شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » اشعاری پیرامون یک ضرب المثل معروف

p8ehgssuxo53ncvqnoq

ضرب المثل ،مثل سایر، یا زبانزد و امثال وحکم ،سخنان گهربار وعبرت آموز یست که از گذشتگان همچون گنجینه ای گرانبها به یادگار مانده است.این میراث گرانسنگ به قدری غنی وپر بار است که در هرزمینه ای می توان بدان مراجعه وبه قدر نیاز ومیزان وسع وتوان علمی از آن بهره مند گردید.کمتر زبانی در جهان پیدا می شود که مانند زبان زیبا ودلنشین فارسی ،به لحاظ در بر داشتن امثال وحکم وداستانهای عبرت آموز سرشار وپر بار باشد.
از آنجا که آثار منظوم فارسی بسیار بیشتراز آثار منثور است،امثال سایر نیز اغلب در قالب شعر و یا به صورت یک مصراع بیان گردیده است.ضرب المثل ها اغلب کوتاه ،اما به غایت پرمعنی ، اثربخش و آموزنده هستند وانسان را به تفکر وتعقل وامی دارند،گاهی پیرامون مضمون یک قول معروف ویک زبانزد می توان ساعت ها سخن گفت،البته مانند هر مقوله ی دیگر، ضرب المثل ها هم درجه بندی ورتبه بندی می شوند.
تعدادی از آنها برزبان عامه ی مردم جاری وساری هستند وهر آن توسط مردم عادی بکار گرفته می شوند تا سخن را شیواتر ودلنشین ترنمایند و معنی را دلچسب وماندگار جلوه دهند ،درست مانند همین ضرب المثل مورد نظر ما.
پاره ای نیز مخصوص تحصیل کرده ها و فرهیختگان جامعه و زبان فاخر علمی وادبی است.باری در این مجال کوتاه قصد ندارم بیش از این درخصوص ضرب المثل سخن بگویم چرا که محتاج مقال ومجال دیگریست ومقصود من این است که با ذکر این مقدمه شعری را که سروده ام تقدیم نمایم.
شعر پیرامون یک ضرب المثل معروف«گرگ درپوست میش»
گفته شده و نتیجه ای اخلاقی که از آن عاید می شود این است که چشم وگوش خود را باز کنیم وبه اطراف خود بنگریم ونیک بیاندیشم.اولا ،«،گرگ در پوست میش» به کنایه چه معنی می دهد؟آن را چه موقعی بکار می گیرند؟گرگهایی که در لباس میش پنهان شده اند چه کسانی هستند ؟لباسهایی که برای فریب دادن برتن می پوشند کدامند؟ثانیا، چگونه آنها را شناسایی کنیم وسلاح مبارزه وراندن این گرگ صفتان چیست؟
شایان ذکر است که یادآوری کنم این اشعار بدون هیچ قصد وغرضی سروده شده ودر دفترچه شعر موجود بوده واکنون در اختیار سایت پربار وپربیننده ی«بلوطستان» قرار گرفته است.این را بدین جهت عرض کردم که خدای ناکرده کسی فکر نکند انگیزه ی سیاسی در کار بوده وبا قصد ونیتی خاص گفته شده است ، هرگز چنین نیست .
بلکه صرفانتجه گیری اخلاقی ودوری جستن از خباثت ،پلیدی و شرارت ، مهم ترین انگیزه وعلت سرایش بوده است.امیدوارم سروران ارجمند بامطالعه ی اشعار وگذاشتن کامنت مرا در رفع نواقص وکاستی ها یاری و به ادامه راه امیدوارفرمایند.

برگ سبزیست تحفه ی درویش
چه کند بینوا همین دارد
گفت با من دوستی چند روز پیش
از درنده گرگ اندر پوست میش
کرد تکرار این مثال گفته را
تا برانگیزد شبان خفته را
گفت تا بگریزی از گرگ زمان
خویش را از شر آن ایمن مدان!
گفتمش منظور تو زین گفته چیست؟
آنکه او گرگی به پوست میش کیست؟
گفت هان بیدار باش ای جان جان!
برحذر باش از کمین دشمنان!
گرگ تو باشد به صد قالب نهان
تا بدرد جسم وجانت ناگهان
این زمان گرگان تفاوت یافتند
از برای خود قبایی بافتند
ظاهرا زیبا ومظلوم و متین
لیک در باطن چو دزد ی درکمین
باخبر باش از فریب و مکر وکید!
تا نباشی گرگ را چون بره صید
مار هرچند خط وخالش دلرباست
نیش وزهر آن بلای جان ماست
هر زمان در هیئت و شکلی جدید
درمیان جمع می آید پدید
یک زمان چون خویش تو گردد عیان
تا درنده خوییش باشد نهان
چون رفیقی دست او در گردنت
لیک آتش می زند در خرمنت
گاه بعض وکینه کارد در دلت
تا بسوزد عقل ودین وحاصلت
لیک آن کس را که ایمان رهگشاست
رهنما وشاخصش دین خداست
یک چراغش راه ورسم انبیاست
اکمل ادیان ، دین مصطفی «ص» است
عقل سالم هم رسول باطن است
عاقل از الطاف ایزد مؤمن است
گر که می خواهی بمانی در امان
علم وتقوی پیشه کن ای همزبان
سست ایمان صید گرگ نفس خویش
در امان آن کاو به ایمان رفته پیش
هرکسی کاو وارهید از نفس خود
از کمند وبند دیو آزاد شد
بدترین گرگان ، گرگ جهل ماست
دشمن ایمان وجان واهل ماست
گر که خواهی رست زین خصم سترگ
برکن از بن«اکبری» دندان گرگ
« ناپایان»
سراینده: پرویز اکبری نژاد مرداد نود چهار خرم آباد

  1. داریوش جودکی

    سلام بر استاد اکبری عزیز این اصطلاح کاربردی که هم در فارسی و هم در انگلیسی با ساختاری مشابه استفاده میشه، به افرادی اشاره داره که سعی دارند با تظاهر به مهربانی و بی خطر بودن یا اصطلاحاً ظاهرسازی، ذات و نیت پلید یا بدجنسی خودشون رو پنهان کنند.با خواندن شعر زیبای اکبری یاد داستانی افتادم که در کتابی خوانده بودم که بد ندیدم اینجا ذکر کنم :در ایام صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر روزی احتشام الدوله (خانلر میرزا) عموی ناصرالدین شاه که والی بروجرد بود به تهران آمد و به حضور میرزاتقی‌خان رسید. امیر از احتشام الدوله پرسید: «خانلر میرزا وضع بروجرد چطور است؟»
    حاکم لرستان جواب داد: «قربان اوضاع به قدری امن و امان است که گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند!»
    امیر برآشفت و گفت: «من می‌خواهم مملکتی که من صدراعظمش هستم آنقدر امن و امان باشد که گرگی وجود نداشته باشد که در کنار میش آب بخورد. تو می‌گویی گرگ و میش از یک جوی آب می‌خورند؟»
    خانلر میرزا که در قبال این منطق امیرکبیر جوابی نداشت بدهد سرش را پائین انداخت و چیزی نگفت.

  2. ناشناس

    کم کم دیگه دارم مشکوک میشم به این آقای پرویزاکبری غلط نکنم یه خبرهای هست

    • مسعود

      پرویز اکبری شک برانگیز نیست و بنانیست افاق خاصی بیافتد به قول خدت اشتباه کرده ایی که فکر می کنی اگر کسی مطلبی را می نویسد حتما هدف سیاسی دارد نه ندارد چون او ادیب است و دانشور و به دنبال انتشار ایده ها و افکار خود است بلوطستان هم حتما باید از این دست مطالب استفاده کند که جذاب و خواندنی هستد

    • ملکی1

      بعضی از این مردم هم واقعا بیکار تشریف دارند و دست و قبل از اینکه از رختخواب برخیزند و دست صورت شان را هنوز نشسته اند شروع می کنند به تراوشات بی مایه فکری که شاید اکبری کاندید شود شاید از کسی حمایت کند شاید فلانی نیاید شاید اکبری می خواهد کاندید شود شاید می خواهد فلان کار را بکند و…بابا هوار اینقدر برای کسانی که مطلبی می نویسند یا سخنرانی می کنند یا به هر نحوی فعال هستند با معیار انتخابات خبر درست نکنید

  3. سیاسی دان

    جناب آقای اکبری نژاد با این مطالب خود غنای خاصی به سایت بلوطستان داده است من مشتری پروپاقرص مطالب این معلم عزیزم هستم

  4. مسعود

    ترور شخصیتی برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی در انجام منویات شخصی یا گروهی دنبال می‌شود. بعضی از این طایفه گرایان به خوبی می‌داند که از حذف اندیشه و تاثیرگذاری شخصیتی چون اکبری ناتوان است، بنابراین از طریق گزارش‌ها،کمنت ها و توهین های شخصیتی به او به قول خود می‌خواهد کاری بکند که او تاثیر گذارنباشد اما باید بدانند که اندیشه را نباید با سیاست قاطی کرد و نبایدبه این بهانه که سرودن شعری ماهیت بعضی ها ر افشا کند صاحب شعر تخریب شود

  5. مهدی نسب

    شعری زیبا از ایرج میرزا . . .
    هر وعده که دادند به ما باد هوا بود
    هر نکته که گفتند غلط بود و ریا بود
    چوپانی این گله به گرگان بسپردند
    این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود ؟
    رندان به چپاول سر این سفره نشستند
    اینها همه از غفلت و بیحالی ما بود!
    خوردند و شکستند و دریدند و تکاندند
    هر چیز در این خانه بی برگ و نوا بود .
    گفتند چنینیم و چنانیم دریغا …
    اینها همه لالایی خواباندن ما بود !
    ایکاش در دیزی ما باز نمی ماند
    یا کاش که در گربه کمی شرم و حیا بود !!!

  6. جودکی

    این خزعبلات چیه به خورد خوانندگان میدین

    • در جواب جودکی

      این خزعبلات نیست گوشه ایی از اندیشه استادی شریف و ارجمند،معلمی گرانسنگ و برجسته و خطیبی توانست که شما اندیشه او را بر نمی تابید و از اشعار او در مورد مذمت طایفه گرایی ترس کرده و با زبان دشنام که خاص افراد هوچی و بی منطق است می خواهید تخریبش کنید.

      • ناشناس

        ضمن تشکرازمدیریت وکارکنان سایت بلوطستان.ممنون میشم اگه این آقا معنی خزعبلات روکه چندین بااسمهای مختلف (کریمی .جودکی و…..) تکرارکرده اندبفرمایند؟

  7. ملکی .شاگردت در دبیرستان ،سال 1375

    استاد اکبری با سلام و آرزوی توفیقات برای جنابعالی در این مورد اشعار متعددی دیده ام و شعر شما هم کمی از آنها ندارد و همردیف آنها ست ژولیده نیشابوری از تخلص های شعری یکی از شاعران اصالتا خراسانی است و شعری را با این مضمون سروده است :
    مرا از مرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
    زمی خـوردن ندارم ترس از مستیش می ترسم
    ندارم بیمی از دشـمن ز دست دوست می نالــم
    ندارم شـکوه از بیگانـگان از خـویش می ترسم
    نمی ترسم من از شــیر و پلنگ و حملـه گرگان
    از آن گرگی کـه می پوشد لباس میش می ترسم
    اگر عقــرب زند نیشـم نـدارم نوشی از دنبـــال
    از آن نوشی که باشد در پیش صدنیش می ترسم
    مرا با خانقاه و خرقـــــه درویش کـاری نیست
    ولـی از نـا مسلمانـان نــــا درویـــش می ترسم
    ز هــر گندم نمای جـــو فروشی دارم اندیشـــه
    ز بدخـواهان در ظاهـــر ارادت کیش می ترسم
    نمی ترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظالم
    ز آه خـانمان ســــوز دلی دل ریــــش می ترسم
    من ژولیده را کاری بـــه کار خلق عــالم نیست
    ولیکن از زبان خـویش بیش از پیش می ترسم

  8. ملکی 2شاگردت در دبیرستان ،سال 1375

    استاد اکبری با سلام و آرزوی توفیقات برای جنابعالی در این مورد اشعار متعددی دیده ام و شعر شما هم کمی از آنها ندارد و همردیف آنها ست ژولیده نیشابوری از تخلص های شعری یکی از شاعران اصالتا خراسانی است و شعری را با این مضمون سروده است :
    مرا از مرگ باکی نیست از سختیش می ترسم
    زمی خـوردن ندارم ترس از مستیش می ترسم
    ندارم بیمی از دشـمن ز دست دوست می نالــم
    ندارم شـکوه از بیگانـگان از خـویش می ترسم
    نمی ترسم من از شــیر و پلنگ و حملـه گرگان
    از آن گرگی کـه می پوشد لباس میش می ترسم
    اگر عقــرب زند نیشـم نـدارم نوشی از دنبـــال
    از آن نوشی که باشد در پیش صدنیش می ترسم
    مرا با خانقاه و خرقـــــه درویش کـاری نیست
    ولـی از نـا مسلمانـان نــــا درویـــش می ترسم
    ز هــر گندم نمای جـــو فروشی دارم اندیشـــه
    ز بدخـواهان در ظاهـــر ارادت کیش می ترسم
    نمی ترسم من از ظلم و ندارم وحشت از ظالم
    ز آه خـانمان ســــوز دلی دل ریــــش می ترسم
    من ژولیده را کاری بـــه کار خلق عــالم نیست
    ولیکن از زبان خـویش بیش از پیش می ترسم

  9. آشنا

    ضمن خسته نباشید و تشکر از طبع روان سراینده ، سروده ای مشابه نیز از زنده یاد مشیری بجای مانده است .
    شعر گرگ از فریدون مشیری درمورد نفس اماره
    گفت دانایی که: گرگی خیره سر
    هست پنهان در نهاد هر بشر!
    لاجرم جاری ست پیکاری سترگ
    روز و شب، ما بین این انسان و گرگ
    زور بازو چاره این گرگ نیست
    صاحب اندیشه داند چاره چیست
    ای بسا انسان رنجور پریش
    سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
    وی بسا زور آفرین مرد دلیر
    هست در چنگال گرگ خود اسیر
    هر که گرگش را در اندازد به خاک
    رفته رفته می شود انسان پاک
    و آن که از گرگش خورد هر دم شکست
    گر چه انسان می نمایند، گرگ هست!
    و آن که با گرگش مدارا می کند،
    خلق و خوی گرگ پیدا می کند.
    در جوانی جان گرگت را بگیر!
    وای اگر این گرگ گردد با تو پیر
    روز پیری، گر که باشی همچو شیر
    ناتوانی در مصاف گرگ پیر
    مردمان گر یکدگر را می درند
    گرگ هاشان رهنما و رهبرند
    این که انسان هست این سان دردمند
    گرگ ها فرمانروایی می کنند،
    و آن ستمکاران که با هم محرم اند
    گرگ هاشان آشنایان هم اند
    گرگ ها همراه و انسان ها غریب
    با که باید گفت این حال عجیب؟…………

  10. اکبری

    جناب اکبری عزیز از معلمین دلسوز هستند
    لیک سیاسیت ورزی دلسوز نبوده و نیستند .
    ذهنشان دچار … است و دنیا را به کام خود می خواهند

    • تبار جودکی

      بعید می دانم ادعای شما درست باشد چونکه تاجایی که من اکبری را می شناسم از تعلقات قدرت به دور بوده و اهل تملق نیست و متکبر هم نیست انسانی شریف و مردمی است که همیشه در میان مردم بوده است معلومه که شعرش بدجور بعضی عزیزان رو تکون داده از اینه که دائما از این دست حرف های مفت می زنند

  11. بهروز فریدونی

    اکبری دارای روحیاتی نیست که افرادی برچسب بهش می زنند و می گویند خودشیفته و نمی دونم خودخواه باشد اکبری همواره در مقابل مردم مردی تواضع دار و معتقد به گپ و کوچیک است .

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان