شما اینجا هستید
ورزشی » غلامحسین مظلومی، سرطلایی فوتبال ایران هم پرکشید

   لل

سبیل مد بود. یک مد در تمام جهان! سبیل تنها نشانه جهت گیری سیاسی نبود. می شد کارهای مختلفی با آن کرد. مثلا اگر با پشت مو ست می شد، شمایل هیپی های قدیم را می شد دید. اگر ریشهای نیمه بلند هم چاشنی اش می شد چهره جذاب تری می دیدید اما  غلامحسین از روز اولی که سر و کله اش در فوتبال ایران پدیدار شد، پشت مو داشت و سبیلهایش را نتراشیده باقی گذاشته بود. روزهایی که به همراه برادرش پرویز چهره شدند، قد بلندی نداشت اما خوب سر می زد. دو آبادانی خونگرم و سبزه که لافهایشان را در زمین می زدند. یاد گرفته بودند که در زمین نمی شود خالی بست، باید سه جاف را نشانه می گرفتند. پرویز کمی توپرتر از غلامحسین بود اما هر دو خوب می دویدند و نفس داشتند. آبادان، شهری که نفت داشت اما پول نفت به مردمش نمی رسید را بالا و پایین می کردند. با پاهای لخت و پتی می دویدند و روی زمین های خاکی شوت می زدند و البته زخمی می شدند اما کزاز زورش به عشق فوتبالی ها نمی رسید. آنجا آبادان بود، مهد فوتبال، برزیل فوتبال ایران. داشتیم می گفتیم، غلامحسین اما کوتاه قدتر بود و دونده تر! فوتبال در رگ و خون خانواده مظلومی بود. هر روز صبح لب شط، خاک ساحلش یک چهره سبیلو را به خود می دید. کسی که بازهم باید گفت کوتاه قدتر و دونده تر و سفیدتر! کسی که ۴ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد به دنیا آمده بود. بهار سال ۴۷ در خانه کاهگلی مظلومی بزرگ را می کویند. تلگراف از تهران است. خسروانی مدیرعامل باشگاه تاج تهران به باشگاه تاج آبادان نوشته که غلامحسین بیاید تهران برای بازی در تاج تهران! ندید، غلامحسین را خواسته بودند، کار ردیف شد. بازی درتاج آبادان دیگر برای ستاره شدن بس بود!:« وولک، اگه غلام بره تهران، اونجا مایه تیله ردیفه! نگران نباش!» مدیران وقت باشگاه تاج آبادان این را به پدر غلامحسین و پرویز گفتند. چشمهای پدر برق می زد. پیراهن آبی استقلال بر تن غلامحسین، از او یک اسطوره می ساخت. اسطوره ای که حالا دیگر بین ما نیست،او در میان همه بی توجهی ها، در میان همه ماجراها رفت و فوتبال ایران را در ماتم فرو برد.
ستاره تیم های ملی با سرزنی 
 

لل

تا قبل از سال ۱۳۴۷ غلامحسین مظلومی در تاج آبادان برای خودش پله و گارینشاهی بود. آنقدر که خیلی زود به تیم ملی جوانان دعوت شد. در اولین حضور تیم ملی جوانان در تایلند که حوالی سال  ۱۹۶۹ بود، غلامحسین تور دروازه ها را به هم می دوخت و آقای گل شد. آن هم با شش گل! دو سال بعد در رقابتهای جوانان آسیا در فیلیین، غلام با سبیلهای کم پشتش با ۵ گل بازهم آقای گل شد. غلام روی زمین و هوا حرف نداشت. تنها رقیب او پرویز قلیچ خانی بود که البته پستش فرق می کرد. قلیچ خانی هافبک طراح بود و غلامحسین، نوک حمله! بازی در تاج تهران، او را بیمه کرده بود. در بازی های آسیایی ۱۹۷۴ تهران بازدن ۵ گل لقب بهترین مهاجم آسیا در همان سال به دست آورد و قهرمان شد و مدال طلا را به گردن آویخت.در آن مسابقات مظلومی بهترین بازیکن هم شد. تیم ملی المپیک هم در المپیک مونترال کانادا مظلومی را در خود می دید. ایران در آن بازیها کیسه گل شده بود اما یک گل به کوبا زد که آن هم کار غلامحسین مظلومی بود. گلهای زیاد او برای تیم ملی، آن هم با توجه به بازیهای کمی که تیم ملی در یک سال داشت همه نبوغ ساقهای مرد سبیلو را نشان می دهد.  ۳۷ گل در ۴۸ بازی کاری کرده بود که او سالهای سال بهترین گلزن رده ملی باشد.اگر فرض کنید غلامحسین در هر بازی یک گل زده باشد، یعنی فقط در ۱۱ بازی از ۴۸ بازی گل نزده است. همان روزها که نام او بر سر زبانها افتاده بود، کیهان ورزشی و دنیای ورزش و نشریات جوان پسند دهه های ۴۰ و ۵۰ غلامحسین را تیتر یک و عکس یک می کردند. او هم برای خودش یک سرطلایی شده بود، چون به خاطر سرزدن هایش معروف بود. خبر بازی کردن او در فیلمی سینمایی مجله سیاه و سپید را به چاپ دوم و سوم کشاند. عکس او در برف شمال تهران با یک توپ میکاسا، سبیلهای پرپشت، موی فرفری اش با پشت مو و ابروهای پیوست و پیراهن آبی تاج، یک جلد پر فروش ساخته بود. جلدی که البته تیتر یک آن، ماجرای خواستگاری از یک خواننده مشهور هم بود. سبیلوی آبادانی حسابی ستاره شده بود. محبوب قلبها بود و نمی توانست درمجامع عمومی به راحتی حاضر شود. او گوی سبقت را از پرویز مظلومی هم ربوده بود. به واقع ستاره شده بود! ستاره ای در آسمان فوتبال ایران! با همان سبیل و پشت مو، دل ها را می برد. برای دلبری در مستطیل سبز، فقط گل زدن با سر و پا می تواند کافی باشد تا امضاها و عکسهای یادگاری و تیتر یک ها روی سرش خراب شود، چه برسد به اینکه او با سر اکثر گلهایش را به ثمر می رساند. غلامحسین مظلومی در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۴ آلمان غربی و ۱۹۷۸ آرژانتین برای تیم ملی بازی کرد. دو دوره با تیم ملی قهرمان جام ملتهای آسیا شد و در فینال به یاد ماندنی جام ملتهای سال ۱۳۴۹ و شکست اسرائیل در امجدیه حضور داشت. جایی که قلیچ خانی گل دوم و پیروزی ایران را زد تا تهران آن شب تا صبح بزن و بکوب باشد. رژیم صهیونیستی در تهران ضربه شست بدی خورده بود.
 
درخشش در تاج 
 
غلامحسین مظلومی سال ۴۷ به تاج پیوست. سال آخر دبیرستان بود. عشق رنگ آبی، او را ۹ سال تاجی نگاه داشت. با تاج، به تاج افتخارات رسید. همان سال و در حالیکه هنوز ۲۰ ساله نشده بود، اولین قهرمانی آسیا را با تاج کسب کردو  با ۵ گل بهترین گلزن مسابقات شد. درخشش مظلومی در جام تخت جمشید همین الان هم نقل محافل است. غلامحسین در سال ۵۴ با تاجی به مشکل خورد. او پول زیادی می خواست و خسروانی زیربار نرفت. کیهان ورزشی و دنیای ورزش خبر از پرسپولیسی شدنش می دادند اما او با قهر به شهباز رفت. باشگاه قهرکننده ها! جایی که حجازی هم برایش بازی کرده بود. مظلومی در تاج و شهباز، مجموعا ۶۵ گل به ثمر رسانده بود. در دور اول با ۱۵ گل، در دور دوم با ۱۰ گل و در دور سوم با ۱۹ گل، بهترین گلزن جام تخت جمشید شد تا یک رکورد از خودش به جا بگذارد. غلامحسین بوی گل می داد. مردی که همیشه بوی گل می دهد تیتر مطالبی بود که درباره اش نوشته می شد. تاج تهران که یک پای شرکت در مسابقات جام میلز هندوستان بود، با ۲۶ گل زده در سه دوره،  آقای گل مسابقات میلز بود.  مظلومی که به شهباز رفت دل خیلی از هوادارهای استقلال شکست، سال ۵۶ غلامحسین خان از شهباز به الوصل امارات رفت تا او هم لژیونر شود. می گویند پول خوبی گرفته است. چیزی درحدود ۲ میلیون تومان آن زمان! با تاثیرگذاری و درخشش غلامحسین مظلومی، الوصل قهرمان جام حذفی امارت  و مظلومی با زدن ۹ گل بهترین گلزن مسابقات شد.
 
مینیسک امانش را برید 
در  ۲۹ سالگی در بازی شهباز با ذوب آهن مینیسک زانوی مظلومی آسیب دید. با همه ریسکی که آن روزها در جراحی مینیسک وجود دشت اما او زانویش را جراحی کرد. آسیب دیدگی خیلی شدید بود و به او گفته شده بود که کار ۵۰-۵۰ است و ممکن است پس از جراحی، دیگر نتواند فوتبال بازی کند. اما مظلومی در تهران جراحی کرد و یک سال همه چیز خوب بود. حتی آنقدر خوب که مظلومی دوباره به تیم ملی دعوت شد. اما دربازی تاج و نفت آبادان، دوباره آسیب دید و دیگر راه برگشتی در کار نبود. در ۳۰ سالگی همه چیز تماس شد. هیچ کس باور نمی کرد مظلومی که روی زمین و هوا بند نمی شد فوتبالش بسوزد. غلامحسین مظلومی تنگستانی، در تنگنای مینیسک سوخت تا همه در شوک فرو بروند. اما غلامحسین گفت که می می خواهد مربی بشود. به انگستان رفت و سالها در لندن و باشگاه لیورپول بود. همه مدارک مربیگری را تا درجه A با نمره اول گرفت. مدرک درجه B یوفا را هم در فدراسیون فوتبال انگلستان با بهترین نمره روی دیوارش قاب کرد. سال ۶۷ به تهران برگشت و سرمربی بزرگسالان استقلال شد. شکست در یک داربی آن هم در ضربات پنالتی باعث برکناری اش شد. اما یک سال بعد سرمربی تیم ملی امید شد. حضور در تیم ملی امید هم برای او خوش یمن نبود و موفقیتی برای تیم بدست نیامد. غلامحسین در دو مقطع سال ۱۳۷۱ و ۱۳۷۳ سرمربی استقلال اهواز در لیگ آزادگان شد. پس از استقلال اهواز غلامحسین خان، سرمربی تیم فوتبال شهرداری کرمان، مقاومت تهران، کشتی سازی بندرعباس، پتروشیمی ماهشهر و موتوژن تبریز، استقلال نوین تهران و پیام تهران در لیگ دسته یک شد. او علاوه بر اینکه بارها مدیر فنی تیم‌های ملی نوجوانان و جوانان ایران شده، یک بار سرمربی تیم ملی نوجوانان ایران شد که آنجا هم متاسفانه ناموفق بود. غلامحسین مظلومی مدیرفنی تیم‌های پایه استقلال و پاس، سرپرست بزرگسالان استقلال در سال ۱۳۸۸ در دوران مدیریت واعظ آشتیانی و عضو کمیته فنی باشگاه استقلال در سال ۱۳۸۹ شد. پس از بازگشت پرویز مظلومی به استقلال به همراه فتح الله زاده او به خاطر اختلافاتی که با برادرش از قبل داشت به شاهین بوشهر رفت و سرپرست این تیم شد. البته بیماری غلامحسین این دو برادر را با هم آشتی داد.حدود یک سال و نیم پیش پرویز مظلومی مصاحبه تندی علیه امیرقلعه نویی و علی فتح الله زاده خویی مدیرعامل وقت استقلال انجام داد که البته پاسخ این دو نفر عیادت از برادر پرویز مظلومی بود.در هر حال پس از مدتی درمان و شیمی درمانی روی غلامحسین مظلومی، کمی حالش بهتر شد اما در چند وقت گذشته درد پهلو و کمر باعث شد تا پرتو درمانی کند.
جایش همیشه خالی می ماند
در سالی که مرحوم ناصر حجازی سرمربی تیم محمدان بنگلادش بود به غلامحسین مظلومی پیشنهاد مربیگری تیم ابوهانی بنگلادش شد ولی مظلومی زمانی که به بنگلادش رفت و وضعیت معیشتی بد زندگی مردم را در آن کشور دید،  به حجازی گفت که نمی تواند در این کشور مربیگری کند. در هر صورت مظلومی همیشه در فوتبال ایران و در هر سطحی که فکرش را بکنید حضور داشته، اما سرطان او را اسیر بستر کرد و در نهایت از فوتبال ایران گرفت. هر چند اوایل نگفتند که او سرطان دارد، شاید چون نمی خواستند روحیه غلامحسین واطرافیانش خراب شود اما غلامحسین خان با روحیه خوبی به جنگ سرطان رفت و چهارسالی با سرطان جنگید. همه می دانند که چند سال بود که غلامحسین خان، معده درد و تهوع داشت. اما مثل عادت همیشگی پیرمردها و پیرزنهای ایرانی، که اهل چکاپ نیستند، چکاپ نمی کرد. بهمن ۹۱، حال مظلومی بدتر و بدتر شد و  زمانی که پای متخصص وسط آمد، کار از کار گذشته بود. درد یکی از ۱۰ مهاجم برتر تاریخ فوتبال ایران آنقدر زیاد شد که مجبور به جراحی شد. جراحی سنگینی که آن زمان ۵ ساعت طول کشید. در همان زمان دو سرطلایی فوتبال ایران، در بستر بیماری بودند. همایون بهزادی و حالا غلامحسین مظلومی که بهزادی خوشبختانه سرپا شده اما غلامحسین خان رفت و فوتبال ایران را تنها گذاشت.
مظلومی درحین مرگ هم پیراهن استقلال را در بالین بر تن داشت و به همه بازیکنان باشگاه استقلال هم اعلام کرده بود که وقتی بازی می کنند به یاد او بیفتند که حتی در بستر مرگ روی پیراهن تیمش تعصب دارد. غلامحسین خان، شاغلام فوتبال آبادان، روحت شاد. یادت گرامی باد!

تت ااااا

چیا فوادی- سایت نود

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان