در هیاهوی خبر اعدام نیما یا همان روحاله زم و پیدا شدن یک تمساح در دریاچه چیتگر هیات دولت مصوبه ای را به تصویب رسانید که فقط گوینده خبر شبکه خبر در انتهای خبر مربوط به جلسه دولت سرسری آن را خواند و کسی هم متوجه نشد. خبر این بود: #دولت با احداث دو #سد در گیلان و کرمان موافقت کرد و به تصویب رسید! تا اینجا مشکلی با خبر ندارم، اما نمیدانم چرا این ذهن معیوب و بدبینم رفت سراغ نوبخت رییس سازمان برنامه و بودجه یعنی خزانهدار و کلیددار دولت و کشور و اگر درهم ودیناری به کسی پرداخت شود او باید اجازه دهد و در سیاهه دفاترش ثبت و ضبط گردد.
چون جناب نوبخت گیلانی تشریف دارند و احداث سد در گیلان با آن همه بارندگی هیچگونه ایراد و شکالی ندارد، اما آیا در گیلان کمبود سد داریم؟ و آبهای آن ولایت باعث ویرانی میشود و یا شده و یا مردمش از تشنگی هلاک هستند؟ که نیازمند تامین آب شرب شان باشند. جز این است که جناب خزانهباشی کشور در این واپسین روزهای دولتش میخواهد از خجالت همشهریانش در آید و کاری ماندگار برای آنان انجام دهد. و یا جناب جهانگیری کرمانی هم فرصت را غنیمت شمرده تا او هم از نمد بذل و بخشش نوبخت رشتی کلاهی حسابی برای زادگاهش کرمان تهیه نماید.
با این وضعیت اقتصادی دولت که هفتش گرو هشتش هست و خشک ناخنی دولت که( عباس دوس) را شرمنده خویش ساخته و حاضر نیست درهمی ببخشد این مصوبه یعنی احداث سد در گیلان و کرمان را آدمی را شگفتزده میکند. اما از من چوپان.زاده کوهدشتی که این لقب را مرحوم فخرالدین حجازی خطیب و سخنور توانا و نماینده اول مردم تهران در مجلس اول ودوم در مسجد صاحب الزمان هنگامی که به کوهدشت آمد به ما ارزانی داشت. با کلی احترام وعزت از بکار بردن چنین لقبی که خاص پیامبران است . !که یعنی چقدر عزیزید و درچشم حکومت مهم! چه کاری ساخته است؟ که اعتراض نمایم و بگویم پس معشوره معشوقه ما چی؟ وقتی امامیراد خسته از بد عهدی دولتمردان زمانش خسته و از پای در آمد. وقتی شیخ با وقار قبادی پس از هرولههای زیاد و سعی مروه بسیار میان مجلس و پاستور و وزارات نیرو عرق سعی بیهوده و رنج بر باد رفته خود را با پر عمامهاش خشک کرد و توانست به تصویبش برساند. عمر وکلاتش بسر آمد و ملکشاهی تازهنفس با توپ پر آمد اما دید در جدال و چانهزنی با دولت و نیروداران وزارت کم می.آورد ناچار زبان در کام گرفت تا اینکه آب پلدختر را برد و همه اذعان نمودند که اگر سد معشوره بود این مصیبت پیش نمی آمد.ناگه زبان از نیام برکشید و وزیر را به باد انتقاد وتهدید گرفت. هرچند سخنش از جای گرم بر می آمد و جای #وزیر_نیرو از او گرمتر و پشتش به جاهایی قرصتر بود. اما هرچه دوید و دوید به مقصود نرسید و عرصه را به مبلغی جوان سپرد که او هم با خط و نشان کشیدن از همان اول نمایندگی و حیاتی خواندن معشوره راهی تهران شد. شیخ نجیب خانواده مروجی نمیدانست که با چه اژدهای هفتسری از رانت و فساد و… در وزارت نیرو و(کمسیون آب ) مواجه است.
هرجلسه دست بسرش می کنند و ته دل به سادگیش می خندند! اما شیخ جز این چه میتواند بکند.؟ اعتصاب غذا کند و بست نشیند؟هوار کند اما کو گوش شنوا؟ عمامه از سر بر گیرد. تا بازیچه کودکان کوی و برزنش نمایند در فضای بیدر و پیکر مجازی؟ حساب کرده ام با نام و نشان در طول این چهل سال انقلاب اصفهانیها و کرمانیها بیشترین سهم را در قدرت وحاکمیت جمهوری اسلامی داشته اند، چه در ریاست جمهوری وچه در وزارت از اول تا امروز و به یمن این سهیم بودن در قدرت بیشترین امکانات و بودجه کشور را به مناطق خود سرازیر کردهاند. اصفهان که جای خود دارد. کرمان از محرومترین استانهای کشور قبل از انقلاب بود حالا چی؟ هر شهرش فرودگاه دارد. دانشگاه دارد. شیکترین و مدرنترین بیمارستان را دارد. معادنش جیب مردمش را پر پول می کند. بیکارش بسیار کم شده ترانزیت کشور از جنوب به مرکز وشمال شده تیم فوتبال در لیگ برتر دارد …
ما دل خوشیم به اینکه سیاسیترین استان و شهر کشوریم ! و هر انتخابات قشون چکمه.پوش گرز و سپر بدست برای از کوره در نرفتمان از شهرها دور و نزدیک چند روزی در آماده باش بسر میبرند تا ماجرای اسفناک کشته شدن عده ای بیگناه در طرفداری هیجانی از قبادی و اسفندیاری تکرار نشود. دلخوشیم که دولتمردان تهراننشین روی انتخابات کوهدشت حساسند! اما روی بیکاری جوانان ما روی آتش گرفتن دختران ما روی بدبختی مردم ما ککشان هم نمی گزد. تهران واصفهان و یزد و کرمان و… بسلامت.
مرگ ما فقیران چون کودکان مظلوم و بیچاره سیستان که هرچند وقت تمساح تالاب ها انگشتشان را قطع میکند. فدای قهقهه مستانه آقازادگان و پایتختنشینانی که که از دیدن تمساح بیآزاری در دریاچه چیتگر غش میکنند. رانت و گروکشی جهانگیری و نوبخت برای زادگاهشان بد جوری دل ودماغم را بد کرد. اما
به کجای این شب تیره تاریک مردمم رخت بدبختیشان را آویزان نمایم.
غم دلشان را کجا و چگونه هوار نمایم .
هوار کردیم صدایمان به جایی نرسید که آهای پایتختنشین نان دهها کرور آدم بر لب ساحل سیمره وکشکان نشستهاند اما از تشنگی هلاکند. هوار زدیم معشوره هم نان ماست هم آب ما اما صدایمان به گوش پنبه.زده وزارت نیرو نرسیده و نمیرسد.