سوم آذر سالروز درگذشت مردی است که این روزها بیش از هر زمان دیگری جای خالیاش روی نیمکتهای سرد فوتبال احساس میشود.نام پرویز دهداری که میآید، دیگر دست خودت نیست، انگار اختیار قلم را از دست میدهی و این قلم است که مینویسد:
«معلم اخلاق فوتبال ایران» و باز هم انگار دست خودت نیست که در ذهنت مرور میکنی که بعد از پرویز دهداری چه کسانی روی نیمکت تیم ملی و تیمهای باشگاهی نشستند اما حرمت نیمکت و جامه مربیگری را حفظ نکردند.بعد صفی طولانی از بیاخلاقیها و بیاخلاقهای فوتبال در ذهنت رژه میروند.نه میتوانی اسمشان را ردیف کنی و نه میخواهی، اما انگار ابتدای سرمای زمستانی در ماه پایانی پاییز، تو را ناخودآگاه به سوی اخلاقی میبرد که سردمدارش در فوتبال «پرویز دهداری» است.
مردی که تابوها را شکست و برخلاف جریان آب شنا کرد، ملیپوشان بزرگ را حتی گاه به خاطر اخلاقمداری کنار گذاشت و فریاد و حمله منتقدان را به جان خرید. پرویز دهداری سال ۱۳۱۲ در روستایی در شهرستان مرودشت متولد شد. در آبادان بزرگ شد و فوتبالش را همانجا آغاز کرد. باشگاه جم آبادان اولین باشگاهی بود که دهداری واردش شد و در پی درخشش چشمگیرش پله پله رشد کرد تا به تیم ملی رسید.
علاوه بر جم، در تیمهای شاهین آبادان و شاهین تهران هم بازی کرد و حتی عنوان قهرمانی باشگاههای ایران را به دست آورد.سپس در قامت مربی به پرسپولیس رفت و اولین مربی این باشگاه لقب گرفت. در ادامه نتایج درخشانی هم با تیم بیستاره گارد تهران گرفت.این مربی اخلاقمدار بازیکنان بزرگی را به فوتبال ایران معرفی کرد، نسلی که تا سالها بار فوتبال را به دوش خود میکشیدند و آینده، بیشتر نشان داد که اخلاقشان هم بویی از اخلاق مربی برده بود، مردانی چون مرحوم سیروس قایقران، احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، صمد مرفاوی و…او در دو مقطع هدایت تیم ملی را بر عهده گرفت، یک بار در سال ۱۳۵۰ که در بازیهای مقدماتی المپیک مونیخ با موفقیت توانست تیم ملی را به رقابت های المپیک برساند، اما پیش از مسابقات از سمت خود کناره گیری کرد.بار دیگر نیز در بازی های آسیایی ۱۹۸۶ سئول و نیز جام ملت های ۱۹۸۸ آسیا که ایران به مقام سومی رسید. او افتخارات کمی را در فوتبال ایران کسب نکرده، اما چیزی که بیش از افتخاراتش، در یادها و خاطره فوتبال ایران باقی مانده، اخلاق نیکویش است و اینکه اخلاقمداری بیش از هر چیز دیگری برایش اهمیت داشته است.برخلاف برخی همتایانش!، برای پست و مقام دست به کارهای حقیرانه نزد و منفعت شخصی چیزی نبود که منفعت گروهی را فدایش کند.هر چه میخواست برای تیمش بود.
در سال ۱۳۶۵ ، پرویز دهداری سرمربی تیم ملی فوتبال ایران شد وبه همراه تیم ایران عازم بازیهای آسیایی سئول گردید. در این بازیها اختلافات بازیکنان تیم و دهداری بالا گرفت و نهایتا پس ار حذف تیم ایران ، پانزده بازیکن تیم ایران با امضای نامه ای اعلام کردند که تا دهداری مربی است در تیم ایران بازی نمی کنند. البته بعدا سیروس قایقران امضای خود را پس گرفت و نامه به استعفای چهارده نفر معروف شد.کنندگان که امروز خود مربی هستند و دم از اخلاق و عشق به پیراهن ملی می زنند، آن روز به تیم ملی پشت کردند و کنار نشستند و برای شکست دهداری روزشماری می کردند. دهداری به جای آنان عده ای جوان جویای نام را به تیم تزریق کرد و در سال ۱۳۶۷ برای انجام مسابقات جام ملتهای آسیا به قطر رفت و سوم شد. مستعفیان که امید بازگشت تیم ملی را ازدست داده بودند ، کسانی را تحریک کردند تا در تمرین تیم ملی به دهداری فحاشی کنند و گلوله برفی بزنند. عاقبت دهداری پیش از مسابقات مقدماتی جام جهانی ایتالیا استعفا داد و چهار سال بعدسرانجام روز ۳ آذر ۱۳۷۱ در پی عارضه کلیوی درگذشت.نام و یادش گرامی