سبزهها سربرآورده اند و صدای پای بهار در گوش «کوهساران» و میان «درونان» پیچیده و شاخهها شکوفه کردهاند؛ زمستان از روزی که ننهسرما (دایاله) بخاطر مرگ «همیل» و «ممیل» و به نشانهی اعتراض دم چمت گرفت تا به خیال خویش عالم را آتش زند؛ دزدانه پا به فرار نهاده؛ «هناسه»ی گرم و زندگی بحش «کلهوا» برفها را آب کرده و سرما را تارانده و بهار رخسارهی دلافروز خود را عیان ساخته، روزهای اسفندی دارند یکییکی میروند و فروردینی میشوند، دارد عید میشود اما انگار زمستان مطبوعات محلی را پایانی نیست و سردی و بیرونقی نشریات استانی را هیچ نوروزی گرمی و خرمی نمیبخشد.
هرچند مطابق با این فرمایش حضرت حافظ:
«ای دل اندربند زلفش از پریشانی منال / مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش» باید بخاطر کاری که بدان علاقه داری رنج و سختی کشید و در برابر سختی و مشکلات بردبار بود تا بر اثر صبرنوبت ظفر آید، اما هر چیزی حدی دارد و سکوت کردن و دم فرو بستن و نگفتن از اتفاقاتی که دیر زمانیست در حوزهی رسانهای لرستان رخ میدهد نه تنها فایده ندارد بلکه زیانبخش و خسارت آفرین است، بر همهی دلسوزان و علاقهمندان است که این مصیبت را جار زنند و چارهای اندیشند. مرحوم علی شریعتی چه خوب گفته که: «باطل را اگر نمیتوان ساقط کرد میتوان رسوا ساخت؛ اگر حق را نمیتوان استقرار بخشید میتوان اثبات کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت.»
ما نیز نالهای سر میدهیم و شکوهای میکنیم هرچند بقول یغمای جندقی پیشتر تجربه کردهایم و می دانیم: «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من / آنچه البته به جائی نرسد فریاد است.»
جناب شیخحنان چندی پیش در جلسهی معارفهاش در کسوت مدیرکل جدید ارشاد لرستان با انتقاد از وضعیت مطبوعات استان سخنان امیدوار کنندهای بر زبان راند، چند روز بعد در دیداری حضوری با اشاره به سخنانش به وی عرض کردم «دست روی نقطهی حساسی گذاشتهای؛ اگر از بین کارهای فرهنگی بسیار وزارت ارشاد تنها وضعیت مطبوعات و رسانهها را سر و سامان بخشی، شاهکار کردهای، زیرا با شکل گرفتن مطبوعات حرفهای و مستقل و منتقد، جامعهی کر و کور و لال شدهی امروز را از این وضعیت رهانیدهای و زبان انتقادش را گویا کردهای و چشمان کاستیبینش را بینا نمودهای و گوشهای درد شنواش را شنوا ساختهای
سامانیافتن رسانهها مساوی اصلاح کردن همهی کاستیهای جامعههاست؛ زیرا رسانههای سالم درد جامعه را شناسایی و بیان میکنند و برای درمانش سراغ کارشناسان و خبرگان میروند و راه آن را می یابند. در این راستا حتی پیشنهادات و راه کارهایی را بصورت مکتوب تقدیم ایشان داشتم؛ ولی متأسفانه تا امروز کوچکترین گامی برداشته نشده است. اگر مجموعهی ارشاد تنها سیستم توزیع نشریات را راهاندازی مینمود و کاری میکرد که مطبوعه چاپ شده به دست مخاطبان میرسید تا بهای نشریات فروخته شده دست مطبوعهدار میگرفت و نشریه هزینهاش را از راه فروشش تأمین میکرد، دیگر مجبور نبود برای بدست آوردن آگهی به رابطههای مشمئز کننده رو آورد. این کار به ظاهر کوچک گامی بزرگیست برای نشریاتی که میخواهند مستقل بمانند و منتقد باشند و توان کار حرفهای کردن در خود را احساس میکنند. این درخواست، حداقل خواستهی بود که به سادگی از عهدهی مسئولین مربوطه برمیآمد اما چون بنا نیست گامی برداشته شود همین خواستهی حداقلی خود هفتخوانی میشود که رستمی میطلبد تا آن را پشت سر گذارد.
مخلص کلام اینکه، جان دلسوزان رسانهای لرستان به لب آمده از بیعدالتیها و تبعیضهایی که در توزیع آگهیها و اختصاص یارانهها صورت میگیرد تا غیرحرفهای گریها و بیاخلاقیها و ترجیح زردنامهها و آگهینامهها بر دردنامه و زجرنامهها
آقای مدیرکل واقعاً کار کردن در این شرایط نه تنها سخت و جانفرساست بلکه ناممکن و غیرقابل تحمل میباشد، درد بسیار است و گفتنی فراوان، دوست ندارم این دَمعیدی مذاق مخاطبان خویش را تلخ کنم، الحمدالله شما بهتر از ما سخن میگوئید و همگام خطابه گفتن بهتر از ماها از وضعیت موجود انتقاد میکنید و موارد را خوب میدانید و مشکلات را خوب میشناسید بعید میدانم مجموعهی تحت امر جنابعالی ندانند برخی با نشریاتشان دلالی و کاسبی میکنند، این نتیجهی سپردن کار به افراد غیرمسئول و بیگانه با کار رسانه است؛ بعنوان مثال عرض میکنم نشریهای که مدیرمسئولش در تهران سکونت دارد به مدد پیگیری و نظارت نکردن ادارهی ارشاد هر روز به تیمی واگذار میشود و این افراد با نشریاتشان معامله و بده بستان میکنند، سردبیر یکی از نشریات میگفت با آقای مدیرمسئول توافق کردم که یک سال سردبیر نشریه باشم و همهی کارها را انجام دهم و هزینهی چاپ نشریه را جز سه چهار شمارهی آغازین که برعهدهی مدیرمسئول بود، مابقی خودم پرداخت کنم، او کاری با هیچی نداشته باشد تنها اسم مبارکش بعنوان مدیرمسئول بر بالای صفحه خودنمایی کند.
آقای سردبیر گفت: دور جدید چاپ دوهفتهنامه را با مطالب خوب و خواندنی آغاز کردیم و بواسطهی دوری از آگهی و روی آوردن به کار کیفی بزودی مخاطب خود را پیدا نمودیم ولی پس از اینکه چاپخانه پول چند شماره چاپ شده را طلب کرد و متوجه شدم یارانه هم به حساب مدیرمسئول واریز شده، از او خواستم سه چهار شمارهی توافق شده را پرداخت کند تا بتوانیم نشریه را بگونهای آبرومندانه منتشر سازیم و مجبور به چاپ رپرتاژ و آگهیهای اداری نشویم در انتظار واریز هزینه سه چهار شماره بودم که متوجه شدم بقول خودش تیمی جدیدگیر آورده و با آنها معامله کرده و ظاهراً نشریه را در قبال مبلغی بدانها واگذار نموده است.
همین شخص عنوان کرد: «جالب اینجاست که نشریه را تا شماره شصت چاپ کرده بودم و در کمال ناباوری دیدم که تیم به اصطلاح جدیدش شمارهی ۵۹ را منتشر کرده بود در حالیکه باید شصت و یکمین شماره را منتشر میساخت»، این میرساند که آقای مدیرمسئول حتی در این مدت برایش مهم نبوده مطالب را بعد از چاپ ببیند والا میدانست که چند شماره نشریهاش چاپ شده است. وی گفت: «از قضا روزی که نشریه را به من واگذارنمود، هم همین مسئله اتفاق افتاد و آن موقع نیزاز آخرین شمارهای که افراد قبل از من دوهفتهنامه را چاپ کرده بودند دو شماره بیشتر گفته بود، یعنی نشریه تا شماره ۵۳ چاپ شده بود و او شروع کار را ۵۵ گذاشت در حالی که شماره ۵۴ این نشریه هیچگاه چاپ نشد و ارشاد هم هیچ وقت پیگیر این قضیه نگردید زیرا نظارتی بر روند چاپ وجودندارد.» البته این مورد یکی از هزاران مشکل مطبوعات محلی است و بیان چنین مواردی برای این است که معلوم گردد ارادهای برای پایان دادن به این وضعیت نیست وگرنه چنین چیزی نیاز به هزینه و بودجه ندارد. این روزها شرایط بگونهای غیرقابل تحمل شده که نویسندهی صاحب قلمی همچون آقای تاجمهر رسماً پایان فعالیت و همکاری خود با رسانههای استان را اعلام میدارد.
جناب مدیرکل حقیقتاً افراد غیرحرفهای،غیرمسئول و معاملهگر پا به حریم مقدس آگاهی و رسانه نهادهاند و شرایط برای فعالیت خبرنگاران و روزنامهنگاران واقعی و دلسوزان و افرادی که میتوانند گامی بردارند فراهم نیست، باید چارهای اندیشید، امید است یک بار دیگر حرفهای مراسم معارفهات را مرور نمایی و به بهانهی نوروز باستانی نشریات استانی را سامانی دهی و با نوید این عیدی ماندگار به اصحاب رسانه آنها را خوشدل کنی.
«زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی / از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی»
پیشاپیش نورز را به همگان شادباش میگویم و سالی خوب و خندان برای همه آرزو مینمایم.
این مطلب در خشت اول دوهفتهنامه آساره شماره ۱۶ نیز درج شده است.
* سردبیر دوهفتهنامه آساره
جناب بساطی مطلب زیبای است ودرد خبرنگاران وقلمبدستان واقعی!
امید است ازین پس هم ارشاد اسلامی وهم افرادی که دست به چاپ کتابی میزنند(( مثلا جهت روشن گردی سایرین)) هرچند واضح است میخواهند با این کار به اهداف دیگر برسند تا آنجا که از هرکسی حتی بچه ای که نمیداند قلم ورسانه چیست و صاحب امتیازان نشریه فروش را اهل رسانه می نامند و از روی بغض و کینه اسم ونشانی از برخی خبرنگاران واقعی که واقعا زحمت میکشند که خودم بارها شاهد بوده ودیده ام یا نیا آورده اند یا اگر هم مختصری از برخی آورده شده با تیکه پرانی و رفتار غیر حرفه ای که دور از شان آدمیست بیان شده. هردو گام بردارند ارشاد اسلامی گام های اساسی بردارد وحتی با این موارد برخورد کند و تخریب گرانی که دایه کار فرهنگی دارند دیدی کوته و مقطعی به موضوع نداشته باشند زیرا این گونه کارها خارج ار عرف،اخلاق، رسالت رسانه ای و… است