خخخخ
متن جالبی بود حقیقته خدایی الا ماشالله تو همین منطقه خود ما هم هستند.طرف دیپلمش را به زور گرفته ان هم دیپلم لیسانسی که الان ببخشید واقعیت است.انگار علف خرس است که این جوری میدهند.البته این را لازمه بگم که کشور ایران طبق اخبار رسانه ملی جز سه کشور مهندس خیز است خخخ مهندس خوب اینجاها به عمل می اید. ولی نمیدانم چرا سواد درست درمانی ندارند!!!!گویا زمان عمل اوریشان گود و سم که همان اموزش است پایی این مهندسان و دکترها نریختند. که اینگونه محصول خوبی حاصل نشده.!!!
اصولا پایه اموزش ما و چیزی که ما انتظار داریم از زندگی غلط بنا شده است. اگر اینگونه نبود که در صدا سیما کشور برنامه ها فروش سی دی راه نمیداختند. که مورد تمسخر مهران مدیری طنز پرادز خوش ذوق قرار گرفته بود.(سی دی بخر کنکور رو ببر خخخ)جالبه همه هم علاقه وافری به سه رشته پزشکی و دانداپزشکی و دارو سازی دارند! و میروند سی دی های میلیونی میخرند؟؟اگر کسی علاقه مند باشد به والله تجربه شخصی است که عرض میکنم نیازی حتی به معلم هم ندارد خود تمام این کتب ساده دبیرستان را فرا میگیرد. پس چیست؟؟؟؟یک دلیل همین است که دوست عزیز مطرح کرد در مقاله دوم دلیلی که هست همه دنبال پر کردن جیب است اگر شخصی هم از این راه بتواند موفق بشود مطمئنا فرد مسئولیت پذیری نخواهد بود. و این دور باطل همچنان ادامه میابد و کشور همچنان درجا میزند.
یک چیز دیگر که جالبه نگاهی دیگر به مقاله الا ماشالله ما در رشته های که تخصص نداریم صاحب نظریم و اصلا هم کوتاه نمی ایم.
این دوست عزیز راست میگویید بصورت یه اپیدمی در امده و به جان کشور ما افتاده است.
دیروز یک پاکستانی دیدار کردم از اهالی خیبرپختوخواه که در اینجا کار میکند. طرف سواد چندانی نداشت. ولی به راحتی انگلیسی را عین بلبل سخن میگفت و ما برای ارتباط با هم انگلیسی گفتگو میکردم چه پنهان از قصد تا بوسیله این شخص یکم انگلیسم بهتر شود.خخخخ بعد جالب اینجا کسانی که هم مدرک زبان و ادبیات انگلیسی از این دانشگاه ها میگریند عاجز از سخن گفتن
بعد انقدر ما خودخواه و مغرور هستیم اگر از بقول دوستمان دکتر و مهندس به ما کمتر بگویند ناراحت میشویم جالب فرق استاد و دکتر هم نمیدانند. رفته بودیم کتاب دانشگاهی بگیرم برای فرزندان یکی از دوستان در خرماباد گویا مدرس مربوط ادرس کتاب فروشی برادرش را داده بود. دوستم گفت من ان کتاب استاد فلانی را میخواهم. دیدم فروشنده براشفته شد چی بگویید اقایی دکتر. دوستم که بنده خدا فرد ساده ای است و به سلسله مراتب اشنا نبود انگار که مرتکب گناه کبیره شده پوزش خواست ولی فروشنده با ترش رویی باز گفت این بار دهم است که دانشجوها تکرار میکنند. من یعدفعه پا برهنه پریدم وسط حرفش گفتم ایشون دانشنجو نیست یکم و دوم یک فرد زمانی که مدرک دکترا را بگیرد و شروع به تدریس در دانشگاه بگیرید باید مراحل دانشیاری استادیاری را بگذراند تا استاد شود دوست من به ایشان احترام گذاشته ایشان را استاد خطاب کرده خخخخ
مشکلی شده بخدا این القاب!! مقاله جالبی بود

سلام.واقعا وبسایت خوبی دارید