هر چه داریم، به برکت جانفشانیها و فداکاری هاست، به برکت روحیه شهادت طلبانه است.

« مقام معظم رهبری»

گرامی باد یاد وخاطره روئین تنان مسلخ عشق

شهدای هفته اول مهر ماه

خاطره ای از شهید شیخ حسین ابراهیمی به نقل از برادرش

روزهای عمر انسان چون گلهای بهاری زودگذرند و سپری می شوند تنها چیزی که باقی می ماند خاطره هاست که در ذهن انسان نقش می بندند هرگز از یادم نمی رود . در بحبوبه ی جنگی که رژیم عراق به جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرده بود و با تصرف خرمشهر ترس و دلهره به همه ی مردم حکمفرما شده بود .

در این دوران بود که شهید حسین آماده رفتن به جبهه حق علیه باطل شد . خاطره ای که در ذهنم مانده است مربوز به زمانی است که این شهید همراه با همسنگر خود شهید ناجی حسن زاده عازم رفتن به پل ذهاب بودند هنگامیکه همگی او را بدرقه میکردیم چندین بار به فرزندانش نگاهی خیره افکند و به من سفارش نمود اگر در جبهه به شهادت رسیدم از کودکانمان به خوبی مراقبت کنم و مدتی بعد از رفتن آنها خبر به شهادت رسیدن مرحوم ناجی به اطلاعمان رسید در این زمان شهید خود نیز به خانه برگشت و چگونگی شهید شدن دوستش را به دست دشمنان تعریف کرد .

آثار غم و اندوه در چهره ی او نمایان بود و هرگز نمی توانست آن صحنه را فراموش کند .

زندگی نامه شهید بسیجی شیخ حسین ابراهیمی به نقل از فرزندش سجاد ابراهیمی

شهید شیخ حسین ابراهیمی در سال ۱۳۲۳ در روستای گنجینه ضرونی از توابع شهرستان کوهدشت خانواده ای مذهبی و متدین چشم به حهان گشود .
در همان اوایل زندگی که مصادف با رژیم ستم شاهی بود شهید شیخ حسین با این رژیم منحوس شر ناسازگاری داشت و با آنکه سن کمی داشت ولی در محافل دوستان و هم سن و سالان خودش همیشه علیه رژیم پهلوی صحبت می کرد .
شهید شیخ حسین ابراهیمی تحصیلات مقدماتی و ابتدایی خود را در دبستانی که در محل زندگی شان یعنی همان روستای گنجه ضرونی بود گذرانید .
در آن زمان دبستان و مدارس روستاها توسط سپاه دانش آموزی اداره می شد که معلم یا همان سپاه دانش آن موقع خیلی از دست شهید شیخ حسین به دلیل موضع گیری های او علیه رژیم ناراضی بودند .
شهید ابراهیمی به دلیل نبود امکانات آموزشی در آن زمان و نداشتن دل خوشی از رژیم تحصیل را در مراحل بالا نتوانست ادامه دهد و به همان دوره ابتدایی اکتفا نمود .
شهید شیخ حسین ابراهیمی با شروع تظاهرات بر ضد رژیم شاهنشاهی در میان اقشار و گروه های حزب الله و مردم و یعضی مواقع سردستگی گروه های ضد رژیم را به عهده می گرفت .
از جمله کسانی بود که در خراب نمودن و از بین بردن طاق نصرت شهرستان کوهدشت که نمادی از ظلم و ستم زمان پهلوی بود ، نقش بسزایی داشت .
در بدو پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران ایشان به عنوان بسیجی راهی میداننبرد علیه کفار شدند .
شهید ابراهیمی که عضو نیروهای بسیجی بود در عملیاتهایی مانند آزادی خرمشهر و جنگهایی که در منطقه سرپل ذهاب به وقوع پیوست شرکت داشتند و به عنوان سرباز امام زمان (عج) برای حفظ خاک وطن انجام وظیفه نمودند .
شهید شیخ حسین ابراهیمی خیلی به وعده هایی که می داد عمل می نمود و میگفت : انسان مومن و شیعه نباید خلف وعده کند که از جمله وقتی شهید ناجی حسینی در کنار ایشان بوده اند و به شهادت می رسند قبل از شهادتش به شهید ابراهیمی می گوید کههمیشه از پدر و مادرش سرکشی نماید و شهید ابراهیمی هم چون به او قول داده بود تا زمان شهادتش به آنها سر می زد و از آنها سرکشی می نمود .
شهید شیخ حسین ابراهیمی سرانجام در سال ۱۳۶۲ شربت شیرین شهادت را نوشید و به دیار باقی شتافت .
روحش شاد و یادش پرنور باد .

زندگینامه شهید غلام رومیانی
شهید غلامن رومیانی در خانواده ای مؤمن و زحمتکش در یکی از روستاهای بخش رومشکان از توابع شهرستان کوهدشت دیده به جهان گوشد کودکی بیش نبود که مادرش دار فانی را وداع گفت و او از مهر مادری محروم گردیدو تحت توجه پدر بزرگوار و دیگر اعضای خانواده تربیت صحیح اسلامی را فرا گرفت تحصیلات خود را تا سطح دوم راهنمایی طی کردودر کنار آن در انجمن اسلامی مدرسه به فعالیتهای مذهبی انقلاب و اجتماعی می پرداخت و همواره در پایگاه مقاومت بسیج جهت کمک رسانی به جبهه های نور علیه ظلمت مخلصانه تلاش میکرد مهربانی و عاطفه لطفیش شب به نیازمندان و همنوعان ضعیف خود زبانزد بود وبا هر وسیله ای که در اختیار داشت از آنان حمایت میکرد .

در زمان جنگ تحمیلی گوش به فرمان آسمانی حسین زمان حضرت امام خمینی (ره) از همه تعلقات دنیوی خویش گذشت و به سوی جبهه های نبرد حق علیه باطل رهسپار گردید و به صف مجاهدان راه حق علیه باطل رهسپار گردید و به صف مجاهدان راه حق و حقیقت پیوست وی مدت مدیدی را در سنگرهای دفاع مقدس دلاورانه از دین و میهن خویش دفاع کرد و سرانجام در منطقه عملیاتی پاسگاه زید در سن ۱۶ سالگی به شرف شهادت نائل گردید این شهید والامقام در فرازی از وصیت نامه خویش میفرماید ای ملت مسلمان و انقلابی ایران پیرو امام (ره) باشید جبهه هارا خالی نگذارید و به هدف شهادت با دشمنان خدا و اسلام نبرد کنید زیرا شهید هرگز نمی میرد و از درگاه خداوند روزی می طلبد خانواده عزیزم شما می دانید که من مادری ندارم که بر مزارم اشک بریزد بعد از مردنم قطعه ای یخ بر مزارم بگذارید تا جای اشک های مادرم قطره قطره بر جانم که تشنه محبت اوست بریزد والسلام درود رحمت بیکران الهی نثار روح پاکش راهش مستدام باد

خاطرات شهید غلام رومیانی به نقل از همرزم شهید
همیشه بر لبانش لبخند بود
سال ۱۳۶۴ بود.عملیات شروع شده بود.درگیری بین ما و نیروهای بعثی دشمن به اوج خود رسیده بود.آتش خمپاره و گلوله های دشمن از آسمان و زمین بر سر ما می بارید،بچه های ما نیز با یاد و نام امام حسین (ع)و دعای بقیه رزمندگان به پیش می رفتند.
یادم می آید که یک قبضه اسلحه کلانش دست شهید غلام رومیانی بود و هنگام پیشروی به سمت دشمن و در حین اوج درگیری متاسفانه فشنگی در لوله اسلحه شهید غلام رومیانی گیر کرد.
در آن زمان و اوج درگیری بین ما و بعثی ها اگر این موقعیت برای کسی پیش می آمد دست و پایش را گم می کرد و یا خیلی عصبانی می شد اما شهید غلام رومیانی با لبخند گفت:شانس ما رو ببین همین الان ما رو می کشند و ما هیچ تیری هم به سمت عراقیها شلیک نکردیم.
همیشه برای پیروزی رزمندگان اسلام و سلامتی امام (ره)خیلی دعا می کرد.بیشتر اوقات مشغول خواندن دعا و راز و نیاز با معبود خویش بود.
یک روز که می خواستند برای عملیات آینده نقشه بکشند،مشغول صحبت کردن بودیم که شهید غلام رومیانی برای خواندن دعای مخصوص به جای همیشگی خود رفته بود.
هنگامی که دعای او تمام شد،من و چند تن دیگر از دوستان من باب مزاح به وی گفتیم:با خدا حرف زدی،جوابت رو داد.
شهید با لبخند به ما گفت:مطمئن باشید که ما در این عملیات پیروز می شویم.
بعد از پیروزی رزمندگان در عملیات تازه فهمیدیم که وقاعاً معلوم است شهید غلام با خواندن دعا با خدا حرف می زند و با وی گرم راز و نیاز می شود.