پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
سایه
این بار نیز آوای کمان شکارچی از ارتعاش دغدغه ی شادی و شادکامی و بهروزی مردم برخاست و نقطه ی پرگار عشق بسوی هر کمانی از این دایره شعاع می کشید، بزه می شد، چاچی کمانش ، و صیادان چیره دست چه خوش صید دل ما می کردند.
اجرای شاهنامه خوانی شکارچی با تحریرهایی نو و زیبا و حماسی که بنام خداوند جان و خرد آغاز شد، بیان رجزخوانی رستم بود در خون خواهی خون سیاوش، و هشدار خیرخواهانه و خردمندانه ی حکیم طوس به جهان خواهان آزمند که
جهان چون من و چون تو بسیاردید
نخواهد همی با کسی آرمید
آنگاه که پرده سور آغازشد کمان داران با گامهای آرام سنگین سما و سه پا به کمین گاه سپاه غم رسیدند و با ریتم تند دوپا چنان بر آن شوریدند که گویی لشگر غم تا ابد رمیده شد. کل شادی از هر سو برخاست و در پایانی پیروزمند ما شاد و مسرور ، دمی فارغ از دنیا و شر و شور میدان حماسه و سور را ترک کردیم .
پانوشت: کمان در زبان لری همان آرشه است
تهران۱۰/۰۵/۱۳۹۵
لقمان زرین قلم؛ بلوطستان
خردآری،جهل نه#طبیعت آری،خرافات نه!?
سپاس فراوان ازجناب زرین قلم که بادقت وظرافت بیان کردندجوری که ایجادعلاقه شدوپی گیرشدم وفیلم شاهنامه خوانی استادشکاچی راازاینترنت گرفتم ولذت بردم.کاش آدرس اجرارابرای دوستان بگذارید