شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » در باره مفهوم قناعت

 
 
news
 
 
 
 
 

 قناعت همان پرهیز از زیاده‌طلبی است و صفت بسیار مهمی است که آدمی را از حرص‌های شخصیت‌کُش و طمع‌های دل شکاف نجات می‌دهد. قناعت نوعی انتخاب آگاهانه است؛ یعنی شخصی در عین توانایی برای به‌دست آوردن مال بسیار، مصرف بسیار، حتی تولید بسیار به اندک راضی می‌شود تا روح خود را گرفتار پرخواهی نسازد و همه توان خویش را در سرای بی‌محتوا هدر ندهد .

آدمی با پرخوری، پرگویی، پرخواهی ممکن است دور و بر خویش را شلوغ و پر سروصدا نماید و به آرزوهای نفسانی خود دست یابد ولی در این معرکه خود را از دست می‌دهد و هیچ برای روان و قلب خود باقی نمی‌گذارد. قناعت تلاشی است برای کم خوردن و کم گفتن و نیز کم دستی تا از این طریق، دل نفسی بکشد و خود را از غوغای زندگی رها کرده و پرورش یابد و از باغ جان، اندیشه و اخلاق و رفتار سازنده بروید؛ تلاشی آگاهانه و از روی توانایی و انتخاب و اشتیاق کم کرده و مصرف و زیاده‌طلبی و افزون‌خواهی خویش را کم کند؛ بسیاری از غم های تباه کننده که در ذهن و روح در حرکت است و جان را می‌گزد و آرامش و شادی را از آن می‌ستاند زاییده‌ی خودخواهی و یا زیاده‌طلبی‌های فریبنده‌ی نفس آدمی است.کم بخواه ولی آزاد و سرافراز زندگی کن .
آین غمان بیخ کن چون داس ماست/ این چنین شد و آنچنان وسواس ماست .
غم‌هایی که جان را تیره و افسرده می‌کند؛ بسیاری از آنها زائیده‌ی نا آرامی‌هایی است که از طمع ورزی‌ها و حرص‌های اسارت‌بار و  وسواس‌های ذهن پریشان، بر آدمی تحمیل می‌شود؛ در حالی‌که اگر آدمی به روح فرزانه خود تکیه کند و چراغ جان خویش را با عقل و مهربانی روشن کند به اطمینان درونی دست پیدا می‌کند و به زندگی «معناداری» نائل می‌شود. از لحظات خود لذت برده و از تشویش و دل‌شوره‌های روحی، آزاد و رها می‌شود. کم‌خواستن آرامش و حریت نفس را به دنبال می‌آورد .
هرکه شیرین می‌زید تلخ مرد/ هر که او تن را پرستد جان نبرد
کسی که در لذت کوتاه و بی‌دوام عمر را سپری می‌کند هنگامی که مرگ از راه برسد درمی‌یابد که با جانی خاموش و سرد، تنها و ملول مانده است و باید تلخی ابدی را تجربه کند و آدمیانی که تن را آراستند ولی از دل غافل ماندند باید دستان تهی خود را نظاره کنند و بر خرابی باطنی که می‌توانست خوش باشد ولی قربانی صورت ظاهر شد، اندوه خورند .
تو جوان‌تر بودی و قانع‌تر بودی/ زر طلب گشتی و خود اول زر بودی .
روح انسان بزرگترین ثروت کائنات خداوند در نهاد بشر به‌عنوان بیشترین ثروت عالم را تعبیه کرده است. این عقل توست که می‌سازد، می‌آفریند و باور می‌کند. این احساس توست که رنگ‌ها ، بو ها و مزه‌ها را درک می‌کند و به آن معنی می‌بخشد. این درک و شعور توست که زیبایی را حس می‌کند و آن را می‌ستاید. عالم خلقت کتاب نوشته‌ای است که با حضور تو همه واژه‌های آن معنی پیدا می‌کند و همه لطایف و ظرائف آن می‌رخصند و خودنمایی می‌کنند. باده از تو مست شده و قالب از تو هست شده ولی دریغ از هزاران دریغ تو به جای پرورش روح خودت و نوازش احساس و روشن کردن چراغ عقلت ابر جاه و منزلت شدی و گوهر بودی ولی حواست نبود که در وادی خواسته‌هایت و در دیای طمع حیوانی غرق شده‌ای .
کبر زشت و از گدایان زشت‌تر/ روز سرد و برف و آنگه جامه‌تر؟
خودبینی و تکبر زشت است؛ مخصوصاً از آدمیان حقیر گداصفت که در باطن غرق در فقر معنویی و معرفتی هستند ولی در ظاهر خود را بزرگ و برتر می‌دانند .
از قناعت کی تو جان افروختی؟ از قناعت تو نام آموختی
گفت پیغامبر قناعت چیست گنج گنج را تو وا نمی‌دانی ز رنج
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

*محمد کرم محمدی/فرماندار کوهدشت

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان