true
true
true
true
روزنامه مردم سالاری در یادداشتی به قلم احسان کیانی نوشت:
آن هنگام که آیتالله هاشمی رفسنجانی از دستیابی به ریاست مجلس خبرگان بازماند، کمتر کسی گمان میکرد موج تخطئهاش این چنین بیمحابا تداوم یابد. کسی که روزگاری امام دربارهاش گفته بود: «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و روزگاری دیگر این چنین مورد لطف رهبری قرار گرفت که:«هیچکس برای من هاشمی نمیشود» اما تخریب خط میانه نظام بسیار پیشاز این آغاز شده بود. چه زمانی که وی را «عالیجناب سرخپوش» نامیدند و چه آن هنگام که «مافیای قدرت و ثروت» لقب گرفت. اما این همه چندان نبود که وی را از دایره اصولگرایی خارج کند تا اینکه در یک مناظره زنده تلویزیونی چنان بر او تاختند و وی را نواختند که شخص رهبری در نماز جمعه بیستونهم خرداد ۱۳۸۸ به دفاع از او برخاست که: «آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی از اصلیترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است. پس از رحلت امام هم تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه میکرد و در سی سال اخیر هم در حساسترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیندوخته است» ولی حتی شنیدن این سخنان نیز تأثیری بر رفتار منتقدان هاشمی نداشت که آنها خود به این حقایق واقف بودند.
آن هنگام که آیتالله هاشمی رفسنجانی از دستیابی به ریاست مجلس خبرگان بازماند، کمتر کسی گمان میکرد موج تخطئهاش این چنین بیمحابا تداوم یابد. کسی که روزگاری امام دربارهاش گفته بود: «هاشمی زنده است تا نهضت زنده است» و روزگاری دیگر این چنین مورد لطف رهبری قرار گرفت که:«هیچکس برای من هاشمی نمیشود» اما تخریب خط میانه نظام بسیار پیشاز این آغاز شده بود. چه زمانی که وی را «عالیجناب سرخپوش» نامیدند و چه آن هنگام که «مافیای قدرت و ثروت» لقب گرفت. اما این همه چندان نبود که وی را از دایره اصولگرایی خارج کند تا اینکه در یک مناظره زنده تلویزیونی چنان بر او تاختند و وی را نواختند که شخص رهبری در نماز جمعه بیستونهم خرداد ۱۳۸۸ به دفاع از او برخاست که: «آقای هاشمی رفسنجانی در دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی از اصلیترین افراد نهضت و بعد از انقلاب هم از مؤثرترین شخصیتهای همراه امام بوده و بارها تا مرز شهادت پیش رفته است. پس از رحلت امام هم تا امروز در کنار رهبری بوده است. آقای هاشمی قبل از انقلاب، اموال خود را صرف مبارزه میکرد و در سی سال اخیر هم در حساسترین مقاطع در خدمت انقلاب و نظام بوده و هرگز از انقلاب برای خودش مالی نیندوخته است» ولی حتی شنیدن این سخنان نیز تأثیری بر رفتار منتقدان هاشمی نداشت که آنها خود به این حقایق واقف بودند.
اما خطای برخی دوستان و نزدیکان هاشمی در همراهی با تندروها در حوادث غمبار دهمین انتخابات ریاستجمهوری؛ بهانه تخریب و عقدهگشایی را بار دیگر در دست منتقدانش نهاد. این بار به بهانه بیبصیرتی، پدرخوانده فتنه نام گرفت. توصیههای عاقلانهاش در نماز جمعه بیستوششم تیر ۱۳۸۸، آن مراسم را به آخرین نماز هاشمی در پیشگاه نمازگزاران تهران بدل ساخت. سرانجام نیز با اعلام عدم احراز شایستگیاش برای جایگاه ریاستجمهوری، به گمان خود آخرین میخ را بر تابوت حیات سیاسی این مرد کوبیدند. اما تقدیر چنین بود که تدبیر نظام و مردم؛ این بنبست را بشکند. ولی این نیز پایان بازی نبود. اصولگرایانی که تاب بیاقبالی مردم و بیعنایتی نظام به خویش را نداشتند، باز هم او را نشانه گرفتند که برای آنها روحانی همان هاشمی است. تا اینکه اعلام حضور هاشمی در میدان رقابت ریاست بر خبرگان نظام، بازی را به خط پایان نزدیک کرد. در باب چرایی حضور هاشمی در این رقابت و چگونگی شکست قابل پیشبینیاش؛ تحلیلها و تفسیرهای مختلفی نوشته شده است. برخی مخالفان آیتالله، این شکست را نتیجه سادهاندیشی وی دانستند و بعضی شیفتگانش، حضور او را نشانه فداکاریاش در راه نظام تلقی کردند. با این حال حضور آیتالله هاشمی در آن عرصه، نتیجهای فراتر از انتظار به بار آورد. این شکست، نمادی بود از پایان سیاستورزی محافظهکارانه. امروز دیگر نمیتوان بر صدر مجلس نشست و دیگران را به مدارا فراخواند. دوران تساهلورزی میانهروها به سر آمده است. مرزها روشنتر از هر زمان است و خطوط سیاسی شفافتر از هر دورهای است و هاشمی نشان داد که این مسأله را به خوبی دریافته است. وی با سخنان انتقادآمیزش در مراسم بزرگداشت همسر امام(ره)، مرز خود با اصولگرایان را روشنتر از همیشه نشان داد. او دیگر در میانهای مبهم نیست بلکه به وضوح در کنار برخی منتقدان پیشین خویش ایستاده است. این نه فقط موقعیت هاشمی است که سرنوشت دیگر محافظهکاران نیز جز این نیست. همچنان که علیاکبر ولایتی در مناظرههای انتخاباتی نه در کنار نامزدهای اصولگرا که در مقابلشان ایستاد و حتی سختتر از اصلاحطلبان بر آنان تاخت؛ همانطور که علیاکبر ناطقنوری با اجتناب از حضور در جامعه روحانیت، اعتراضش به اصولگرایان را نشان داده و همانگونه که علی لاریجانی نیز ترجیح داده در مواجهه با برخی دوستان سابقش در کنار حسن روحانی قرار بگیرد. بازی پیشین به پایان رسید و بازی جدیدی آغاز شده که دو سو بیشتر ندارد: آرمانگرایی و واقعگرایی. آیا محافظهکاران این بازی را تا انتها ادامه خواهند داد؟ باید نشست و تماشا کرد!
true
true
true
true
هاشمی هیچگاه اصلاح طلب نیوده است او یک فرد قائم به خود و خود محور است هر وقت ایجاب کند در شکل اصولگرا یا اصلاح طلب ظاهر می شود.در ضمن رهبری در خطبه های ۸۸که نویسنده اشاره کرده فرمودند نظر من به احمدی نژاد نزدیک تر بوده و با هاشمی اختلاف نظر دارم
این گفته امام که در مورد هاشمی نقل می کنند تحریف و علو است که بعد از رحلت امام ساختند