی افراد و گروهکهای ضدانقلاب برخوردار بوده است.
نهایتاً پس از توضیحات اعضاء محقق و اظهارنظر اعضاء کمیسیون تحقیق و استماع نظرات موافق و مخالف، رأی گیری به عمل آمد و از مجموع یازده رأی اعضاء حاضر در جلسه کمیسیون تحقیق، اعتبارنامه آقای هادی خاتمی با سه رأی موافق، چهار رأی مخالف و چهار رأی ممتنع به تصویب نرسید و رد گردید. عمده دلایل رد اعتبارنامه به قرار زیر هستند:
۱ـ اتخاذ مواضع ناصحیح و تمایل به جریانهای ضد انقلاب.
۲ـ توهین به مقامات درجه اول و مقام والای ولایت بنابه نامه وزارت اطلاعات.
۳ـ ادعای داشتن مدرک اجتهاد از آیت الله بروجردی و بی اساس بودن این ادعاها، چرا که سن ایشان هم اکنون بر اساس شناسنامه حدود ۴۶ سال و بنا به اظهار خود ایشان ۵۰ و اندی سال است و بنا به اظهارات مشارالیه، ایشان در ۱۴ سالگی یا حداکثر ۱۹ سالگی از آیت الله العظمی بروجردی مدرک اجتهاد گرفته اند! والسلام.

(در این موقع آقای رفسنجانی جلسه را ترک کردند وآقای کروبی، نایب رئیس، اداره جلسه را به عهده گرفتند)
نایب رئیس ـ بسیار خوب آقای خاتمی تشریف بیاورید، شما یک ساعت وقت دارید. اگر همه وقتتان را بخواهیـد صحبت کنیـد یا وقت مجلس را باید تمدیـد کنیـم یا بگذاریـم برای جلســه بعـد. چقــدر می خواهیــد صحبت کنید؟
هادی خاتمی ـ حالا اجازه بدهید شروع بکنم.
نایب رئیس ـ هر جور صلاح می دانید شما یک ساعت وقت دارید.
هادی خاتمی ـ بسم الله، حسبی الله، توکلت علی الله، اللهم انی اسئلک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الاخره. الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر. ولا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. والصلوه، علی رسول الله و علی آله آل الله. واللعن علی اعداء الله. و بعد قال الله، تبارک و تعالی: قل لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا هو مولانا و علی الله فلیتوکل المؤمنون
با درود به پیشگاه قطب عالم، هسته مرکزی خلقت و قائمه وجود و مُلک و ملکوت، حضرت امام مهدی موعود عجل الله تعالی له الفرج و سهل الله مخرجه، و ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا و نایب به حق و بر حقش یعنی آن بزرگوار را داشته و دارم و خاکساری به پایش داشته ام، یعنی قائد عظیم الشأن انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام روحی له الفدا و قائم مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی منتطری و سلام به خیل به حق پیوسته شهدا و خانواده معظمشان و شما برجستگان و بلندپایگان که به عنوان نمایندگان منتخب مردم مسلمان و مقاوم ایران در این پارلمان حضور دارید.
سپاس از شعبه ۳ که به حق [!] مطابق ماده ۱۳ آئین نامه، تخلف صریح و آشکار از آئین نامه کردند و ۲۵ روز اعتبارنامه حقیر را نگهداشتند! و پس از ارجاع به کمیسیون تحقیق، که ۴۵ روز در آنجا نیز اعتبارنامه حقیر را، گاه از باب طنزی می گفتند که گم شده و گهی می گفتند بایگانی گشته! و سپاس از آقایان دوزدوزانی و خلخالی که با نوای گرم و نیمه آتشین خود، این حقیر را این چنین نواختند! مایلم آوای سرد این حقیر را شما انسانهای برین بشنوید.
حقیر در ۵۰ و چند سال پیش در دیار خویش، بروجرد در خانواده ای روحانی و با تقوا، که زبانزد خاص و عام است دیده به جهان گشوده و درمهد علم و فضیلت و تقوی پرورش یافته و در همان کودکی به فراگیری قرآن و ادبیات پرداختم و با نبوغ ذاتی و استعداد خدادادی، به سطوح متوسطه مشغول شدم. در نوجوانی برای فراگیری سطوح عالی، راهی حوزه بزرگ علمیه قم گشتم. حضرت آیت الله سلطانی (سلطان العلما)  یکی از گواهان صادق و بزرگوار حقیر است که هنوز مو بر چهره نداشتم و پشت لبم سبز نبود که در درس این انسان برجسته و وارسته در مسجد امام حسن (ع) در قم شرکت می کردم و از خرمن فضل و فیضش خوشه چینی داشتم. در درس مرحوم آیت الله محقق داماد  به عنوان یک نمونه شرکت می کردم. در درس آیت الله فکور یزدی  نیز شرکت داشته ام. در درس آیت الله سید شهاب الدین مرعشی  شرکت داشته ام. این کوچکترین، علیرغم آنچه که خلخالی می گوید و یا دیگران به دوزدوزانی القا کرده اند، کوچکترینِ شاگردان درس آن انسان برگزیده، حضرت آیت الله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه العالی و طاب الله ثراه و جعل الجنه مثواد بوده ام و به عنوان کوچکترین شاگردان آن درس، من شرکت داشتم. آقایان محترم! من سخنانی نمی گویم و سروده‎هائی نمی سرایم برای آنکه رای بیاورم. خدایم گواه است «و کفی بالله شهیدا» که با تطهیر دل ودرون، چنین می پنداشتم یا باور داشتم که در این پایگاه بزرگ، یعنی سنگر اندیشمندان، در کنار دانشمندان و پژوهشگران می توانم گره گشا باشم و در امور مهمه مداخله کنم.
در همان زمان طلبگی، رساله ای پیرامون قبله و قبله نما نگاشتم و این رساله را توسط مرحوم حاج احمد  و در کنار او، آیت الله زاده معظم، آقا سید احمد بروجردی دادم که بردند خدمت آقای بروجردی، البته به من لطف داشتند. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی عنایت خاصی به خاندان ما داشت زیرا جد اعلای من – این قابل دقت است- جد اعلای من به مرحوم شیخ جعفر خاتمی کمره ای می رسد که در قرن هفتم در اصفهان شیخ الاسلام بوده است. پدر من، به آیت الله العظمی مرحوم حاج شیخ حسن خاتمی کمره ای معروف است و برادرم، حضرت آیت الله حاج شیخ محمدرضا، هر دو از اعاظم بودند. در این خانواده شما دروغگو معرفی می کنید!
شما یک سری به کتب رجال و تراجم بزنید، نام این حقیر ناقابل را در کتب رجالیه و در تراجم می یابید، شیخ هادی که بوده است و چه کرده است و چه می گفته است؟ گتره که نمی شود کسی را راند! عنایت خاص مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم والد، رحمه الله علیهما و توجه و عنایت خاص مرحوم آیت الله بروچردی به اهل دانش و کمال ایجاب کرد که مرا مورد تشویق و تدبیر خویش قرار دهند. پس از مدتی که این رساله را مطالعه فرموده بود روزی آقاسید احمد، آیت الله زاده بروجردی آمد و عبایی، پاکتی و اجازه ای به من داد و اجازه را که داد گفت حضرت آیت الله فرموده: «هذا ما بخل به البالخون»  این را به دیگران ارائه نده! آیا این جرم است؟! اگر شما مستبعد می دانید و روی این نکته تکیه دارید و یا آنرا مخدودش معرفی کرده‎اید که در پیشگاه خدا مسئولید. همانگونه که امیرالمؤمنین فرموده: «به خدا سوگند دنیای شما که بر سر آن دین بگذاشته اید در نزد من از استخوان پاره بی گوشت که در دست خوره‎دار است خوارتر است».
    من در زمان طلبگی ام کتابها نگاشتم از جمله نقد و تحلیل بر تاریخ اسلامی در سه جلد است که خیلی وقت است که چاپ شده، نگرش و نگارشی از نهج البلاغه که منتشر شده است و تبیین و بیان از واژه های پوشیده و فشرده قرآن. پس از انقلاب رفتم کنار قبر علی بن موسی الرضا (ع) سر بر آن آستان سائیدم و تا بهمن سال گذشته (۱۳۶۶) در آنجا ادامه کار می دادم. در آنجا هم کارهایی کرده ام مثل سیره ابناء الرضا (ع) در ۹ جلد و کتابی پیرامون تاریخ نهضت های فکری و فرهنگی و سیاسی اجتماعی شیعیان. بنده به عنوان مدیر گروه تاریخ اسلام در بنیاد پژوهش های اسلامی عنوان و اعتبار دارم، اما هیچگاه نخواستم عنوان واعتبار و نام و نشان خویش را به نمایش بگذارم، ناچارم و از شما پوزش می خواهـم. نه تنــها به استناد اجازه آیت الله العظمی بروجردی مرا مجتهد می دانند، بلکه بنده از بسیاری از علما مجاز هستم. چطور شما رفتید دست روی این یک اجازه گذاشتید؟ به سن می‎خواند یا نمی‎خواند؟ طی این حکم که تقدیم می کنم به حضرت حجت الاسلام جناب آقای کروبی، بنده را به عنوان «مجتهد مطابق دکترا» می دانند، ببینید و سپس بیندیشید!
در بهمن ماه سال گذشته، از همه‎جا بیگانه و بریده – حالا ببینید بدبختی از کجاست-  رفتم به عیادت دامادمان، آقای مطهری  در بروجرد، خالی الذهن خالی الذهن – خوب دقت کنید- به حساب آنکه عیادتی کنم و باز گردم. مرا به جلسه سوگی کشاندند، در جلسه سوگ به سخن پرداختم، پس از سخن گرد مرا گرفتند که شیخنا تو با پای خود آمده‎ای انتخابات نزدیک است، اقدام کن. منِ ناشی و ناآشنا که نمی دانستم چه سرمایه های سنگینی به کار رفته و چه سرمایه گذاریهایی در رابطه با انتخابات شده، اول امتناع کردم و سپس با اصرار پا به معرکه نهادم. خوب مسلم است ۱۴ کاندیدای دیگر دارند، خدایا تو خود می دانی که من در دوران انتخابات نام زشتی نبردم و سخن بد از کسی نگفتم. در برابر تبلیغات رقیبان، ستاد انتخاباتی من چاره ای نداشته جز اینکه از عنوان بجا و به حق من یعنی «دکترا» استفاده بجا کنند.
اینکه گفتند گزارشی از وزارت اطلاعات داده شده، من از یک مقام بلندپایه در وزارت اطلاعات سؤال کردم، فرمودند که ما گزارشی با اصرار نگاشته ایم مبنی بر اینکه طبق گزارشات واصله غیرتایید شده و گفتند حتی ما نامه می نویسیم (حالا نمی دانم رسیده یا نرسیده). کدام گزارشات نوشته شده؟! مگر من چه ننگی بر پیشانی داشتم و چه انگی بر دوش داشتم؟ من را که می شناسید، کتابنامه‎های زمان انقلاب گواه است، روزنامه های کثیرالانتشار زمان شاه گواه است. جزء آن ۲۵ نفر، دهمین نفر من هستم، ببینید آقا! این کتاب آخرین تلاشها در آخرین روزها را بنگرید در صفحه ۲۷۰ می نویسد که نفر دهم شیخ هادی خاتمی، پلاک خانه کجا و کجا، که همزمان با بمباران تأسیسات ژاله باید این ۲۵ نفر از بین بروند. هنگامی که من قطعنامه ۱۳ ماده ای قرائت می کنم و در شهر کرج، حکومت نظامی اعلام می شود، میرهادی  رئیس حکومت نظامی دستور می دهد که هرجا خاتمی را دیدید تیرش بزنید، نه بگیرید!  منی که همرزم مرحوم آیت الله بهشتی بودم، منی که قدم به قدم با آیت الله استاد شهید مطهری برمی داشتم، منی که در کنار آیت الله مهدوی کنی بودم، منی که در کنار حضرت حجت الاسلام کروبی بودم، منی که در تمام مجالس شرکت داشتم، آیا سابقه من سابقه نیکی نیست که چنین نام ببرید و مرا بیالائید؟ نعوذ بالله پناه می بریم به خدا!
من خاکسار پای امام بودم. تو را خدا این اهانت به مقام رهبری نیست که بگوئید یک بچه طلبه، یک آخوندی این چنین ضعیف و ناتوان، به مقام شامخ رهبری – خدای ناکرده- جسارت کرده؟! اگر من این جسارت را کرده باشم که باید محکوم به نیستی باشم! تو را خدا نمی ترسید از این که زبان می گردد و اندیشه در پی گردش زبان می رود؟! با شگفتی بدین آدمی بنگرید که در پرتو پیه پرده ای، تابنده می نگرد و با جنبش گوش پاره ای سرخ فام، گفتار می آراید و در خمیدگی تکه استخوان و غضروفی ظریف، آوای می شنود واز شکافی تنگ و پیچیده، دَم برمی کشد. اما همین تکه گوشت، گاهی ددی مردم آزار می شود. این گفته علی (ع) است: «اللسان سبع، ان خلی عنه عقر»  زبان ددی است مردم آزار که اگر بی محابا و بی اندیشه رهایش سازی هر آینه هم خود را می گزد، هم دیگران را می گزد! من به امام خمینی آن مقام شامخ و بلند پایه … ؟! من چه کاره هستم؟! خدا می داند درد دل مرا گرفت که چــرا چنین سخنی گفته شـد که من به مقام …؟! لا لاه الا الله!
دوم می گویند با افراد ضدانقلاب در تماس بودی. من چندین سال است که از شهر خویش بروجرد بیرون بوده ام ولی آنچه که لمس کرده ام – به حق عرض می کنم- آنچه لمس کرده ام در این چند صباح که در انتخابات تبلیغ داشتم و گوشه و کنار می رفتم، خدای من گواه است که همه فریاد «وا امامایشان» بلند است و همه در مسیر انقلاب هستند. با اینکه می دانید شهر بروجرد شهر جنگزده ای است، شهری است که هر لحظه بمباران می شد. در همین سال گذشته در ایام عید، چادر هم نداشتند که زیرش زندگی کنند  اما در عین حال سخن از انقلاب بود و امام. من در بروجرد ضدانقلاب ندیدم. اگر آقایان حمل به فساد می کنند بروند و بیابند. من که حمل به صحت دارم. «اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم».
گفته اند: «حمایت از برخی عناصر ناصالح». من نمی دانم که منظورتان از عناصر ناصالح کیست؟ به استثنای یک روحانی،  تمام بزرگان، علما، دانشمندان، شعرا، محققان بروجردی، از کوچک تا بزرگ مرا به نیکی نام می برند و از من به نیکوئی یاد می کنند. از خرمشهر بروید سؤال کنید. از اهواز بروید بپرسید. از سمنان و دامغان بروید بپرسید. از مشهد و سرخس بروید بپرسید تا برسد به بروجرد و تهران و کرج، آنجا که آوایی داشتم و آنجا که فریادی بلند بر سر طاغوت داشتم. اول باری که من دستگیر شدم ۱۸ ساله بودم. کسی که در سالگرد مرحوم شهید سعیدی  منبر رفت و فریاد برآورد که بود؟ کسی که آن منبرهای آنچنانی را، حالا امروز خدای ناکرده با افراد ناصالح می آمیزد؟ پناه می بریم به خدا.
یکی اینکه گفته‎اند «مدرک» عرض کردم، این مدرک است نوشته اند: «مجتهد مطابق دکترا» ومرا هم دکتر می دانند هم مجتهد می خوانند. حالا «گر تو نمی پسندی، تغییر ده قضا را». من بیش از این مصدع اوقاتتان نمی شوم از همه آقایان هم تشکر می کنم.
در خاتمه می خواهم عرض کنم به خدا قسم بودنم در مجلس، بُرد نیست، چون اگر بروم در سکوی تحقیق قرار بگیرم و در سنگر تدریس، شاید بُردش بیش از این است. تنها آنچه که مرا وادار کرده، وظیفه شرعی بوده و «کفی بالله شهیدا» و مردم محروم و مظلوم و ستمدیده در زمانِ طاغوتِ بروجرد که اکنون سر به گریبانند، آن دور اول انتخاباتشان، این هم دور میاندوره‎ای انتخابات و این دشمنیها! خدمت حضرت آقای خامنه ای، ریاست محترم جمهوری که رفته بودیم استان لرستان، ایشان گاه برای آن مردم گریه اش می گرفت. یک خانواده ای که در اثر بمباران لب هایشان برگشته بود، چهره هایشان وارونه شده بود آوردم خدمت حضرت آقای خامنه ای، عرض کردم: «آقا ببینیـد اینها در اثـر بمبارانهاست». می خواهـم عرض کنــم که دشمنـیهای مسئولان بی مسوولیت در بروجرد تا این اندازه است که مثلاً فرماندار می گفت: «نه آقا، در اثر بمباران نبوده بلکه گاز ترکیده است که این چنین شده اند». ایشان فرمود: «گاز باشد یا بمباران باشد، باید معالجه بشوند».
اگر آقایان محترم صلاحیت مرا دیدید با سوابقی که با من داشته اید و با آشناییهایی که در این مدت پیدا کرده اید، اگر توفیق داشتم که در خدمت شما باشم، خدمتگزاری صدیق و شاید همراه و همکاری مهربان دور از هرگونه موضع گیری سیاسی خواهم بود. و اگر هم نه، که بیش از این مصدع اوقات شما نخواهم بود. ان شاء الله شما را دعا می کنم و شما هم مرا از دعای خیر فراموش نکیند. والسلام.
(پس از نطق خاتمی مأمورین گلدانها را جهت اخذ رای نزد نمایندگان بردند و نتیجه آرا ماخوذه به شرح زیر اعلام گردید.)
نایب رئیس ـ آقایان توجه بفرمایند. نتیجه رای گیری در مورد آقای هادی خاتمی نماینده حوزه بروجرد:
کل آرا ریخته شده به گلدانها ۱۹۴ عدد.
موافق ۶۶ عدد.
مخالف ۱۰۵ عدد.
ممتنع ۲۳ عدد. بنابراین اعتبارنامه آقای خاتمی تصویب نشد.
محمد گودرزی - الف، فرهیخته
محمد گودرزی (الف، فرهیخته)*/روزهای بروجرد

  1. مهدی اسدیان بیرانوند

    آقایی علالدین بروجردی هستن که میمانند
    خدایی این بهرام بیرانوند چرا اینگونه رفتار کرد؟
    تا جایی که بنده به یاد دارم نخبگان بیرانوند از هوشنگ و فرج الله و مابقی وتا این آقایان اسدیان (سیامک و توکل و نورالله) و برادارن سپهوند اینها همه مرام کمونیستی و سوسالیستی داشتند.
    حال کاری با غلط بودن کار ایشان نداریم که کارشون درست بوده و یا نبوده
    ولی همه منجمله عزیزان تئورسینی چه در همین نظام جمهوری اسلامی و چه در بیرون از نظام منجمله اقایی رحیم پوراغضدی و دیگران بر این گفته یک رای و نظر دارند.
    جوانان و قشری که مرام سیاسی مارکسیتی داشتند اکثرا از نخبگان جامعه بودند و مشخصه اصلی انها مبارزه طلبی و حق طلبی برای توده مردم بود.
    حال به قول گفتنی دوستان راه را اشتباه رفتند نکته ای جداست.
    ولی ایشان بهرام بیرانوند متاسفانه با ان معرکه گیری ها در مجلس کاری کرد که مردم ایل و تبار ایشان که هماره جز فرهیختگان بودند . دست رد بر سینه اش بزنند.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان