بسیاری جامعه لرستان را یک جامعه در حال گذر می دانند که از مراحل سنتی و نیمه سنتی اش به سوی پیشرفت و توسعه در حرکت است،آیا اینگونه است ؟یکی از مباحثی که می تواند پیشرفت و توسعه را در یک جامعه نمایان سازد رفتار سیاسی مردم و جهت گیری های فکر یآنان در انتخابات ها به ویژه انتخابات هایی با مختصات محلی تر یعنی مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستاست.
تامل و تعمقی در نتایج انتخابات های مجلس و شورای شهر ادوار مختلف در استان لرستان نشان می دهد که غالب مردم لرستان در انتخابات های محلی نه بر مبنای تحرک سیاسی و پویایی ساختار محلی با الهام از عنصر شناخت سیاسی بلکه غالبا بر مبنای احساسات محلی و تعارضات منطقه ای و طایفه گرایی و تصادفات اتخاباتی تصمیم گرفته و به همین دلیل بسیاری از نمایندگان ادوار لرستان عمری یک دوره ای داشته که نمونه بارز آن در مرکز لرستان پررنگ تر است.
رای از روی ترحم یکی از سنت های رایج در انتخابات مرکز لرستان است به گونه ای که بر خلاف سایر حوزه های لرستان که کمتر چهره های تکراری و ناکام انتخابات های پیشین در انتخابات های ادوار بعدی موفق می شوند این امر در خرم آباد عمری چند دوره ای داشته و همواره چهره های شکست خورده پیشین یک پای انتخابات های مجلس در ادوار آینده هستند.
مروری بر نمایندگان این حوزه در ادوار مختلف نشان می دهد که در بین آنها چهره های شکست خورده و ناکام نیز وجود داشته که قبل از انتخابشان به عنوان نماینده مجلس دست کم یک یا چندین دوره طعم ناکامی را چشیده اند و به همین منظور در ادوار آینده مورد ترحم مردم قرار گرفته و به عنوان سنتی دست نخورده انتخاب یک چهره ناکام دوره های قبلی به عنوان نماینده در دوره های بعدی وجود داشته و احتمالا خواهد داشت.
مرحوم سید محمد صالح طاهری ، فتح اله حسنوند ،رضا رحیمی نسب،عبدالرحیم بهاروند ، ابراهیم آقا محمدی ،ایرج عبدی ،محمد رضا ملکشاهی و احتمالا محمدی نیا و محمودوند تنها نمونه هایی از این امر به شمار می روند .
تاملی در این مبجث به راحتی نمایان می سازد که جامعه لسرتان در حال گذار نیست و تنها ابزار تکنولوژی و وجود رسانه های مجازی و پیشرفت های ظاهری باعث شده این جامعه را جامعه ای در حال گذار و توسعه ای قلمداد کنیم.
جامعه لرستان با تلفیق و موجی از آسیب های سیاسی و اجتماعی و نارسایی های اقتصادی از همه ابزار ها برای توسعه بهره مند است چه از نیروی انسانی تحصیل کرده تا آب و بستر های توسعه آفرین اقتصادی اما آنچه باعث می شود این استان به رغم تمامی شرایط همچنان توسعه یافته ارزیابی نشود همین است که تحصیل کردگان لرستانی یک گام عقب تر از جامعه بوده و در مواقعی همچون این انتخابات ها هم ردیف و در پاره ای نیز به مثابه بلندگوی جریانات عام و یا به عبارتی بهتر احساسات طایفه ای و هیجانات محلی عام قرار می گیرند و از این زاویه می توان بهتر به محرومیت لرستان پی برد.
حقیقت این است که بخش عمده تاریخ سیاسی و اجتماعی لرستان ما را کشمکشهای قبیله ای و طایفه ای تشکیل داده و این وضعیت بر ذهنیت تاریخی و فرهنگ سیاسی ما اثر گذاشته است. استمرار این فرهنگ سیاسی در بعضی از شهرها و مناطق لرستان جهت دهنده رفتار سیاسی افراد بوده و نشان میدهد که این وضعیت معمولاً مانع تفکر، تحلیل و تصمیم گیری درست سیاسی شده به طوری که نفع قبیله و طایفه و عشیره بر مصلحت جامعه و شهر برتری مییابد.
همچنین عامل خویشاوندی به عنوان یکی از منابع قدرت، مانعی جدی بر سر راه شایسته سالاری واقع شده و در چنین شرایطی تعصبات مورد اشاره مانع از وفاق اجتماعی و مشارکتهای اجتماعی و سیاسی سالم میشود.
این وضعیت بیگمان با تمدن و دنیای مدرن در تناقض است. این عصبیت و برتریطلبی طایفه ای جریان فکری و سیاسی را به نام طایفه گرایی و قبیله گرایی ایجاد میکند که در جریان بحث انتخابات نمایندگی مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و یا گزینشها و عزل و نصبهای اداری با وضوح بیشتری آشکار میشود.
بی گمان انتخاب بر اساس چنین تفکر و میزانی راه را برای برگزیدن افراد توانمند و شایسته دشوار میسازد و بهکارگیری افکار و اندیشه های خلاق را با تنگنا روبرو میکند. طایفه گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و افراد طایفه در راس مناصب اجرایی بدون توجه به شایستگی، توانایی و دانایی است. طایفه گرایی با هدف تقسیم پستها و مناصب مختلف به عنوان غنیمت در میان خویشان و اطرافیان خود است.
جامعه طایفه گرا، جامعه ای است بی شکل و توده ای تفاوت چنین جامعه ای با یک جامعه مدنی در آن است که در جامعه توده ای تصمیمات سیاسی افراد بر اساس معیارهای قبیله ای و طایفه ای اتخاذ میشود در حالی که در جامعه مدرن و پیشرفته، افراد بر اساس منافع دراز مدت و عقلانی و برای پیشرفت و آبادانی کلیه افراد جامعه تصمیم میگیرند. در هر حال در نگاه طایفه گرایان هدف از شرکت در انتخابات عبارتند از:قدرت نمایی قومی و طایفه ای، رسیدن به منافع مادی و به دست آوردن مناصب سیاسی و اجتماعی، ترس از به قدرت رسیدن طوایف مقابل و محرومیت از امتیازات مادی و معنوی، به سازی شهر و محله خود بدون در نظر گرفتن بحث تقسیم عادلانه امکانات و حقوق شهروندی است.
هنگامی که حس تعلق طایفه ای قوی باشد این تعهدات در مقابل طایفه ایفا میشود؛ لذا هرگاه فردی از طایفه به موقعیت اجتماعی و سیاسی بارزی برسد، پستهای مدیریتی، نقشها و خدمات و مشاغل متعددی را بدون توجه به اصل شایسته سالاری به اعضای طایفه واگذار میکند. با توجه به آنچه گفته شد ضعف احزاب و تشکلهای مدنی، عملکرد ناپخته و وعده های حساب نشده ی برخی کاندیداها برای تقسیم مناصب و مدیریتهای مهم شهر در افزایش قبیله گرایی نقش بسزایی دارد. زیرا که مردم یک طایفه عملاً مشاهده میکنند در زمان فلان نماینده بستگان او بدون توجه به شایسته سالاری به پستهای کلیدی شهرهای حوزه انتخابیه منصوب شدهاند و به طوایف و قبایل دیگر و حتی نخبگان توانمند آنها نیز توجه نشده یا در بحث شورای شهر مشاهده میکنند شهردار شهر نیز بدون توجه به شایستگی و توانایی و فقط بر اساس وابستگی به فلان قبیله و طایفه انتخاب میشود و در مرحله اول مجری منویات قبیله و طایفه و محله میشود.
بنابراین این احساس به حاشیه رانده شدن ائتلافهای طایفه ای دیگری را رقم میزند و بدین وسیله رقابتهای ویرانگر طایفهای شدت مییابد. در این نگاه اگرچه در انتخابات فرد شایسته را میشناسیم ولی به صرف اینکه وابستگی طایفه ای به ما ندارد او را انتخاب نمیکنیم. از طرفی افرادی که با کمک طایفه به مقاماتی دست مییابند پس از پیروزی میکوشند تا دست سایر اعضای قوم و خویش را بگیرد تا آنها نیز از مزایای اجتماعی برخوردار شوند.
آثار منفی، آسیب این وضعیت میتواند برای سالهای طولانی جامعه ما را گرفتار و اسیر تبعات ناهنجار خود نماید. متأسفانه در نبود احزاب و تشکلهای مدنی این پدیده نادرست حتی به افراد تحصیل کرده سرایت کرده است، آنها به خاطر به دست آوردن منافع شخصی و پست و مقام به کاندید طایفه ای رأی میدهند و متأسفانه این وضعیت به موضوع قومیت گرایی و قبیله گرایی مشروعیت میبخشد وآن را نهادینه می کند و نخبگان فاقد طایفه و عشیره را به حاشیه میراند. به قول «گیدنز» به جایی رسیدهایم که رفتار سنتی مان در مقابل رفتار نوین قرار گرفته و نه مدرن هستیم و نه سنتی، این تناقضی است که سالیان سال در بعضی مناطق کشورمان مشاهده میکنیم.
جامعه لرستان هم اینک نیاز مبرمی به توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متوازن دارد. این در حالی است که موانعی نیز بر سر راه آن مشاهده میشود. یکی از این موانع قوم گرایی و طایفه گرایی است که در در وقت انتخابات شوراهای اسلامی یا مجلس شورای اسلامی نه تنها در تقابل با احزاب عمل میکنند بلکه جایگزین آنها شدهاند.
بدون تردید برای تسریع توسعه هر منطقه ابتدا شناخت فرهنگ آن منطقه لازم و ضروری است. در حقیقت مهمترین عوامل تعیین کننده فرهنگ یک جامعه شرایط تاریخی، خصوصیات جغرافیایی، ساختار اجتماعی، اقتصادی، آداب و رسوم و سنتهای آن جوامع هستند. در عصر انفجار اطلاعات در شبکه های اجتماعی با وجود پذیرش ظاهری فرهنگ سیاسی مدرن هنوز عناصری از فرهنگ سیاسی سنتی در لرستان حفظ شده و از جمله این عناصر نظام طایفه ای و قبیله ای است که مشخصاً در مرکز استان ما در قالب “وندها” نیز رواج دارد و در لایه های زیرین نهادهای مدنی پنهان شدهاند.
می توان تلفیقی از موج احساسات محلی را با تزریق آگاهی و شناخت در خدمت آرمان های سیاسی در آورد و چه خوب و نکوست که از همین انتخابات های محلی بیشترین استفاده را برده و بر اساس فرآیندهای دموکراتیک پوپولیست سنتی و محلی را در خدمت سیاست ساختارمند و توسعه آفرین قرار دهیم.
*این مطلب در شهاب آسمانی منتشر شده است
عباس دارایی/ سردبیر پایگاه بلوطستان