شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » درد دلی با وزیر بهداشت به بهانه سفر اخیر ش

 
IMG_3102
 

بدون شک یکی از بهترین وزیران بهداشت و درمان بعد از انقلاب و یکی از بهترین و شاخص ترین وزرای دولت تدبیر و امید حسین قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت است.
وزیری مردمی، سخت کوش، پرتلاش و بابرنامه که با اجرای طرح تحول سلامت تحول بنیادی در نظام بهداشت و درمان کشور ایجاد کرد به طوری که مردم آثار این تغییر و تحول رامشاهده کردند. و با رضایت اجرای آن را دنبال کردند طرحی که به موجب آن همه ایرانیان دارای دفترچه درمان شدند، زیر میزی حذف گردید، بیمارستان ها تجهیز شدند و دارو و درمان روندی قانونی و در دسترس پیدا کرد..
در رسانه های مختلف و در جریان سفرهای استانی با بعضی روحیات کاری و اخلاقی وزیر بهداشت بیشتر آشنا شدیم و دیدیم و شنیدیم که وزیر با اشتیاق در بعضی از شهرها و استانها یا در تهران، خود بیماران را می بیند و در صورت امکان آنها را به اتاق عمل برده و معالجه و درمان می کند.
شوخان براخاصی ۵ ساله را ۵ ساعت به اتاق عمل می برد و بخشی از بینایی او را احیاء می کند و در سفر استانی دولت به استان کردستان شخصا به روستای محل زندگی شوخان می رود و با او و خانواده اش دیدار می کند و این رفتار انسانی و تعهد اخلاقی آقای دکتر حس خوبی در بیننده و شنونده ایجاد می کند. وزیر در روز دیگر و در حادثه ای دیگر باز به شایستگی حضور پیدا می کند و به درمان و کمک دانش آموزان سوخته شین آباد می پردازد و شخصا در جریان مداوای آنان قرار می گیرد. حادثه ای که وزیر آن را سهل انگاری می نامند که در پی آن دو دانش آموز از دست می روند و انگشتانی کوچک به هم می چسبند و از حرکت باز می ایستد. روزها می گذرد و دانش آموزان شین آباد درمان می شوند و بعدها دانش اموزی از آنان نقاشی و دلنوشته ای برای وزیر می فرستد تا به پاس زحماتی که برای درمان سوختگی شان کشیده را در مراسمی تقدیم او کنند و وزیر هم با خوشحالی آن را به عنوان نماد مظلومیت و احساسات پاک به موزه می سپارد. در سفر به استان لرستان در منزل نور خدا موسوی شهید زنده انقلاب حاضر می شود و ضمن عیادت و از نزدیک در جریان وضعیت این شهید زنده قرار گرفتن از خانواده اش دلجویی می کند و چند روز بعد در اینستاگرام خود با نوشتن ” نور خدا اینجاست ” از مقام بلند و ایثار و رشادت این شهید زنده و صبر و شکیبایی خانواده اش دلجویی می کند.
چند روز قبل از حضور وزیر بهداشت در کوهدشت من هم از طریق رسانه ها مطلع می شوم که آقای دکتر هاشمی مهمان شهرستان کوهدشت خواهد بود. با خود فکر می کنم که فرصت خوبی است تا اکرم دختر ۲۵ ساله نابینای را که به تدریج در مدت کوتاهی بینایی هر دو چشمش را از دست داد و تلاش بسیار زیاد خانواده ای روستایی با پدری پیر که الان دیگر در میان ما نیست برای درمان او به جایی نرسید را از نزدیک و در حاشیه بازدید از بیمارستان امام کوهدشت نزد آقای وزیر ببرم تا شاید با دستان مهربانش پلک های منتظر و امیدوارش را کنار بزند و از روی حس انسان دوستی و تعهدش به چشمان بی رنگ و بی نور اکرم هم نگاهی بیاندازد و چاره ای پیش رویمان قرار دهد چشمانی که سالهاست جاده دور و دراز کوهدشت تا تهران و برعکس را به امید شفا و درمان در کف دستان رو به آسمانش قرار می دهد. اما هر بار این تیم پزشکی بیمارستان حضرت رسول (ص) تهران است که جواب ناامیدی و تاسف را به گوش های بی قرارمان می رساند. از ساعت ۱۰ تا ظهر مقابل بیمارستان امام کوهدشت و در محل مقرر برای استقبال ایستاده ایم و علت حضورمان را هم به گوش خبرنگاران می رسانیم و هم به گوش تعدادی از مسولین شبکه بهداشت و درمان شهرستان و استان تا شاید آنها هم با دلسوزی و مهربانی زمینه این دیدار را برایمان فراهم کنند. خبرنگاران صدا وسیمای استان هم با اینجانب و هم با خانم های همراه من مصاحبه می کنند و دلیل همراه آوردن بانوی نابینا را به محل استقبال از ما سوال می کنند. مصاحبه ای که چند روز بعد از صدا سیمای استان در قالب پوشش تصویری سفر وزیر بهداشت پخش می شود. انتظار ما چند ساعت طول می کشد و تعداد زیادی از مردم کوهدشت هم به علت علاقه به وزیر بهداشت برای استقبال آمده اند و البته تعداد اندکی هم نامه های در دست منتظر مانده اند تا مهمانان از راه برسند. اما متاسفانه چند نفر فریاد می زنند که وزیر از راه دیگر وارد بیمارستان شده و مراسم افتتاح را انجام داده و از کوهدشت رفته است و جمعیت با ناراحتی متفرق می شوند. ما هم با ناامیدی خودمان را جمع و جور می کنیم تا راه برگشت به خانه را در پیش بگیریم که یک دفعه تعداد زیادی از خودروهای پلاک قرمز دولتی را می بینیم که مقابل بیمارستان امام یکی پشت سر هم پارک می کنند و مسولین و مهمانان وارد بیمارستان می شوند و با صدای صلوات و خیر مقدم از مقابل چشمان ما دور می شوند. تلاش های من و اکرم که دچار معلولیت از ناحیه پا هم هست به گام های بلند مسولین نمی رسد و در بیمارستان (محل افتتاح) توسط نیروهای انتظامی و بهداشتی بسته می شود و صدای اجازه ملاقات با آقای وزیر در شلوغی جمعیت گم می شود و بعد از چند ساعت با ناامیدی سوار پراید نقره ای س ۴۱ به خانه بر می گردیم. با شناختی که از روحیات جناب آقای هاشمی وزیر محترم بهداشت داشتیم و داریم اطمینان داشتم که اگر به ما اجازه ملاقات داده می شد و یا جایی برای اکرم و دیگر مریضی که برای دیدار آمده بودند در نظر گرفته می شد وزیر حتما دلجویی می کرد و سخنی می گفت و راهی نشان می داد.
الان هم دیر نشده است از مسولین بهداشت و درمان و اصحاب خبر و رسانه درخواست دارم این دلنوشته را به اطلاع وزیر بهداشت و درمان برساند شاید چون شوخان و نورخدا و دختران شین آباد قدمی بردارد و قلمی لغزاند و دلی را شاد کند.

*معلم نمونه کشوری و فعال فرهنگی- اجتماعی

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان