انتخابات ریاست مجلس خبرگان، در دو دور برگزار شد که در دور اول، آیات محمد یزدی، محمد مومن و هاشمی رفسنجانی کاندیدا شدند. البته آیتالله هاشمی شاهرودی نیز کاندیدا شده بود که نهایتا، از کاندیداتوری انصراف داد.در دور نخست، آیات محمد یزدی و هاشمی رفسنجانی با کسب اکثریت نسبی آرا به دور دوم انتخابات راه یافتند و آیتالله مومن از کسب اکثریت نسبی باز ماند.در دور دوم انتخابات نیز آیات محمد یزدی و اکبر هاشمی رفسنجانی دو کاندیدای ریاست مجلس خبرگان رهبری بودند که در جریان رایگیری، نهایتاً آیت الله محمد یزدی با کسب ۴۷ رای (اکثریت آرا) رئیس مجلس خبرگان رهبری شد.آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز با ۲۴ رای از کسب اکثریت آرا باز ماند.
به گزارش انتخاب خبرگزاری تسنیم جدول زیر را از نتایج رایگیری امروز خبرگان منتشر کرده است.
روزهای منهی به انتخابات رئیس خبرگان هاشمی به روزنامه شرق چه گفته بود
*در همه مسئولیتها، بر اساس احساس خودم که میتوانم برای کشور و نظام مفید باشم و همچنین خواست امام و رهبری وارد شدم. من بعد از اینکه از ریاستجمهوری کنار رفتم، هیچ بنا نداشتم که رئیسجمهور شوم، چون آن مقداری که بلد بودم، کار کرده بودم و میگفتم که آدمهای جوانتر، قویتر و با تجربه بیشتر بیایند. حتی وقتی که بعضیها زمزمه لزوم تجدید یک دوره دیگر ریاست من را آغاز کردند، به آنها اخطار کردم که نباید این اظهارات ادامه یابد زیرا در ایران قحطالرجال نداریم. شرایطی پیش آمد و در انتخابات ۸۴ گروهی نامزد بودند که اکثرشان از نظر خود من قابل قبول نبودند. خیلی تلاش کردم، با رهبری و با خود آنها صحبت کردم.
*در بین کاندیداهای سال ۸۴یکی، دو نفرشان را صالح دیدم و گفتم که اگر یکی از اینها باشند، نمیآیم و حمایت هم میکنم. یکی از همین نامزدها آقای دکتر ولایتی بود. اما تا لحظه آخر توافق نشد. آخرین جلسهای که با رهبری داشتیم، نزدیک انتخابات بود و قرار ما بر این شد که این هفته هم تلاش کنیم تا اینها را به یک نفر برسانیم، نه اینکه همه را حذف کنیم، بلکه دیگران روی کسی که فکر میکردیم مناسب است، اجماع کنند. گفته بودم که اگر به یک نفر رسید، من نمیآیم. یک هفته هم تلاش کردیم، اما نشد. طبعاً دیدم نمیتوان کشور را به دست افرادی از آن نوع داد.
*سال ۸۴من همه نامزدها را میشناختم. ایشان در دولت من فرماندار و استاندار بود. فقط ایشان نبود، سه نفر بودند که میگفتم ظرفیت کشوری مانند ایران با شرایط و مشکلات داخلی و خارجی خاص خودش خیلی بالاتر از توان این افراد است. البته آقای احمدینژاد هم وقتی نامزد شدم، به من پیام داده بود که اگر شما میخواهید، من کنار میروم که گفتم نه، حالا که نامزد شدم، هر کسی میخواهد، باشد. من میخواهم برای مردم اتمامحجت کنم که اگر مردم خواستند، حاضرم خدمت کنم.
*در انتخابات هیچ تمایلی نداشتم. ولی مجموعه شرایط به آنجا رسید. در دوره بعد هم قطعا میگفتم که نمیآیم و نمیخواستم بیایم. اواخر خیلی تحت فشار قرار گرفتم. علما از قم و نجف، شخصیتهای بزرگ، گروههای دانشجویی و غیردانشجویی و اقشار مختلف مردم فشار آوردند و گفتند شما چگونه میخواهید به خواست مردم بیاعتنا باشید؟ باید وظیفهتان را انجام دهید. درباره انتخابات قبلی که میگفتم نمیآیم، یک روز همسر امام(ره) که من خیلی برای ایشان احترام قایل بودم، به من گفتند: شما میخواهید مملکت را به دست چه کسی بسپارید؟ امام به دست امثال شما داد و شما میخواهید به چه کسی بسپارید؟ من از حرف ایشان تکان خوردم. در این دوره هم فشار خیلی زیاد شد. من عصر آخرین جمعه منتهی به انتخابات احساس کردم در مقابل درخواست مردم و بزرگان دچار استبداد شدهام و به نظرها توجه نمیکنم.
بعد از نماز مغرب استخاره کردم و تصمیم گرفتم بیایم. فردایش هم آخرین روز اسمنویسی بود. واقعا برخلاف میل خودم بود؛ الان در خبرگان هم همینطور است. من هیچ آمادگی روحیای ندارم که رییس خبرگان شوم. در مجمع تشخیص به اندازه کافی کار میکنم و بیشتر از این دیگر چه لزومی دارد؟ در خبرگان علمای دیگری هستند که کار میکنند و من هم عضو هستم. اگر لازم باشد، در آنجا تاثیرگذار هستم و اگر هم لازم نباشد، مستمع هستم؛ الان نظرم این است. البته بعضیها هستند که من مصلحت نمیدانم در راس خبرگان باشند. روز رایگیری معلوم میشود چه کسانی میخواهند بیایند و همانجا تصمیم میگیرم. در دوره قبل هم در همان جلسه تصمیم گرفتم. یعنی شب قبل از اجلاس قرار شد که کس دیگری باشد، صبح که رفتیم، دیدم شخص دیگری، نامزد شده بنابراین من هم نامزد شدم.
حب قدرت نتیجه اش شکست های متوالی می شود این آقا در کوچه اش هم اگر انتخاباتی باشد کاندید می شود بعدمیگوید تکلیف بوده کدام تکلیف مگر تکلیف آقازاده ها به حضور در قدرت و جلوگیری از برحخوردهای قضایی