هر بار که بحث سوءاستفادههای اقتصادی به میان آمده، مسئولان قضایی کشور صریحا اعلام کردهاند که با مفاسد اقتصادی به شدت برخورد میکنند. نماد این برخورد هم اعدام چند مفسد بزرگ اقتصادی بوده که هر چند سال یکبار یکی از آنها بر سر زبان افتاده است. اما آنچه جالب به نظر میرسد، این است که نه ریشهی مفاسد خشکیده و نه اصولا از این برخوردِ شدید، کسی درس عبرت گرفته است. جالبتر اینکه رقم سوءاستفاده هر بار بالاتر و کلانتر بوده است.
اولین اختلاسگر بعد از انقلابِ ایران، فاضل خداداد بود که اعدام شد. او با همدستی مرتضی رفیقدوست در دهه ۷۰ متهم به اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی از بانک صادرات شدند. گفته میشد که خداداد توانسته بود با چک تضامنی به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان از بانک صادرات وام کلان بگیرد و بعد از ارتباط با رفیقدوست از این بانک اختلاس کنند.
«خداداد از بهمن ۷۱ تا مرداد یا شهریور ۷۲ تحت مراقبت بود، اما نهایتا در این زمان توانست از کشور فرار کند. وی حدود ۸ میلیارد دلار پول از کشور خارج کرده بود که هیچگاه به کشور برنگشت. اما دوباره و پس از مدتی با وعده بخشش از سوی رفیقدوست و سیف مدیرعامل بانک صادرات در شهریورماه ۷۳ به ایران باز میگردد تا باقیمانده بدهی خود را به بانک پرداخت کند، اما وی در روز ۹ بهمن ۱۳۷۳ بازداشت و پس از چندین جلسه دادگاه در آذرماه سال ۱۳۷۴ اعدام شد».
خبر اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در مرداد ماه ۱۳۹۰ نام مفسد دیگری را بر سر زبان انداخت. انتشاردهنده این خبر سید محمد جهرمی مدیر عامل وقت بانک صادرات بود و اختلاسی که از آن صحبت میشد از بانک صادرات شعبه اهواز توسط مهآفرید امیرخسروی مدیر عامل شرکت توسعه سرمایهگذاری امیرمنصور آریا صورت گرفته بود.
متهم اصلی این اختلاس بازداشت و در نهایت پس از صدور رای دادگاه در سوم خرداد ۱۳۹۳ اعدام شد.بعد از آن نام بابک مرتضی زنجانی به میان آمده که متولد ۱۳۵۳ است و در نتیجهی کارهایی که در زمان تحریم انجام داده بیش از دو و نیم میلیارد یورو به وزارت نفت و بانک مرکزی بدهکار است. البته این تنها اتهام او نیست و حکم اولیهی اعدامش صادر شده است.
شهرام جزایری، بیژن خاوری و… هم بودهاند که البته یا از کشور گریختهاند یا بعد از تحمل حبس و جریمه آزاد شدهاند.آیا بابک زنجانی آخرین مفسد اقتصادی ایران خواهد بود؟! با توجه به گزینش شدید مدیران دولتی توسط دستگاههای مختلف، چرا در نهایت وضعیت به گونهای پیش میرود که مفاسد اقتصادی شکل میگیرد و آنقدر تکرار شدهاند که دیگر اعلام خبر آنها نه برایمان عجیب است، نه دچار هیجانمان میکند؟!
برای پاسخ دادن به این پرسشها حتما نباید کارشناس یا تحلیلگر اقتصادی باشی. در هر جایگاه میتوانی درک کنی که ساختار سیاسی اقتصادی کشور به گونهای است که سوءاستفادهپذیر میباشد و به بیان عامیانه، در بدنهی آن سوراخها و منافذی وجود دارد که به راحتی میتوان از آنها عبور کرد. البته اینکه چرا این منافذ وجود دارد و فکری به حال ترمیمشان نمیشود، پرسشی است که نگارنده هم پاسخ محکمی برایش ندارد.
کرمرضا تاجمهر/بلوطستان