true
true
true
true
مثلث آنلاین متن کامل گفت و گوی سالنامه مثلث با صادق زیباکلام را منتشر کرد
۲۰ ماه از روی کار آمدن دولت آقای روحانی میگذرد. این دولت در کجا قوت و در کجا ضعف داشته است؟
آقای روحانی در شرایطی قوه مجریه را تحویل گرفت که کشور وضع جالبی نداشت، رشد اقتصادی ۴درصد و تورم به مرز ۴۰ درصد رسیده بود، بدهیهای دولت فوقالعاده بالا بود، تحریمها واقعا اقتصاد ما را فلج کرده بودند و بیانضباطی و نابسامانی مالی از سر و روی مملکت میریخت. به یک روایت ۴ میلیون نفر و به یک روایت دیگر شش میلیون بیکار بودند. اگر میزان بیکاری را همان چهار میلیون نفر در نظر بگیریم، عدد کمی نیست چون اکثر آنها فارغالتحصیلان دانشگاه بودند. ضمن آنکه بعدها معلوم شد چه فساد گستردهای در کشور ریشه دوانیده بود که بخش عمدهای از آن فساد در مورد بحث تحریمها بود. در چنین شرایطی او کشور را تحویل گرفت. در کل معتقدم نمره عملکرد دولت روحانی در حوزه اقتصاد از مرداد ۹۲ تاکنون قابل قبول است چون توانست کشور را از آن وضعیت رشد منفی دربیاورد و تا حدودی تورم را مهار کند اما به نظر من رکود همچنان باقی است. من تنها دلیلی که برای باقی بودن مساله رکود دارم افزایش بیکاری در کشور است چون در این مدت به حجم بیکاران کشور اضافه شد. این نشان میدهد که ما همچنان در وضعیت رکود به سر میبریم و هنوز دولت نتوانسته رونق اقتصادی در کشور به وجود آورد بنابراین حجم بیکاران رو به افزایش است.
دولت آقای روحانی در حوزه سیاست داخلی چهطور عمل کرد؟
از آنجا که آقای روحانی همه توجهش به سوی هستهای و بخش اقتصاد رفت در واقع او سیاست داخلی را صندلی عقب ماشین دولت گذاشت تا به موقع به آن بپردازد، حال آنکه آقای احمدینژاد پس از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ یک انقلابی در مدیریت کشور ایجاد کرد. یعنی درست مانند بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که تمام مدیران کنار گذاشته شدند. احمدینژاد در سال ۸۴ بهعنوان یک قاعده کلی تمام کسانی را که در زمان دولتهای آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی سمت داشتند از دهیار و بخشدار تا فرماندار، معاون استاندار، استاندار، سفیر و رئیس دانشگاه، مسئولان و مدیران صدها شرکت و موسسه دولتی همه را کنار گذاشت صرفا به دلیل آنکه آنها در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی سمت داشتند، من نمیگویم مدیران زمان ریاستجمهوری آقایان هاشمی و خاتمی همه نابغه بودند اما در عین حال معتقدم بعضیشان مدیران لایق و از تحصیلات و تجربه خوبی برخوردار بودند و کارنامه موفق مدیریتی داشتند. آقای احمدینژاد طبق قاعده کلی همه را کنار گذاشت. کاری نداریم کسانی که در زمان ریاستجمهوری آقای احمدینژاد سر کار آمدند چقدر تجربه داشتند و دارای چه کارنامه مدیریتی بودند اما آقای روحانی بنایش نبود و نیست که مثل احمدینژاد بگوید هر کس در دولت گذشته سمتی داشت باید کنار برود. ظرف ۲۰ ماه گذشته که آقای روحانی رئیسجمهور شد حداقل به یک دوجین استان سفر کردم تا به دعوت بسیج دانشجویی، انجمن اسلامی یا نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها سخنرانی کنم. البته برخی سخنرانیهایم نیز درون دانشگاه نبود یعنی اعضای ستادهای اصلاحطلبان و ستادهای آقای روحانی دعوت کردند و من نیز دعوت آنها را پذیرفتم. واقع مطلب این است که تمام جاهایی که رفتم یک جا نبود بچههایی که روزی در ستاد انتخاباتی آقای روحانی فعال بودند از عزل و نصبهای مدیران استانی اعلام رضایت کنند و این نارضایتی به صورت اپیدمیدر تمام استانهایی که رفتم وجود داشت.
اما یکسری استاندارها گرایش اصلاحطلبی دارند مثلا آقای انصاری استاندار زنجان که در ستاد آقای موسوی فعالیت داشت و در مجلس گذشته نیز عضو فراکسیون اصلاحطلبان بود. یعنی از این نوع استاندارها نیز نارضایتی وجود داشت؟
البته در زنجان، گیلان و کردستان گلایهها درباره خود استاندار نبود بلکه از عزل و نصبهای صورت گرفته یا تغییر مدیریتهایی که باید در فرمانداری، بخشداری یا ادارات کل استان انجام میشد اما رخ نداد نارضایتی وجود داشت و افراد بهشدت گلایهمند بودند.
پس در سیاست داخلی آقای روحانی در کل نمره خوبی کسب نکرده است؟
خدا را شاهد میگیرم هر کجا که این مساله مطرح شد من توضیح دادم و گفتم سیاست دولت یازدهم به هیچ وجه این نیست که مثل آقای احمدینژاد عمل کند. آقای روحانی بنا ندارد یک مدیر را صرفا به دلیل آنکه در دوران احمدینژاد مسئولیت داشته کنار بگذارد که اگر این کار را انجام دهد به آن ۱۹ میلیون نفری که به او رای دادند جفا کرده است چون هدف انتقامگیری نیست یا آقای احمدینژاد معلم اخلاق دولت یازدهم نبود که آقای روحانی و آقای رحمانیفضلی بخواهند مثل احمدینژاد و وزیر کشور او رفتار و عمل کنند. منتها ناراضیان میگفتند خواهان برکناری مدیران زمان دولت آقای احمدینژاد نیستند بلکه انتظار دارند یک تیم مستقلی از طرف رئیسجمهور و وزیر کشور به استان آنها بیاید و عملکرد مدیران استان را بررسی کند اما چنین اتفاقی نیفتاده است و علت را جویا میشدند.
با اینوجود محبوبیت آقای روحانی را به لحاظ اجتماعی چه طور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم اگر همین فردا مجددا انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود آقای روحانی کمابیش همان ۱۹ میلیون رای را بیاورد اما بعید میدانم آرای او بیش از ۱۹ میلیون شود، اما شاید یک تا ۳ میلیون از تعداد آرای او کاسته شود. یعنی با وجود نارضایتیهایی که وجود دارد اکثریت قریب به اتفاق کسانی که به آقای روحانی در ۲۴ خرداد ۹۲ رای دادند هنوز حاضرند به او رای دهند.
برخی منتقدان دولت یازدهم میگویند دوره ماه عسل دولت تمام شده و مردم خواهان اجرای وعدههای انتخاباتی آقای روحانی هستند این را قبول دارید که منحنی محبوبیت آقای روحانی به نقطه اوج رسیده است؟ ضمن آنکه موسسه آمریکایی آی پوز اخیرا نظرسنجی داشته و اعلام کرده که میزان محبوبیت آقای روحانی در حال کاهش است، نظر شما چیست؟
اولا این طبیعی است هر دولتی بعد از آنکه بر سر کار میآید مقداری از محبوبیتش کم میشود، برای اینکه رایدهندگان انتظاراتی دارند و آن انتظارات پاسخ داده نشده است. من هم گفتم بعید به نظرم میرسد اگر فردا دوباره انتخابات تکرار شود آقای روحانی بیش از ۱۹ میلیون رای بیاورد حتی احتمالا کاهش رای هم خواهد داشت ولی از ۱۶ میلیون رای هم آرای او کمتر نمیشود من معتقدم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی اقشار و لایههایی که به آقای روحانی رای دادند از تحصیلکردگان جامعه هستند و همچنان با آقای روحانی همراهند.
اگر دولت روحانی در حوزه سیاست خارجی به ویژه مذاکرات هستهای نتواند کاری کند چه اتفاقی میافتد؟
مهمترین مساله فراروی آقای روحانی بعد از تحویل گرفتن دولت عرصه دیپلماسی و حل مساله هستهای بود. دنیا و دستکم ۱۹ میلیونی که به او رای داده بودند از آقای روحانی میپرسیدند که برای حل مساله هستهای میخواهد چه کار کند؟ او وقتی رئیسجمهور شد کار در این زمینه را شروع کرد و به نظر میرسد بعد از ۱۸ ماه مذاکرات نفسگیر به یک جاهایی هم رسیدند. مذاکرات از شهریور سال گذشته شروع شد و تا به امروز ادامه دارد. فکر میکنم اغراق نباشد صدها ساعت بین وزیر خارجه ما و وزیر خارجه آمریکا و وزرای خارجه اتحادیه اروپا جدای از نشستهای متخصصان در ردههای پایینتر مذاکره انجام شد. آقایان ظریف، عراقچی و تخت روانچی صدها ساعت مذاکرات مستقیم با همتایان خود در ۱+۵ داشتند، به نظر میرسد بحمدالله نتایجی هم دارد به دست میآید، حداقلش این است که یک آتش بس نانوشته بعد از به روی کار آمدن آقای روحانی اعلام شد با این مضمون که «حالا مذاکره کنیم ببینم به کجا خواهیم رسید.» خلاصه استراتژی آقای روحانی این است که دنیا به ایران اعتماد کند چون ایران واقعا نمیخواهد سلاح هستهای تولید کند؛ شاید برخی باشند که فکر کنند ۲ یا چند سلاح هستهای یک تضمین است تا غرب همانطور که به افغانستان و عراق حمله کرد به ایران حمله نکند، ولی آقای روحانی میگوید اینها طرز فکر اصلی مسئولان جمهوری اسلامی ایران نیست چون نگاه اصلی و تعیینکننده را مقاممعظمرهبری دارند که تولید و کاربرد سلاح هستهای ایران را حرام دانستهاند پس آقای روحانی از دنیا میخواهد به ایران اعتماد کند. غربیها هم متقابلا میگویند حاضرند به ایران اعتماد کنند ولی انتظار دارند ایران گامهایی را ابتدا و بعد گامهایی را به تدریج در میانمدت بردارد تا در مقابل آنها نیز گامهایی را در کوتاه مدت و میان مدت بردارند. این روح صدها ساعت مذاکره میان ایران و ۱+۵ بود، منتها گفتن این حرف آسان است، اینکه چه گامهایی را برای به دست آوردن اعتماد طرف غربی برداریم یا آنها چه گامهای متقابلی بردارند باعث شده ۱۸ ماه مذاکرات نفسگیر انجام شود و همچنان ادامه داشته باشد. من خوشبین هستم که نهایتا این مذاکرات به توافق برسد چون فکر میکنم آمریکاییها فهمیدهاند که تیم مذاکرهکننده دولت جدید ایران واقعا نمیخواهد زمان بخرند یعنی نمیخواهد مذاکره برای مذاکره کند. معتقدم آمریکاییها ۷۰-۸۰ درصد به آقای روحانی و تیم مذاکرهکننده ایران اعتماد پیدا کردند و به نظر من حاضر شدند دستی که از سوی ایران دراز شده را بفشارند تا اعتمادسازی میان دو طرف بعد از ۳۶ سال که همهاش دشمنی بوده به وجود آید. اتفاقا آقای نتانیاهو را کاملا میفهمم که چرا اینقدر عصبانی است و به آمریکاییها میگوید: «دارند اشتباه میکنند و فریب ایران را میخورند مدعی است که شاید ایران جای دیگر غیر از نطنز و فردو تأسیسات هستهای داشته باشند.» در داخل هم دلواپسان به روحانی میگویند اشتباه میکند و این لبخند آمریکاییها دارد ایران را به بیراهه میکشاند. اما کسر قابل توجهی از مردم و نخبگان سیاسی ایران واقعا خواهان این هستند که لااقل تلاش شود اعتمادسازی اتفاق بیفتد. در آمریکا هم عدهای از دموکراتها و میانهروها معتقدند «واشنگتن روشی را که ظرف ۳۶ سال گذشته در قبال ایران پیش گرفته بود باید به حال تعلیق دربیاورد و ببیند آیا میشود از راه توافق با ایران به مصالحه رسید.» بنابراین فکر میکنم که در زمینه هستهای به توافق خواهیم رسید ولی اگر توافق هستهای صورت نگیرد آن وقت فکر میکنم شرایط کشور چه آقای روحانی بخواهد و چه نخواهد در جهتی خواهد رفت که ریزش قابل توجهی در بین کسانی که به او رای دادند نه به واسطه سیاستهایی که آقای روحانی پیش گرفت، بلکه ناامید میشوند از اینکه آقای روحانی بتواند واقعا کاری انجام دهد.
شما در جایی گفتید که آقای روحانی باید آقای رحمانی فضلی وزیر کشور را از کابینه کنار بگذارد، آیا این برای اصلاح رویه در حوزه سیاست داخلی و جلوگیری از تشدید نارضایتی است؟
این توضیح را بدهم. من گفتم بعد از توافق هستهای آقای روحانی باید یکترمیم کابینه انجام دهد و درترمیم کابینه آقای رحمانی فضلی را کنار بگذارد. چون آقای روحانی بزرگترین و مهمترین و حساسترین سمت کابینه را به یک اصولگرا داد و وارد یک توافق نانوشته با آقای علی لاریجانی و اصولگرایان معتدل و میانهرو شد به این معنا که مهمترین وزارتخانه را به رحمانی فضلی داد و انتظار داشت اصولگرایان میانهرو یک حداقل همراهی را با کابینه او داشته باشند اما متأسفانه علی لاریجانی، مهندس باهنر، احمد توکلی و سایر پیشکسوتان و شیوخ اصولگرای مجلس به تعهد خود عمل نکردند و آن حداقل همراهی و هماهنگی را با دولت آقای روحانی انجام ندادند. حتی میخواهم بگویم اساسا وضع بدتر شد یعنی به تدریج زعامت و جلوداری مجلس نهم متأسفانه در اختیار حامیان آقای احمدینژاد، جبهه پایداری و اصولگرایان تندرو قرار گرفت یا آقای لاریجانی نمیتواند در برابر اصولگرایان تندرویی چون حمید رسایی و کوچکزاده کاری کند یا میتواند ولی به خود میگوید چرا باید این کار را انجام دهد، فارغ از اینکه کدامیک از موارد یادشده صحت دارد واقعیت آن است که فرمان مجلس به دست طرفداران آقای احمدینژاد افتاده است. شاید آقای علی لاریجانی و آن ۱۷۰ تا ۱۸۰ نماینده اصولگرا نمیتوانند از پس ۴۰-۵۰ نماینده جبهه پایداری بربیایند یا تعمدا فرمان را به دست آنها سپردند ولی به نظر من وقتی توافق در فروردین ۹۴ صورت میگیرد اولین کاری که آقای روحانی باید انجام دهد این است که وزیر کشور را عوض کند و قرص و محکم یک فرد نزدیکتر به اصلاحطلبان را در رأس این وزارتخانه بگذارد یا اینکه از رحمانی فضلی خیلی جدی بخواهد کسانی که ناحق در حوزه وزارت کشور مسئولیت دارند به دلیل ناکارآمدی عزل شوند.
یک نقدی که به دکتر روحانی مطرح میشود این است که رابطه خود را فقط با طیف خاصی برقرار کرده ضمن آنکه همه تمرکز خود را فقط بر موضوع هستهای گذاشته و به سایر موضوعات کشور کمتوجه است مثلا در بحث گرد و غبار چه اشکالی داشت رئیسجمهور در آن وضعیت به خوزستان برود و اوضاع را از نزدیک رصد کند تا بار روانی مردم آن منطقه کم شود؟
اشکالی نداشت خانم ابتکار هم اگر میرفت خیلی خوب بود. میپذیرم از نظر تبلیغات دولت آقای روحانی فوقالعاده ضعیف و درمانده است یعنی کمترین نمرهای که به دولت آقای روحانی میدهم درباره تبلیغات است. آقای روحانی به هر دلیلی موقع گرد و غبار به خوزستان نرفت که اگر میرفت بهتر بود اما میتوانست فریاد بکشد و بگوید ۸ سال مدیریت کشور را با نفت بشکهای ۱۰۰ دلار در اختیار داشتند اما آنها برای خوزستان چه کردند؟ مقابله با گرد و غبار برنامه بلندمدت میخواهد، ای کاش آقای روحانی میپرسید «آقای احمدینژاد و رئیس سازمان محیط زیست او در دولت نهم و دهم برای مبارزه با این پدیده چه کردند؟» برای تالاب انزلی که امروز لجنزار شده چه اقداماتی شد؟ دولت گذشته حتی یک هلیکوپتر آبپاش نمیتوانست بخرد تا در اختیار اداره کل محیط زیست گیلان و گلستان قرار بدهد که وقتی جنگل آتش گرفت هلیکوپتر برای خاموش کردن آتش اعزام شود.
همه این مسائل در جای خود قابل بحث و بررسی است اما نکته اساسی این است که اینکه آقای روحانی نخبهگراست حال آنکه نیاز است یک رئیسجمهور قدری هم پوپولیست باشد، این را قبول ندارید؟
اتفاقا من معتقدم خیلی وقتها آقای روحانی فیلش یاد هندوستان میکند و بهشدت کارهای پوپولیستی احمدینژادی را انجام میدهد.
مصادیقش را میفرمایید؟
آقای روحانی در سخنرانیهایی که به غرب حمله میکند مثلا سخنانی که به قم رفت و گفت یا به شکلی که سفرهای استانی را انجام میدهد یادآور کارهای احمدینژاد است. در واقع معتقدم ۸۰ درصد کارهای او ناشی از پوپولیسم است،۲۰ درصد مثل احمدینژاد رفتار نمیکند و سعی دارد کمی عالمانهتر مثل یک حقوق دان رفتار کند. برای اثبات این حرف کافی است نطقها و مصاحبههای آقای روحانی در ۱۹ ماه گذشته با سخنان آقای اکبر هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی مقایسه شود، خیلی کم دیده میشود آقای هاشمی رفسنجانی پوپولیستی صحبت کند ۹۰ درصد آنچه میگوید در جهت بازگو کردن مشکلات و مسائل و مصیبتهایی است که در مملکت وجود دارد اما آقای روحانی اغلب سروقت خمره پوپولیستی میرود و به نظر من این اصلا درست نیست. یا در مورد یارانهها، آقای روحانی اصلا حاضر نیست درباره این موضوع واقعیتها را با مردم در میان بگذارد و ترجیح میدهد وضعیت به همین منوال باشد ولی به محبوبیتش خدشهای وارد نشود همچنان که احمدینژاد، مجلس هشتم و مجلس نهم چنین ترجیحی دادند. اگر یک دلیل داشته باشم که بگویم آقای روحانی خیلی وقتها پوپولیستی رفتار میکند این است که همچنان دارد یارانه نقدی میپردازد. متأسفانه پولی که برای یارانه نقدی سال آینده پرداخت میشود تقریبا برابر با کل بودجه عمرانی مملکت است و این فاجعه است. هیچ دولتی در دنیا و تاریخ ندیدم این طور عمل کند. چرا آقای روحانی اقدام نمیکند و جلوی خونریزی این زخم را نمیگیرد؟ برای آنکه نگران محبوبیتش است. میگوید چرا کاری کند که فردا در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری آرایش کاهش پیدا کند و رای نیاورد بنابراین حاضر نیست آن درد که بر اثر یک تصمیم غلط پوپولیستی در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد حادث شد را درمان کند. در واقع آقای روحانی مثل احمدینژاد میخواهد پرداخت یارانه نقدی را به نفع خود مصادره مطلوب کند و خیلی برایش مهم نیست که ۲۰ سال دیگر چه بلایی سر مملکت میآید.
آقای دکتر اصلاحطلبان چقدر در تصمیمگیریهای دولت نقش دارند؟
اصلاحطلبان خیلیخیلی کم در تصمیمگیریهای دولت نقش دارند.
برای همین آقای حجاریان گفت اصلاحطلبان حمایت علنی و انتقاد مخفی از دولت دارند یعنی ناچارند که حمایت از دولت آقای روحانی داشته باشند؟
من که همه این حرفها را درباره دولت آقای روحانی زدم اگر همین فردا دوباره انتخابات شود ضمن آنکه دوباره به آقای روحانی رای میدهم راه میافتم و میروم این ور و آن ور میگویم «ای مسلمانان بیایید به آقای روحانی رای دهید» چون در غیر این صورت یکی از میان سعید جلیلی یا محمود احمدینژاد یا محمدباقر قالیباف رئیسجمهور میشود.
اینها همه آلترناتیوهای آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ هستند؟
بله اینها بدیل آقای روحانی هستند اینقدر عقلم میرسد که اگر روحانی رئیسجمهور نباشد سیدمحمد خاتمی یا هاشمی رفسنجانی هم رئیسجمهور نمیشود. پس چه کسی رئیسجمهور میشود؟ سعید جلیلی یا محمود احمدینژاد رئیسجمهور میشود اما اگر توافق هستهای حاصل شود آقای روحانی رئیسجمهور در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ نیز پیروز میشود.
اگر توافق هستهای صورت نگیرد جدیترین رقیب آقای روحانی چه کسی خواهد بود جلیلی، احمدینژاد یا قالیباف؟
مشکل اصولگرایان این است که رای ندارند یعنی سقف رای اصولگرایان یا جبهه پایداری همان رای آقای جلیلی است ولی آن کسی که رای دارد آقای احمدینژاد است، احمدینژاد بین ۱۰ تا ۱۵ میلیون رای دارد. دوستان اصلاحطلب ناراحت میشوند وقتی من این را میگویم و از من میخواهند اگر چنین واقعیتی هم وجود دارد آن را به زبان نیاورم اما واقعیت است که احمدینژاد ۱۰ تا ۱۵ میلیون همچنان در جامعه رای دارد بنابراین اصولگرایان نمیتوانند احمدینژاد را کنار بگذارند. اصولگرایان نمیتوانند از ۱۵ میلیون رای احمدینژاد چشم بپوشند چون خودشان رایشان به ۱۰ میلیون هم نمیرسد.
شما میگویید جدیترین رقیب آقای روحانی در انتخابات سال ۹۶ آقای احمدینژاد است؟
قطعا بله همین طور است.
پس چرا اصلاحطلبان اینقدر احمدینژاد را دارند تحریک میکنند که به صحنه سیاسی بیاید؟
ما این کار را انجام نمیدهیم اصولگرایان چارهای جز بازگشت به احمدینژاد ندارند.
اما دائم رسانههای اصلاحطلب از تحرک احمدینژاد برای انتخابات مجلس و ریاستجمهوری تیتر میزنند.
برای اینکه واقعیتی است. اتفاقا من مخصوصا آقای احمدینژاد را مطرح میکنم تا مردم اصولگرایان را بیشتر و بهتر بشناسند که این جماعت برای اینکه به قدرت برسند با وجود تمام بلاهایی که احمدینژاد سر کشور آورند اما دوباره حاضرند از احمدینژاد حمایت کنند تا او رئیسجمهور شود.
اگر توافق انجام نشود و آن ریزش رای اتفاق بیفتد بهترین گزینه اصولگرایان برای رقابت با روحانی کیست؛ بازهم احمدینژاد است یا جلیلی؟
بستگی به این دارد که اصولگرایان چه طور فکر میکنند. اگر فقط به فکر قدرت باشند یقیقنا به دنبال احمدینژاد میروند و از دم خانهاش در نارمک با سلام و صلوات او را به میدان انتخابات ریاستجمهوری میآورند.
اگر توافق هستهای شود و آرای روحانی افزایش پیدا کند اصولگراها از رقابت با روحانی در سال ۹۶چشم پوشی میکنند؟
اگر توافق شود اصولگرایان با احمدینژاد هم شانس زیادی برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ نخواهند داشت.
اصلاحطلبان اگر توافق نشود پشت روحانی میمانند یا یک نامزد مستقل معرفی میکنند؟ باتوجه به اینکه شما میگویید نقش اصلاحطلبان در تصمیمگیریهای دولت روحانی خیلی خیلی ناچیز است.
اصلاحطلبان همچنان حامیروحانی میمانند، چون با وجود همه کاستیها، آقای روحانی همچنان مطلوبترین گزینه برای اصلاحطلبان است.
اگر توافق هستهای حاصل نشد و رای نیاوردن روحانی در انتخابات ریاستجمهوری قطعی بود اصلاحطلبان نمیتوانند یک گزینه جدیتر معرفی کنند که او بتواند شانسی برای ریاستجمهوری و رقیبی برای احمدینژاد و جلیلی باشد؟
گزینهای ندارند. شورای نگهبانی که اکبر هاشمی رفسنجانی را که ستون انقلاب است مثل آب خوردن رد صلاحیت میکند آیا میگذارد یک گزینه جدی اصلاحطلب به عرصه انتخابات ریاستجمهوری وارد شود؟
به فرض اینکه گزینه اصلاحطلبان تایید شود آن وقت چهطور؟
اگر توافق هستهای صورت نگیرد معتقدم حتی آقای روحانی هم نمیتواند در خرداد ۹۶ رای بیاورد چه برسد به یک نامزد اصلاحطلب، ولی یک اتفاق میتواند بیفتد یک نامزد واقعی اصلاحطلب مثل معین، عبدالله رمضانزاده یا محمدرضا عارف –که البته درجه اصلاحطلبیاش مثل معین و رمضانزاده نیست – بیاید و در برابر آقای احمدینژاد و جلیلی قرار بگیرد، آن زمان انتخابات مثل سال ۸۴ و ۷۶ دو قطبی میشود و معتقدم اصلاحطلبان پیروز میشوند.
اما آقای معین که در سال ۸۴ هم نتوانست حتی به دور دوم برود؟
در سال ۸۴ شرایط فرق میکرد الان ما داریم درباره سال ۹۶ حرف میزنیم ۱۲ سال از آن زمان فاصله داریم. پس میشود انتخابات را دوقطبی کرد چون موج به وجود میآید. خیلی آدمها به گذشتهها فکر نمیکنند.
اگر اصلاحطلبان گزینه اختصاصی به میدان بیاورند رای پایگاه اجتماعی آنها بین گزینه اختصاصیشان و آقای روحانی نمیشکند؟
تا هر وقت آقای روحانی باشد از الان تا یوم قیامت اصلاحطلبان نامزد اختصاصی معرفی نمیکنند.
یعنی حتی اگر مذاکرات به نتیجه نرسد و احتمال شکست آقای روحانی وجود داشته باشد اصلاحطلبان نامزد اختصاصی معرفی نمیکنند؟
حتی اگر مذاکرات هستهای به توافق نرسد در خرداد ۹۶ اصلاحطلبان با تمام وجود و همه قوا پشت آقای روحانی خواهند ایستاد. گزینههایی که از آنها نام بردم به شرطی بود که روحانی به صحنه انتخابات نیاید.
true
true
true
true