ای دیار زاگرس! سرزمینِ من، سلام! سر به سر درگهِ لطفی، نازنینِ من سلام! میلِ جانم ای عجب، جمله سویِ رویِ توست گهوارهی کودکیها، ایِ بلندبالا، سلام! ای مرا از حسنِ رویت، ذوقِ آبِ زندگی کاروانِ شخمِ دشت و گندمکار من سلام! من بدان شادم که دوراز تو نمیرم ای زمین! کشتکارانِ کارزار و کشت […]
تا ابد سبز تا ابد سرو تا ابد حرف دارد این زخم گشوده میشنوم و آه میکشم بر رسم روزگار میشنوم و دشنام میرانم بر زبان میشنوم و میاندیشم تبر چگونه تبرئه میشود؟! جنگل دارد در میافتد از پا عربدهی سپاه گرگ! قهقهی سیاه کلاغ! معرکهگیری روباه! میشنوم و گنجشک دلم پَرپَر میشود میشنوم و […]