بسم الله الرحمن الرحیم
بیش از دو دهه است در قمم، و رفت و آمد در بین قم و کوهدشت قانون زندگیم شده است. به حدی دلم برای مردم شهرم میسوزد که وجدانم اجازه نمیدهد حتی روغن ماشینم را در قم عوض کنم. از ته دل دوست دارم، اگر خیری حتی در حد سود تعویض روغنی دارم آن منفعت در جیب همشهریان کوهدشتیم آرام و قرار بگیرد. در مسیر کوهدشت و قم نیز وقتی چشمانم به کامیونهای سرشار از کاه میافتد که به سمت قم در حرکتند، خدا را شکر میکنم که هر چند، از صنعت و پتروشیمی و…، بهرهای نداریم، ولی از کشاورزی و کاهفروشیش بهرهها داریم. ای کاش پتروشیمی، سد معشوره و… به ثمر مینشست، تا کمتر دشنهی فقر در تن رنجور مردم شهرم، فرو میرفت.
چند ماه قبل که به کوهدشت آمدم و طبق برنامه همیشگی، ماشینم را به یکی از تعویضروغنها بردم (و چون بارها در آن مغازه روغن ماشینم را عوض کرده بودم،) به عنوان یک مشتری پذیرایم شد و همان طور که در حال تعویض روغن بود فرمود: سید گرفتار شدهام چه کنم؟ گرفتار چی؟ گفت اجازه بده واقعیت قضیه را برایت بگویم. شر ثروتهای نامشروع موادفروشان و دزدان، زندگی حلالم را تهدید میکند. برخیها تا چندی پیش، چیزی نداشتند، اکنون ساختمانها خریدهاند و فلان نوع ماشین، ماشینشان شده است! از شما چه پنهان، از زمانی که خانمم، رشد از کوخنشینی تا کاخنشینی آنها را مشاهده کرده است،به من میگوید سود مغازهات دردی را دوا نمیکند و با این شغل به جایی نمیرسیم و با صراحت کامل میگوید تو هم برو خلاف کن! او گفت: به پیشنهاد خانمم جواب نه گفتهام. اما آیا در نهایت چه خواهد شد فقط خدا میداند. خویشتن را مخاطب قراردادم، این جوان شغل دارد و به فرمودهی خودش هزینهی زندگیش تامین میشود ولی چون خانمش زندگی دزدان و خلافکاران اطرافش را میبیند و از کوخ به کاخ میرسند، زندگی حلالش به خطر افتاده است. چه میگذرد بر دل آن همه بیکار شهرم که زندگیشان هزینهها دارد و از بیکاری در رنجند. از طرفی هر روز مانور خلافکاران با ماشینهای رنگارنگ و آنچنانی را میبینند و هر بار دیدن، دهها وسوسه را به همراه دارد.
روزی به آرایشگاه رفتم و مجلهای را برادشتم. از جوانی دربند مصاحبهای نوشته بود. آن جوان گفته بود شغلم بستن داربستهای فلزی بود، روزی پنجاه هزارتومان مزد میگرفتم، یکی از دوستانم که در خلافکاری صاحب سبک بود گفت با روزی پنجاه هزارتومان به کجا میرسی؟ با خودم بیا. رانندگی موتور برای تو و کیف قاپی برای من و در آمد هم نصف! از پیشنهادش استقبال کردم، و جند مورد عملیات را با موفقیت پشت سر گذاشتیم، در یکی از عملیاتها، گرفتار نیروهای انتظامی شدیم و مالباختگان آمدند و طلب اموالشان کردند و دادگاه هم به پرداخت مبلغی از باب جریمه محکوممان کرد.برای پرداخت جریمه مال و منالی نداشتم، سند گذاشتیم و به منزل بازگشتیم. بعد از آزادی دوباره برای پرداخت جریمه دست به سرقت زدیم و باز سر از زندان در آوردیم.
تا توانی می گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تورا بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند
به نظر می رسد مبارزهی هوشمندانهی دستگاههای حکومتی با خلافمحوران، بیش از پیش ضروری است.حضرت موسی (ع) برای مهار کردن اندیشه شرک در میان مردم، دست به تغییر موقعیت زد. سامری را از امّت اخراج کرد و آثار ضلالت بار او را از متن جامعه زدود و بدین گونه فتنه را از ریشه سوزاند. و اکنون باید فکر کرد و دقت نمود که بهترین راه مبارزه با خلافکاران چیست؟ علاوه براین فرهنگ سازی نیز باید سرعت بیشتری به خود بگیرد زیرا احیای نفوس و روح انسان ها جز در سایه آگاهی با علوم و حقایق اصیل امکان پذیر نیست؛ امام علی (ع) می فرمایند: دانش، زنده کننده روح آدمی است.بنابراین در این باره نکاتی تقدیمتان می کنم:
۱-چند روز قبل در شهر قم کنفرانس بین المللی،مبارزه با جریانهای تکفیری،برگزار شد.حضرت استاد آیت الله مکارم شیرازی که برگزار کننده آن بود فرمودند : جریانیها تکفیری،فقط از طریق رایزنی های سیاسی و جنگ در جبههها نابود نخواهند شد ، بلکه باید از نظر فکری و اعتقادی نیز با آنها مبارزه کرد. این گروههای تکفیری بر این باورند اگر خویشتن را در میان مردم منفجر کنند و یا سر دیگران را ببرند به بهشت خواهند رفت. آنان کمربند مواد منفجره را منفجر میکنند تا بعد از انفجار خود را در دامن رسول الله (ص) ببینند و ما باید با دلیل و استدلال به آنها بفهمانیم که بعد از انفجار در دامن شیطان قرار خواهند گرفت.
در مورد دزدی و دیگر خلافکاران نیز باید در جهات متعددی و در جبهه های متنوعی کار کرد و جنگید تا جامعه اصلاح شود و به درجاتی بالاتر از امنیت و حلالخوری صعود کند. یکی از جهتهای که نیاز به برنامهریزی و فعالیت بیشتری دارد، مبارزه با حرام خوارن کلانی است که گاه در قالب فساد سه هزار میلیاردی نمود پیدا می کند. درجه ی شفافیت این نوع پرونده ها و قاطعیت برخورد با آنها هرچه بالاتر رود ، اعتماد تودهی مردم به نظام،نیز بیشتر خواهد شد. از طرفی نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی نیز بیش از این،قاطعیت و نظارت خویش را، در همه ی استانها و شهرستانها به حرام خوران،نشان دهند.تا آنان که در دو راهی انتخاب راه حلال یا حرام قرار گرفته اند،هرگز به سمت حرام نروند.و حرام خواران،نیز احساس نا امنی کنند.تردیدی نیست،حرام خواران هر چه بیشتراحساس ناامنی کنند،امنیت و دلخوشی توده های زحمت کش و زجر کشیده ی جامعه را به دنبال خواهد داشت.
علاوه بر این با سرمایه گذاری بخش های خصوصی در شهرستان کوهدشت ،گره های بسیاری از مشکلات شهر باز خواهد شد،ازاینرو تشویق به سرمایه گذاری امری عقلانی و حیاتی است. به یقین تکلیف بنده ی طلبه، تبیین اعتقادات ،راهکارهای برون رفت از حرام خواری و ذکر کردن عوارض شوم حرام خوری و یادآوری آیات و روایتی است که در این باره وارد شده است، ولی مسولین نیز باید جوابگوی توده ی مردم باشند که کوهدشت، با آن همه سابقه ی درخشانی که در هشت سال دفاع مقدس، داشته است چرا باید ابر شهر بیکاران محسوب شود؟ چرا باید در تب داشتن،سد،کارخانه و پتروشیمی بسوزد؟! و این همه جوان تحصیل کرده ی بیکار داشته باشد؟
۲-زندگی پاک و زندگی ادراری
در زندگی طیب و طاهر، در آمدها از راه شرعی به دست میآید و حلال خوری، پاسداری از آبرو و داشتن رضایت الهی،حرف اول و اخر را میزند،کارهای خیر در زندگی طیب مورد قبول خداوند و دارای برکت است به یقین مال کم حلال در پرتو آسایش و امنیت و داشتن آبرو به مراتب ارزشمندتر از میلیونها حرامی است که با آبروریزی و ناامنی همراه خواهد بود. اما نوع دیگر از زندگی،زندگی ادراری است که در این نوع زندگی،اموال آن جمع آوری شده از ویژه خواری، پارتی بازی،کم کاری،حق کشی،باندبازی،دزدی،موادفروشی،رشوه خواری، و ظلم کردن به دیگران،میباشد.
در زندگی های حرام،استرس و اضطراب،به وفور دیده می شود،و از آسایش و آرامش کم ترین اثری دیده می شود. خداوند دانا در مورد زندگی های حرام می فرماید: از اموال حرام نمی توان صدقه داد، و سپس مثال می زند همانطور که با ادرار نمیتوان طهارت گرفت از اموال حرام هم نمیتوان صدقه داد. بنابراین یک لیتر شیر طیب و طاهر، هرگز قابل مقایسه، با دهها لیتر شیر نجس و غیربهداشتی نیست. پیکانی خریداری شده از زندگی حلال، کهکشانی از رضایت و برکت الهی را به همراه دارد.
رسول خدا(ص) فرمود ند: کسى که از غیر حلال کسب مال کند، آن مال، توشهی او به سوى جهنّم است. او میفرماید: در روز قیامت اقوامی با داشتن حسناتِ بسیار، به اندازه کوههای مکّه، میآیند و امر میشود که به آتش افکنده شوند. و این سزای بیمبالاتی در امور حلال و حرام است.
این حرامخواران، گاه ّبه خیابانهای شهر میآیند و با ماشینهای آنچنانی، خریداری شده از مال حرام، خودی نشان میدهند. هرچند بسیاری از مردم آنان را، انسانهایی سبک سر و بیآبرو و با مارک حرامخوری و کلک و حقهبازی میشناسند، ولی برخی دیگر تحت تاثیر قرار میگیرند و به سمت خلاف کشانده می شوند.
با این که با مال حرام نمی توان کارهای خیر انجام داد، گاه دیده می شود، آنان که زندگیای سرشار از حرام دارند، زیارت امام حسین«(ع) میروند، در محرمها مجلس روضه میگیرند و در برخی موارد، مکه میروند.غافل از آن که در مکتب اسلام، اعمال روییده از مال حرام قبول نخواهند شد.
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی
خدای تعالی میفرماید: عبادت کسی که حرامخواری میکند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد. او فرموده است : هر کس توجهی نکند که از چه راهی درهم و دینار به دست میآورد من هم توجهی نمیکنم که از چه دری او را داخل آتش کنم.
۳- آثار لقمه حرام:
حرامخوری در دزدی، مواد فروشی، مال یتیم خوردن، کم فروشی و ربا و رشوهخواری خلاصه نمیشود بلکه هر گونه کسب درآمد از راههای غیرشرعی حرام است. از منظر خداوند نیز هر کس غذای حلال بخورد، خداوند قلب او را تا چهل روز نورانی میگرداند. از آیات و روایات استفاده میشود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوشخلق و … داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه حرام پرهیز شود تا تعلیم و تربیت اثر گذار باشد. امام حسین (ع) مردم کوفه را که در روز عاشورا بسیار نصیحت کردند که لشکر کوفه ساکت باشید تا شما را راهنمایی کنم، آنها ساکت نمیشدند، امام حسین (ع) فرمودند دلیل گوش ندادن شما به حرف من این است که شکمهای شما از مال حرام پر شده است.
علم و حکمت زاید از لقمه حلال عشق و رقت آید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام جهل و غفلت زاید آنرا دان حرام
لقمه تخم است و بَرَش اندیشهها لقمه بحر و گوهرش اندیشهها
مرحوم کربلایی کاظم فراهانی بدون اینکه سواد داشته باشد، تمام سی جزء قرآن را، یک باره حفظ شده بود. گاهی بعد از خوردن غذا با داخل کردن انگشت در حلق خود سعی میکرد غذاها را از شکم خارج کند. از او میپرسیدند چرا این کار را میکنی؟! میگفت: غذایی که خوردم حلال نبوده، نور قلبم کم شده، دیگر نمیبینم.
مرحوم ملا احمد نراقی فرمودهاند: مال حرام از بزرگترین عوامل هلاکت انسان و مهمترین موانع رسیدن به سعادت است و بیشتر هلاک شدگان، هلاک شده مال حرام هستند، و اکثر مردمی که از فیوضات و سعادات محروم ماندهاند، به واسطه حرام بوده است. امام صادق(ع) فرمودهاند: پیامد کسب حرام، حتی در اولاد انسان آشکار میشود. علاوه براین در روایات هم، آثار شومی برای حرامخوری ذکر شده است از جمله :
کم ارزش شدن نماز
محرومیت از دوستی امام علی(ع)
سنگدلی و قساوت قلب
مشمول لعنت فرشتگان
مردودی عبادات
نابودی اعمال صالح
محروم از شفاعت
بیبرکتی مال حرام
و…
۴- امام سجاد(ع) در دعاهایش فرموده اند خدایا اگر بناست نقصی در دنیا یا آخرتم قرار دهید،همهی آن نقص را دنیایم قرار بده ولی یزید جام شراب را دست میگرفت و میگفت ای مردم این شراب است و به من میگویند شراب نخور تا به بهشت بروی. بهشت کجاست؟ میگویند اگر شراب بخوری به جهنم خواهی رفت. به من بگویید جهنم کجاست؟ سپس شراب را میخورد و میگفت من این شراب نقد را با آن بهشت و جهنم نسیه عوض نمیکنم! به نظر میرسد، افرادی که با حرامخواری رفیق شدهاند در اصل بهشت و جهنم را نسیه میپندارند، و حرفشان این است، مال و ثروت را هرچند هم از راه خلاف به دست آمده باشد، با آن بهشت نسیه عوض نمیکنم.
و گویند، منزلی مورد دستبرد سارقان قرار گرفت، هرکسی به سمتی رفت تا شاید دزد را بگیرد. صاحب منزل مستقیم به قبرستان شهر رفت و گفت دزد را گرفتم. گفتند کجاست؟ فرمود هرکجا رفته باشد، سرانجام در دل همین خاک دفن خواهد شد و باید جوابگوی عملکردش باشد.
۵- آبرو داشتن به حدی مهم است که وقتی حضرت مریم(س) بدون این که ازدواج کند، به فرزندی چون حضرت عیسی(ع) حامله شد، قضیه حامله شدن او نقل نبات مجالس شد و گاه به او میگفتند شما که خانوادهی خوبی بودید ، با این حال (بدون ازدواج) چگونه و چرا حامله شدهای؟! این نیش و کنایهها چنان برای حضرت مریم(س) گران تمام شد که فرمود«کاش قبلا مرده بودم و فراموش شده بودم و این روزگار را به خود نمیدیدم. آن برترین بانوی عصر خویش با این که میدانست پاک است و حامله شدنش، فقط امتحانی الهی و تقدیر خداوند سبحان است، و در قیامت اجر مضاعف خواهد داشت، با این حال این همه، نگران و نارحت سخن دیگران میشود ،که چرا تا این حد به آبرویم حمله میشود؟
از منظر دین اسلام، کسی که در دید عموم، خلافکار و حرامخواری بیش دیده نمیشود و آبروی خویش را حقیقتاً در ره خلاف از دست داده و نارضایتی خداوند را، کسب کرده است، اگر در مقابل این آبروی برباد رفته، فلان ماشین یا ساختمانهای آنچنانی هم داشته باشد، غارت شدهای بیش نیست. البته برخیها از این که حرام میخورند و سالهاست بر خلافکاریهایشان اصرار دارند، و باعث انحراف برخی دیگر از افراد سست عنصر جامعه شدهاند، هر چند از حرامخواری ابایی ندارند، ولی وقتی به آنها حرامخوار گفته میشود بسیار ناراحت میشوند. و یک بار نه بلکه بارها گله میکنند که فلانی تا کی، از حرامخواری سخن خواهد گفت؟!
یا للعجب برخی از این حرامخواران، بارها و در مجالس متعدد با تمجید و افتخار چگونگی خلاف کردنشان را بدون کمترین سانسور بیان میکنند، و گاه حلالخواران را به نداشتن جرات و زرنگی و… متهم میکنند، با این وصف اگر طلبهای سخنرانی کند و بگوید: ای حرامخواران، مال حرام، عذاب جهنم را به دنبال خواهد داشت و هرچه هم داشته باشید، هرگز به یک درصد از ثروت قارون نخواهید رسید، محزون و غمگین میشوند که چرا فلانی، در فلان مجلس، از حرامخواران انتقاد کرده است؟!
۶-با لقمهی حرام نمیتوان جنگید
سفره وسط سنگر پهن بود و قابلمهها و بشقابها پر. مهمان نمیخواهید؟ حاج حسین خرازی بود، با چشمانی برّاق و لبانی خندان. این همه غذا! منتظر کس دیگری هستید؟
نه حاجی، دوازده نفریم؛ امّا گفتیم ۲۱ نفر و غذا گرفتیم.پیشانیاش پر خط و صورتش برافروخته شد؛ فریاد زد: برپا! همه بیرون.
زمین پر سنگریزه، آفتاب داغ، دوازده نفر سینه خیز، بعد کلاغ پر؛ از پا که افتادند، گفت: آزاد! خیلی سبک شدید، ها؟ آن همه گوشت و دنبه حرام، عرق شد و ریخت پایین. با لقمه حرام نمیشود جنگید. آری با لقمهی حرام نه میتوان بادشمن بیرونی جنگید و نه با دشمنهای درونی.
۷- جواب به یک پرسش
برخى از بستگان و خویشاوندان ما به طور کلى به نماز و روزه و سایر واجبات توجهى ندارند و اموالشان نیز حرام و یا مشکوک است و هیچ گونه نصیحت و موعظهاى در آنها اثر نمىکند آیا معاشرت با آنان جایز است؟
همه مراجع: معاشرت با آنان اشکال ندارد به ویژه اگر باعث هدایت آنان بشود و تا هنگامى که یقین ندارید غذاى مورد استفاده، از مال حرام است، تصرف در آن جایز است. امام، استفتاءات، ج ۱، امر به معروف، س ۳ فاضل، جامعالمسائل، ج ۱، س ۹۳۱ خامنهاى، اجوبه الاستفتاءات، س ۱۰۵۷ و ۱۰۶۸ مکارم، استفتاءات، ج ۱، س ۱۱۵۶ تبریزى، استفتاءات، س ۲۱۹۱ و دفتر: وحید، بهجت، سیستانى، صافى و نورى.