اشاره: روستای «شمیار» که در حاشیهی رود سیمره و در دامنهی کوه بزان -حدفاصل بین استان ایلام و لرستان- قرار گرفته، به دلیل دورافتادگی و اینکه مشخص نیست دقیقاً به کدام استان تعلق دارند تمامی اهالیاش بیسوادند و هیچیک از آنها قادر به خواندن و نوشتن نیستند، «شمیاری«ها از همه امکانات رفاهی-معیشتی محرومند و با آنکه سیمره از کنارشان میگذرد اما آب آشامیدنی لولهکشی شده هم ندارند و مجبورند هر روزه با طی مسافتی بوسیلهی دبه و حیوانات بارکش آب تهیه کنند.
روزهای پایانی سال همراه با یکی از دوستان و به منظور تهیه گزارشی از جاذبهها و انعکاس مشکلات روستاهای حاشیه سیمره مسیر منتهی به تنگهی رویایی شیرز و به مقصد دهستان «پیامن» سوار موتورسیکلتی شدیم، بدانجا رفتم از روستا و اطرافش عکس گرفتم و اطلاعات مورد نیاز را یاداشت کردم اما براثر آسیبی که در نتیجهی تصادف مسیر برگشت این سفر به پایم وارد آمد و بخاطر تعطیلی چندهفتهای مطبوعات تا امروز موفق به انتشار آن نشدم، هماکنون توفیق دست داده تا مشکلات همنوعان خویش را انعکاس دهیم، امیدوارم مسئولین مربوطه و تمامی کسانی که در این راستا میتوانند گرهگشایی کنند دست به کار شده و گوشهای از محرومیتهای منطقه را رفع کنند. بویژه برای علمآموزی و باسوادکردن اهالی سریعا دست به کار شوند اگر آموزش و پرورش نمیتواند کاری انجام دهد حداقل نهضت سواد آموزی و امورعشایر پیشقدم شوند.
وقتی به منطقهی زیتون رسیدیم، گفتند از اینجا باید راهمان را کج کرده و به آنسوی سیمره برویم راهنمایان محلی گفتند عبور از سیمره در این وقت سال سخت است و تنها بوسیلهی «کله» میتوان به آن طرف رودخانه رفت. وقتی متوجه شدند من و همراهمان یا محل آشنایی نداریم جوانی داوطلب شد و موتورسیکلتش را روشن کرد و جلو افتاد و ما هم پشتسرش راه افتادیم تا لب رودخانه رسیدیم.
یک ساعتی انتظار کشیدیم و پس از بانگهای بلند جوان همراهمان خطاب به اهالی روستای «شمیار» سرانجام سروکلهی یکی از اهالی پیدا شد، او رفت پاروهایش را در میان درختچههای کنار رود درآورد و بوسیلهی «کله» و با «کلهچی» گری وی از این سوی سیمره به بدان سویش رسیدیم،
به گزارش بلوطستان «کِله» وسیلهای است قایق مانند تشکیل شده از چند تیوپ باد شده که بوسیله ی طناب به هم بسته شدهاند و روی آن چند تخته چوب قرار گرفته درست شده است و از آن برای عبور و مرور دو سوی رودخانه استفاده میکردهاند در گذشته بجای تیوپ از مشکهای پرباد بهره می جستند. «کِله» را «کِلهچی» بوسیلهی دو تخته دسته دار که اصطلاحاً بدان پارو میگویند، میراند.
وقتی به روستا قدم گذاشتیم، جلوی برخی از خانهها چالههای کنده شده بود وقتی دلیلشان را پرسیدم گفتند قرار است برایمان برق بیاورند وتیرهبرقها خانههایمان را روشنایی ببخشد. در نقطهای که آب و برق وجود ندارد طبیعی است که هیچگونه امکانات بهداشتی هم نباشد و از تمامی خدمات بهداشتی درمانی مانند شبکه بهداشت نیز محروم باشند.
از همهی اینها بگذریم حیرت و حسرتم وقتی بیشتر میشود که میپرسم مدرسه دارید، میگویند نه تنها مدرسه نداریم بلکه هیچ یک از ما سواد ندارد، میگویم آیا نخواستهاید درس بخواند و باسواد شوید یا …
یکی از زنان روستا که سنی از او گذشته با اشتیاق خاصی سوگند یاد می کنند و می گوید: «والله اگر مدرسه باشد و یا حتی معلمی برایمان بفرستند دوست داریم بچههایمان باسواد شوند؛ اگر بیایند همه را به دبستان میفرستیم حتی حاضریم همهی زنان و مردان روستا در کلاسها شرکت کنیم و چیزی یاد بگیریم.»
با خود گفتم شاید تعداد بچههای آبادی کمباشد و اندازه ی تشکیل یه کلاس نباشد، به بهانهی اینکه چه اسامی برای بچههایتان انتخاب کردهاید، کنجکاوانه آمار را در نظر داشتم، متوجه شدم راستمیگویند وقتی اسم: علی و صادق و آیدا و بهار و کوثر و پریا و رضاو… را شنیدم همه چیز دستم آمد اما بخاطراینکه شک نکنند نام زنان و مردانی که آمادگی داشتند در کلاسهای احتمالی شرکت کنند نیز پرسش کردم اسامی هوشنگ، علیجعفر، شاهعباس، نجات، فیروزه، هاجر، زینب و کبری را تکتک برشمردند.
«یونسکو» (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد) باسوادی را توانایی شناخت٬ درک٬ تفسیر٬ ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ و نوشتهشده مربوط به زمینههای گوناگون تعریف کرده و تأکید کرده باسوادی زنجیره آموزشی است که توانایی رسیدن به اهداف، توسعهی دانش و شرکت کامل در جامعهای بزرگتر را برای یک فرد فراهم میکند، مشخصهی جدید باسوادی از نظر یونسکو تغییر(Change) میباشد. از این رو نه تنها توانائی خواندن و نوشتن بلکه تعریف اخیر مبنی بر اینکه باسواد کسی است که حداقل به دو زبان تسلط داشته باشد و بتواند از کامپیوتر استفاده کند، دیگر مد نظر نیست، بلکه امروزه باسواد را کسی میدانند که بتواند با استفاده از خواندهها وآموختههای خود تغییری در زندگی خویش ایجاد کند. با این همه دور و بر ما پر است از کسانی که حتی توان خواندن و نوشتن یک واژه را ندارند، هرچند این خود نقص بزرگی است اما اگر در دور و بر چنین افرادی اشخاص باسوادی پیدا شوند میتوانند این نقیصه را تا حدودی جبران کرده و مضراتش را به حداقل برسانند درصورتی گروهی پیدا شود که همه بیسواد باشند و کسی از آنها قادر به خواندن و نوشتن نباشد فاجعه است، خصوصاً در استانی که سالها پیش جشن پایان بیسوادی را برگزار کرده و باور چنین مطلبی سخت است اما متأسفانه واقعیت دارد.
به گزارش بلوطستان؛ روستای شمیار ۱۰ خانوار و حدود ۴۰ نفر جمعیت دارد؛ اهالیاش به لکی تکلم میکنند، سه ماه از سال (بهارها) به منطقهی بزان و وزان کوچ مینمایند.
شمیاریها اگر بخواهند به استان ایلام بروند باید از جادهی دور و دراز خاکی و مسافتی طولانی عبور کنند تا به هلیلان و آن گاه به شیران چرداول برسند و اگر بخواهند به لرستان و کوهدشت سفر نمایند، چون در آن طرف رود سیمره هستند بایستی از آن بگذرند و به این ور آب بیایند. دوری از ایلام و دسترسی نداشتن به لرستان سبب شده آنها در حالتی برزخ گونه قرار گیرند و همین سبب شده به محرومیتی مزمن و مضاعف دچار شوند.
بخاطر اینکه پُل ندارند از «کِله» استفاده میکنند و بوسیلهی آن به این سوی سیمره میآیند. کسانی که سوار «کِله» شدهاند میدانند این کار هم مشکلات خاص خود را دارد.
منشأ بیشتر مشکلات برمیگردد به این که روستا راه و جادهی ارتباطی ندارد و نبود پل باعث شده ارتباطش با اطراف دشوار شود، اگر این مهم میسر شود؛ مطمئن امکان بهرهمندی از نعمت آموزش و مدرسه و بهداشت و آب و برق هم فراهم خواهد شد.
بنا به گزارش بلوطستان روستای شمیار در نزدیکی کوه «ورهزد» و منطقهی تفریحی «شیرز» قرار دارد اگر مسئولین و یا حتی خیرین همت کنند و پل ارتباطی در آن حوالی احداث کنند، افزون بر برطرف شدن مشکلات روستانشینان، این کار باعث میشود انبوهی از هموطنان ایلامی که در شیران و چرداول و هلیلان سکونت دارند به راحتی به «شیرز» بیایند و از دیدن آنجا دلخوش شوند و با رونق گردشگری منطقه رهآوردهای فروانی داشته باشند.
سخن مسئولین
آقای جواد گراوند مسئول نهضت سوادآموزی کوهدشت در گفتگو با بلوطستان اظهار داشت: چون روستای شمیار جز حوزهی استحفاظی ما نیست نمیتوانیم بدانها خدماتی ارائه دهیم با این حال من موضوع را با مسئولین استانی مطرح کرده و شاید مجوز برگزاری کلاسهای سوادآموزی را برای این روستا بگیرم.
طی روزهای چهارشنبه و پنجشنبه خبرنگار ما به آموزش و پرورش شهرستان کوهدشت که نزدیکترین شهرستان استان لرستان به محل میباشد مراجعه کرد اما هر دو بار آقای حجتاله مومنی رئیس اداره در دفترکارش حضور نداشت و حتی با تلفن همراه ایشان نیز تماس گرفت اما موفق به صحبت با این مسئول محترم نگردید.
آقای حجتاله روئینتن بخشدار مرکزی شهرستان کوهدشت نیز درباره ساخت پل و ارائه خدمات به اهالی شمیار عنوان کرد: روستای مذکور جز حوزه کاری ما نیست و مطابق با قانون و شرع نمیتوانیم کاری انجام دهیم و حتی اگر بخواهیم به این کار مبادرت ورزیم به دلیل نبود پل ارتباطی امکان خدماترسانی نداریم مگر پل ساخته شود و ساخت پل بر روی رودخانهی سیمره هزینهی بالایی دارد که برای روستای با جمعیت شمیار توجیح اقتصادی ندارد. ایشان متذکر شد ارائه چنین خدماتی سبب تنشهای بین بخشی میشود و سبب بروز مشکلاتی می گردد.
آنگونه که مسئولین شهرستان کوهدشت عنوان کردند اهالی شمیار باید برای رفع مشکلاتشات به استان حوزهی استحفاظیشان مراجعه کنند.
البته این ادعای مسئولین لرستانی که ممکن است در صورت ارائه خدمات به اهالی روستایی خارج از حوزهی استحفاظی استان سبب اعتراض استان دیگر و بروز تنش شود پذیرفتنی نیست زیرا مسئولین استان معترض اگر میتوانستند و یا اشتیاقی به خدماترسانی به اهالی آنجا داشتند تا کنون این اندازه تعلل به خرج نمیدادند.
آنچه باید اهالی روستای شمیار بچشند طعم تلخ محرومیت و بیسوادی و بیتوجهیهاست بدین گناه که محلشان در نقطهی مرزی بین دو استان واقع شدهاست .
براساس اعلام مرکز آمار ایران میزان جمعیت کشور ۷۷ میلیون و ۱۴۹ هزار و ۶۶۹ نفر است و نرخ باسوادی ۸۴.۷۵ میباشد و بر اساس این آمار، استان سیستانوبلوچستان با ۲۸.۴۴ درصد، بیسوادترین استان کشور بوده و استان کردستان با ۲۲.۳ درصد بیسواد در جایگاه دوم قرار گرفته است آخرین رتبه بیسوادی در اختیار استان اردبیل با ۱۹.۲۳ درصد نرخ بیسوادی میباشد. مطابق این آمار حدود ۲۰ درصد از جمعیت لرستان بیسوادند.
توضیح: این گزارش در هفتهنامهی محلی شهاب آسمانی و روزنامهی همشهری منتشر شده است.
گزارش و عکس: محمد بساطی
والله نوبره مسئولین لرستان که فرمایش می کنند بیسواد نداریم و الله خنده داره در دنیای مدرن بیسوادی
لرستان که بیسوادی در آن رخت بربسته و جشن پایان بیسوادی براش گرفته بوند چرا بلوطستان غلو کرده ؟
هنوز در لرستان با فیلم مستندی که سیما از منطقه …. داشته مردم بصورت غارنشینی زندگی میکنند .چه رسد به بی سوادی .بس هیچ اغراقی نیست