«امید بسان ستارهای بالای سر ماست»
«همچون کسی که در کشتیشکستهای، از تیرگی در حال سقوط آویزان شده باشد.شاید،اما،او از آنجا نشانه ای به رهایی را بازیابد.» از نامه ی بنیامین[۱] به گرشوم شولم[۲] ـ ۱۷آوریل۱۹۳۱
منش اصلاحطلبی وضعیت محنتبار موجود را نمیپذیرد بهنقد آن برخاسته و برای اصلاح آن دستبهکار شده و تلاش میکند. کار او نه گفتن است به آنچه که هست و تلاشی است برای بهبود آن.ریشهی این ایده را آشکارا میتوان به انقلاب شکوهمند ۵۷رساند، آنجا که آحاد ملت وضع موجود را نپذیرفتند و دیکتاتوری تادندانمسلح شاه را سرنگون کردند. با این تفاوت که اصلاحطلبی این سالها، به دنبال خدشهدار کردن امنیت ملی و حاکمیت جمهوری اسلامی نیست چراکه همچنان وفادار به انقلاب ۵۷ در نظام شکوهمند جمهوری اسلامی زیست میکند، فقط میخواهدوضعیت موجود را اصلاح کند و آن را از آنی که هست بهتر کند و با تمکین به قانون اساسی عقلانیتی که چندین سال است از جامعه رخت بربسته را به رأس امور بازگرداند و به همه بیاموزد که بیش از همیشه بدان تمکین کنند. اصلاحطلبی یعنی امید به آینده، امیدی که از دل ناامیدی سربرآورده و حالا بسان ستارهای بالای سرماست.
کوهدشت شهر کوچک من که بهزعم مردمانش سیاسیترین شهر ایران است و البته پر بیراه نمیگویند، در تمام سالهای بعد از انقلاب مثل تمام شهرهای دیگر همواره گرایشی دوقطبی را در درون خودش سامان داده است، دراینبین اصلاحطلبان برخی دورهها پیروز انتخابات بودهاند و در دورههای بسیاری هم بازندهی انتخابات، اما همواره این منش دیگرگونه اندیشیدن در میان نخبههای سیاسی فرهنگی و همچنان مردم عامهاش رشد داشته و این پیشرفت آگاهی، این رشد شعور جمعی تا همین امروز هم ادامه داشته است. نقطهی اوجش را هم شاید بتوان در ائتلاف ۶نفره ی سران اصلاحطلبی شهرستان مشاهده کرد. این روزها بیشتر از هر زمان دیگری در طی این چند ماه اهمیت ائتلاف اصلاحطلبهای شهرستان برجسته شده و به چشم میآید.
چند ماه قبل سران اصلاحطلب شهرستان دورهم جمع شده و تصمیم میگیرند وارد عرصهی انتخابات شوند و به نفع مردم و پیشرفت شهرستان (هرچند این انتخابات دیگر فقط مسئلهی شهرستان نیست و تبدیل به یک امر ملی شده است) مبارزه کنند، تصمیم میگیرند کار تشکیلاتی را جایگزین قومگرایی و طایفه باوری و منافع شخصی و مباحثی ازایندست کنند. ابتدا طبق سرشماری، فرج مؤمنی بالاترین رأی را در بین شش نفر میآورد. به هر دلیل فرج مؤمنی کنار میکشد. بعد قرعه به اسم آزادبخت میافتد، او با دلایل شخصی و مثل همیشه متینش کورانی فر را به خود ترجیح میدهد. کورانی فر گزینهی اصلی میشود و اقبال عمومی را به خود جلب میکند و این اقبال نشان از ویژگیهای منحصربهفرد او دارد. در همین مسیر گروهی از اصلاحطلبان جوان خود ترکیبی ارائه کرده و موضع میگیرند نسبت به اینکه چرا از نسل جدید گزینهی در میان شش نفر نیست.بااینهمه میتوان گفت آن انتخابات آزمایشی که اصلاحطلبان به راه انداختند در نوع خودش در شهرستان و استان بینظیر بود و خبر از دوران تازهای میآورد، خبر از وضعیتی که در آن خودمختاری و نام و نان شخصی جای خود را به پیشرفت جمعی میداد.
صلاحیتها اعلام میشوداصلاحطلبها یکی پس از دیگر رد صلاحیت میشوند. در این میان عجیبترین خبر رد صلاحیت هادی قبادی بود. این رد صلاحیت از آن دست اتفاقهایی است که تا سالهااز یاد همگان نخواهد رفت، چراکه هادی قبادی انسانی شریف،روحانی نواندیش و بسیجی تمامعیار است و در جبهههای جنگ پیشنماز شهدا و رزمندهها بوده است.هرویژگی مثبتی که فکرش را کنید این مرد بزرگ داد. یکی از مهمترین شاخصههای ایشان بهزعم نگارنده “عشق به مردم و امید به ساختن ایرانی پاک و آباد است “. بگذارید خاطرهای نهچندان دور را در اینجا نقل کنم. همان روزها که این شش نفر میخواستند نفر اصلی خود را در فرایند انتخاباتی آزمایشی معرفی کنند مقالهای نوشتم در این باب که نفر اصلی میتواند هادی قبادی باشد و دلایل بسیاری را برشمرده بودم بر این مدعا. هادی قبادی انقلابیای تمامعیار است، در میان بزرگان کشور سری میان سرها دارد و هیچگاه هم از بدنهی ضعیف و کمبضاعت جامعه جدا نبوده است.
خودش را از این طیف میداند و در عین خاکی بودن بسیار هوشمند، دقیق، بااعتمادبهنفس و شناختهشده است. من عادت ندارم سر نشر نوشتههایم از کسی کسب اجازه کنم اما به دلیل موقعیت استراتژیک این ائتلاف با ایشان تماس گرفتم و خدمت ایشان عرض کردم که حالا که گزینه نهایی هنوز مطرح نشده است من میخواهم بهعنوان یک پژوهشگر دانشگاهی با دلایل منطقی این ایده را پیش بکشم که شما نفر اصلی اجماع باشید، شک ندارم هرکس دیگری بود با انتشار متنی که به نگارش درآمده بود موافقت و پیش کشیده شدن نامش را استقبال میکرد؛اما ایشان سرسوزنی هم منیت نداشت و منافع شخصی را برنمیتابید. بههرحال قبول به انتشار متن نکردند دلایلی هم که برشمردند بسیار روشن، درست، دقیق و انسانی بود. چراکه با نفرات دیگری همقسم شده بود و نمیخواست فردیت و منافع شخصی را وارد این ماجرا کند. به من گفتند که بگذاریم سرشماری و انتخابات آزمایشی که بین طیفهای مختلف شهرستان شکلگرفته این انتخاب را نهایی کند و هر کس که گزینهی مردم بود و بیشترین شانس و اقبال عمومی را داشت باقی ما هم تا روز آخر برای پیروزیاش تلاش خواهیم کرد و کنارش خواهیم بود؛ چراکه در این میان شخص مهم نیست بل مهم تفکر اصلاحطلبی است. آن متن منتشر نشد و من متن دیگری نوشتم با عنوان “در ستایش آن شش نفر “، آنجا نوشته بودم:”این شش نفر تمام شهرستان را مثل کلاس درسی راهنمایی کردند و آموزگارانه به ما یاد دادند که میتوان به نفع دیگری به نفع جمع از فردیت گذر کرد. آنها به ما یاد دادند که بس است تکروی و خودخواهی، بس است فرصتطلبی شخصی. بله این بار کلاس درس کل شهرستان بود و معلم، روح جمعی این نفرات و نگرش اصلاحطلبی. مدتهابود این مدرسه نیاز داشت به آموزگاری اینچنین. این مدرسه (کوهدشت) تا امروز جولانگاه خودخواهیها، نامهربانیها و بدجنسیها و…بوده است؛ اما حالا دیگر بعدازاین اتفاق فرخنده ساختار فکری فرهنگیاش عوضشده است. اندیشهی خیرخواهانهی این نفرات ما را از یک پیچ هولناک تاریخی عبور داده است.”
حالا که کمتر از یک هفته به انتخابات مانده است آن پیشبینی به واقعیت پیوسته و ما هم لحظهبهلحظه این ازخودگذشتگی فردی را دیدهایم. دیدهایم که چگونه مهم روح جمع است (در اینجا تفکر اصلاحطلبی). حالا دیگر اهمیت این ائتلاف سربرآورده و همگان را مجاب کرده که باید به بزرگترها اعتماد کرد. حالا دیگر اصلاحطلبهای نسل نو و جوان هم به این ائتلاف پیوستهاند. کورانی فر باوجود تائید صلاحیت نشدن محبوبتر از همیشه شده و دوشبهدوش دیگراصلاحطلبهاقویتر از همیشه وارد میدان شده است. با او یاد گرفتیم که “آنچه مرا نکشد قویترم میکند “. بههرحال قرعهی فال به نام محمد آزادبخت افتاده است؛و عجب قرعهای، ایشان را همه میشناسیم و نیازی به تعریف و تمجید از روحیات و خلقوخویشان نمیبینم. راستش را بخواهید میخواهم اعتراف کنم اگر آزادبخت منتخب مردم شود این انتخاب میتواندبزرگترین اتفاق سیاسی تاریخ شهرستان باشد. چراکه ایشان شخصی سالم و پاک و درعینحال روشناندیش و اصلاحطلب هستند. چراکه ایشان سالها بیرون سیاست و حاکمیت بوده و دستش آلوده به خیلی چیزها که همه میدانیم نیست. بهجرئت میتوانم بنویسم پیروزی ایشان میتواند تاریخ شهرستان را به قبل و بعد از خود تقسیم کند. بزرگترین انسانها چنین کاری را سبب شدهاند. بهطور مثال در ادبیات فارسی نیمایوشیج نماد این اتفاق است. شعر ایران را حالا همگان به قبل و بعد از نیما تقسیم میکنند، مردان مؤسس اینگونه اند. بعد از مدتها شانسی بزرگ نصیب شهرم شده است. شانس اینکه مردی از جنس دیگر وارد مجلس شود تا هوایی تازه بیاورد. شانس اینکه حضور آزادبخت میتواند آبروداری کند و به همگان نشان دهد که ما هم مدرن شدهایم. ما هم پیشرفت کردهایم، انتخابمان را ببیند. آزادبخت هم خوشقیافه است، هم بسیار امروزی، همخوشلباس است، هم خوشبرخوردواز همه مهمترآزاداندیش است و اندیشمند و اصلاحطلب. از اینهامهمتر اما این است که او فرد مدار نیست و یک کارگروه دگراندیش را کنار خود دارد.بیراه نیست اگر بنویسم محمد آزادبخت عصارهی هر آنچه خوبی سرکوبشده در این شهرستان است. آزادبخت نماد فرهنگی ماست. ما دستبهدست هم او را تا بهارستان بدرقه میکنیم و او هم به نمایندگی از تفکر اصلاحطلبی حقیقت و حقوق مردم را فدای هیچ حزب و گروه ومصلحتی نخواهد کرد.این روزها در کوهدشت غوغایی است و آشکارا مهمترین نقشها هم همان شش نفر هستند و مردم و این دو یکی هستند. مردمی که در استقبال از کورانی فر، چشمهای از حضور و اتحادشان را نشان دادند، سنگ تمام گذاشتند و روزی تاریخی را آفریدند. روزی که دیگر از یاد هیچکسی نمیرود.اسفندیارپور، هادی قبادی،فرج مؤمنی،علیپور، کورانی فر و… دارند وزنشان را به رخ میکشند. وزن آنها شخصی نیست، وزن آنها تفکر اصلاحطلبی است، تفکری که وضع موجود را نمیپذیرند و میخواهد اصلاحش کند.آنها به ما میآموزند که “نباید تسلیم انگاره ی حقیری که روزگار برایت ترسیم کرده شوی. کسی که با روزگارش کنار آمده باشد، چیز تازه ای نمیطلبدو در پی ساختن برنمی آید. فقط آنکس که دوران خود را نپذیردو آن را محنتبار و دشوار بیابد در پی رهایی برمیآید. نوالیس[۳] میگفت: «روزگار فرخنده را فلسفه ای نیست.»و هگل یادآور میشد که جغدمینروا[۴]، الهه ی خرد، فقط در ظلمت شامگاهی بالوپر میگشاید “(احمدی/ آفرینش و آزادی)اگر این اتفاق بی افتد که میافتد و محمد آزادبخت به مجلس برود که میرودما میتوانیم نفسی بهراحتی بکشیم چراکه وارد دوران تازهای شدهایم. با جملهای که این روزها آرامم میکند بر این یادداشت نقطهی پایان میگذارم. پایان یک آغاز″من به محمد آزادبخت رأی میدهم “.
امیدواریم آنچه که خیر است رخ دهد.
ان شالله ازاد بخت پیروز میدانه