باز این چه شورش است که در خلق عالم است / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم استامام خمینی (رض) میفرمایند : “این محرم را زنده نگه دارید ما هر چه داریم از این محرم است، یک بار دیگر بیرق عزای سرور و سالار شهیدان حضرت ابا عبداله الحسین (ع) در جای جای سرزمین اسلامی ایران برافراشته شد. شیعیان امیرالمومنین علی بن ابوطالب (ع)با فرا رسیدن ماه محرم لباس سیاه پوشیدند و راهی هیئتها وتکایای محل زندگی خود شدند تا ارادتمندی خود را به خاندان عصمت و طهارت نشان دهند.
بر ماست تا به عنوا ن تنها کشور شیعهی دنیا که افتخار پیروی راه سرخ حسین (ع)را داریم با همه توان و فکر و اندیشهی خود بکوشیم و تمام استعدادهای خود راه به کار گیریم که هر سال بهتر و کامل تر از سال قبل در برگزاری هر چه بهتر وباشکوه تر مراسم عزای سرور وسالار شهیدان وآزادگان عالم موفق تر باشیم
البته در این راه نورانی لطف حضرت صاحب الزمان “عج” و عایت خاصه بیبی دو عالم حضرت فاطمه ی زهرا “س” همراه و یاور عزاداران واقعی شهیدان مظلوم کربلا خواهد بود و کافی است که ما در این زمینه تلاش وهمت خود را بگماریم و لازم نیست که خارج افتاده توان و وظیفه ای که برعهده داریم دست به اعمالی بزنیم که خدای ناکرده در این ایام خواسته یا نا خواسته مسلمانی را به زحمت انداخته ویا خدای نا کرده کاری کنیم که باعث وهن منزلت سوگواری امام حسین (ع)شده باشیم.
از همه عزا داران مخلص و بیریای امام حسین و یاران باوفایش التماس دعا دارم در اینجا اشعاری را سروده ام که سرگذشت دوران طفولیت خودم را بیان می کند و صد البته کما بیش برای همه ما بچه شیعهها یکسان اتفاق افتاده است، ایامی که د ر آغوش پر مهر مادر وارد مجلس سوگواری ابا عبداله میشویم و شاهد اشکهای مادر هستیم که برای امام مظلوم شیعیان بر گونهاش جاری گردیده و قطراتی بر سر و صورت ما میچکد و با قطران نورانی اشک مادر مهر حسین (ع) در وجود ما کاشته میشود و” … با اشک درون شده و جان بدر شود.
احمد مختار ختم المرسلین (ص) / با حسین (ع) فرمود از علم الیقین
این حسین (ع) ما را چو جان اندر تن است/ از حسینم من حسین هم از من است
چشم تا بر این جهان بگشودهام/ از طفولیت حسینی بودهام
چون محرم آمد از ره آن زمان / کودکی یک ساله بودم بی نشان
گرچه در صحرا نبودم رهنما / مادرم را داشتم بعد از خدا
او به من آموخت هرچه یاد داشت / در دلم عشق حسین را او بکاشت
مادرم با خود مرا همراه برد / او نگفت این طفل بسیار است خرد
گفت: باید تا حسینی پرورم / من به عمدا این پسر با خود برم
تا ببیند خوب اشک مادرش / نقش بندد اشک من در خاطرش
حک شود نام حسین بر جان او / دردمندان را بود درمان از او
گفت: بشنو اینک از من جان من / این حسین است مایهی ایمان من
بارها بر دامنش خوابیدهام / با دو چشمم اشک او را دیده ام
بارش اشکش مکرر در عزا / همنوا با فاطمه (س) خیر النسا
اشکهایش بر سر و رویم چکید / چونکه مادر صیحه از جان می کشید
یا حسین گفتم به دامانش نخست /بذر را پاشید و آبش داد و رست
زآن سپس از کودکی تا بیشتر / دیدهام بهر حسین اشک پدر
شد تناور عشق مولا در دلم / یا حسین گویان به دنبال علم
بعد از آن حمد و ثنا شد پیشهام / نیست جز عشق حسین اندیشه ام
نذر کرده مادرم آن شیر زن / تا سیه پوشم محرم پیرهن
پیرهن هر چند رسم اندر عزاست / چونکه نذر مادر است بر من رواست
عشق مولا را به ارث من بردهام / اشک را با شیر مادر خورده ام
او به من آموخت آیین عزا / در رثای نور چشم مصطفی (ص)
هرچه دارم گر چه اندک مایه است / شوق مادر این بنا را پایه است
لطف حق را شکر گویم بیکران / زانکه اینک با حسینم هر زمان
نام او را تا که آرم بر زبان / اشکها جاری شود از دیدگان
من گدای خانهزاده این درم / امر مولا را به جان فرمانبرم
روح مادر را خدایا شاد کن / ”اکبری” را از غمش آزاد کن
تقدیم به ارواح مقدس و مطهر هفتاد دو تن شهیدان گلگون کفن دشت کربلا بویِِِِِِِِِِِژه سرور و سالار شهیدان و آزادگان عالم حضرت حسین بن علی (ع) و به روح همه مادران عزیزی که مهر علی و اولادش را در دلهای پاک فرزندان کاشتهاند واکنون دستشان از دنیا است، فاتحه مع صلوات
بیست وسوم مهر ماه ۱۳۹۴ برابر با اول محرمالحرام سال ۱۴۳۸ه. ق
خرمآباد، پرویز اکبرینژاد
این نوشته آقای اکبری در مقایسه با مطالب دیگرش بسیار ضعیف بود
با سلام مطالب آقای اکبری همه قشنگ و پرمعنی هستند اگر از رفتار کسی خوشمان نمی آید تخریب نکنیم چون اکبری از سرمایه های پلدختر است
استاد اکبری می توانست تاریخی از عزاداری های پلدختر می نوشت و به سابقه عزاداری امام حسین در پلدختر اشاره می کرد تا اینکه کلی گویی کند
آقای اکبری از افتخارات ماست من با او اختلاف سلیقه دارم اما انسانی قابل احترام است تشکر از فعالیت هایش