از قدیم به ما یاد داده بودند که دروغ سرمنشأ فساد است. وقتی پنهان کاری بکنی و لاجرم دروغ بگویی، قاعدتاً برای حفظ این موضع به تظاهر و ریا هم آلوده خواهی شد. میدانم ممکن است اطلاق کلمه ریا کار برای بعضی ها، از جمله خود من، خیلی سنگین تمام شود، ولی یادتان نرود تعهد کرده ام که با یکدیگر رو راست باشیم؛ این تمرین صداقت را از همین جا شروع کنیم و نگران نباشیم که با این حرفا دلخوری افرادی را باعث شده ایم. ضمن این که به هر حال هر خطایی استثنایی هم دارد.
از دردناکترین عواقب ریاکاری عدم دسترسی به اعداد و ارقام و شاخصهایی است که مخصوصاً در دنیای امروز بدون این آمار و اطلاعات آجر را روی آجر نمی توان قرار داد. شما در حالی که میزان مقبولیت یک دولت، یک حکومت، یک نظامی را به درستی نمی توانید تخمین بزنید چگونه می توانید روی تصمیم گیری های همین دولت، همین حکومت، همین نظام ، و نتایج پیش بینی شده ی آن حساب باز کنید؟ اهل گزارش و آمار و اطلاعات مکتوب مهر و امضادار و خوانا که نیستیم، از ظاهر لباس پوشیدنمان و اصلاح سر و صورتمان هم که نمی گذاریم کسی بفهمد چکاره ایم. پس برنامه ریزانمان، اگر فرض را بر این بگذاریم که حتی از نظر تخصص برنامهریزی و مدیریت از والاترین متخصص ها هستند، چگونه بر مبنای این ارقام غلطی که در دست دارند میتوانند برنامهریزی کنند؟
از بارزترین مقولههایی که به قول دوست و دشمن روی آن حساب نمی توان باز کرد همین آمار است، آمار را به صورت کلی می گویم. نه دوایر دولتی به مردم آمار درست میدهند و نه مردم به دولت، این است که در موقع اخذ مالیات هم مؤدی به خودش حق میدهد که سر دولت را کلاه بگذارد و هم دارایی باور دارد که مؤدیاش یک کلاهبردار است که هر چه می گوید دروغ است. حاصلش هم همین وضع بلبشو که هر دوی طرف هم از آن شکایت می کنند. که اتفاقاً کم و بیش همه معتقدیم رمز بقای طولانی ما هم همین است.
و در این بازی ایرانی عجب صبری هم دارد… در تهاجم دشمن اول کمی مقاومت میکند، اگر حریف نشد تسلیم می شود بعد همرنگ، وقتی جلب اعتماد کرد به آرامی آن چنان استحاله ای در دشمن غالب به وجود میآورد، آن چنان پدری از صاحب بچه در می آورد و تغییر فرم و رفتاری به دشمن میدهد که هیچ چیزش شبیه روز آول نیست. ولی، خودش هم چیزهایی را که از دست داده، چیزهای کمی نبوده. بالاخره سرآمد همهی آنها شرفش بوده، عزتش بوده، غرور و افتخارش بوده.
نباید خیلی هم به این زیرکی ها بها داد. مسئله و پرسش اصلی در این است به چه قیمتی؟ سراسر تاریخ را نگاه کنید. ایرانی ششصد و اندی سال صبر کرد تا خلیفه ی بغداد را به دست یک مهاجم دیگر در معیت دو وزیر ایرانی نمدمال کرد. خوب، چرا سالها زودتر، وقتی بابک بخت بر گشته از همین آذربایجان سر بلندمان سر برداشت او را حمایت نکرد تا قال قضیه را بکند؟ چرا علاوه بر این که حمایتش نکرد سردار دیگر ایرانی، افشین، برای خوش خدمتی به خلیفه، بعد از حدود بیست سال مبارزه ی بابک او را اسیر کرد و به خدمت خلیفه برد تا نیزه به زیر قلبش فرو کنند و دست و پایش را یک به یک ببرند!!تا تازه خود افشین هم چند وقت بعد دچار غضب خلیفه بشود. چرا این کار را قبلاً نکرد؟
خوب، چرا فکر نکنیم اگر به جای این زرنگ بازیها یکرنگی بیشتری بود، به قول امروزیها یک پارچگی بیشتری بود، مدیریتی درست در کار بود، همه دست به دست هم می دادند و مسئله را خیلی زودتر از هلاکو تمام می کردند و دیگر ششصد سال انتظار نمی کشیدند .
این سرعت ایرانی ها در زود به رنگ حریف در آمدن واقعاً اعجاب انگیز است. یک نگاهی به دور و بر خودمان بیندازید؛ یک رده بندی سنی را می خواهم ارائه کنم که اگر تا به حال روی آن کار نشده توصیه می کنم گروهی این همت را بکنند و روی اسامی هموطنان یک کمی کار کنند. ببینید! درصد بالایی از ثریاها و شهنازهای ما حدود پنجاه ساله هستند و اکثر خانم هایی که فرح نامیده شده اند در حدود چهل و دو سه سال دارند. افراد با اسامی کورش و داریوش و خشایار و امثالهم اکثراً سال های تولدشان مربوط به سال های ۵۰ و ۵۱ است و هکذا عمارها و یاسرها و هداها حدوداً بیست و بیست و یکساله … و علت آن را می گذارم خودتان بررسی کنید.
عجیب است که اسامی دکان های معمولی هم از این رنگ پذیری مصون نیستند. شاید خیلی از همشهری ها هنوز تابلوی بزرگ قصابی دروازه شمیران را یادشان باشد مطمئن نیستم که حالا تغییر اسمی با یک پسوند اسلامی نداده باشد. نمی دانم شاید هم با این نوع پسوندها یک پوشش امنیتی برای خود تأمین می کنند. چون واقعاً این ها دیگر خوش خدمتی بعضی از خود همین مردم است؛ به دولت و حکومت مربوط نیست. وقتی قرار شد تبی جامعه را بگیرد، آن وقت هر پدیده و هر کالایی با پسوند یا پیشوند مورد پسند و یا رایج روز مزین می شود. آن وقت دیگر حتی آگهی های عجیب و غریب روزنامه ای هم نباید به خنده امان بیندازد:« نخستین ساعت رومیزی اسلامی»( به نقل از آگهی در همشهری ۵ بهمن۷۸)
ببینید کم و بیش این مسئله در تمامی جوامع وجود دارد ولی در این جا عیب کار غلظت و اندازه آن است که باعث شده قبح کار از بین برود.رندی به طنز می گفت یک جک پات( ابزار قمار) ایرانی اختراع کرده ام گفتم چطور؟ گفت از همین تلفن های عمومی موجود می توانیم استفاده کنیم و فقط دسته اش را یک کمی بلندتر می کنم که گاهی پول ها را بخورد و گاهی به جای یک پول چند تا پول پس بیندازد. ملاحظه کنید.!!
—————————–
کتاب: جامعه شناسی خودمانی / نویسنده: حسن نراقی