سلام دوست شاعرم “خدایگان”
سلام به تو وقلب مجروحت
به تو و احساس عمیق اندوهت
به تو وبغض فروخفته ی گلویت
به روح لطیف و آرمان وآرزویت
تو در این سوگ تنها نیستی
دوست شاعرم
با همه ی شاعرانگی مویه سر ده اینجا همان جاییست که باید سرود
باید سرود واشک ریخت
به بلندای حنجره ات فریاد بر آور اگر امروز فریاد نزنی چه وقت خواهی زد؟
با همه توان ذوق وطبعت مویه سر ده تا داغدیدگان شهر بی پناه همپای آسمان اشک ریزند
به جان عزیزت که قلبهای بسیاری همچون قلب مهربان تو افسرده اند و اندوهبار
می دانی اما جز فرو بردن بغض خفته در گلو چاره ای نمی دانند
اکنون شاید این بیچارگی را چاره ای باید
باران همواره پیام آور رویش سرسبزی وشادمانیست و طراوت و تازگی و وفور نعمت
همواره نیز چنین خواهد ماند
اما آنان که سیلاب را به جای جاری ساختن در مزارع خشکیده ی این سرزمین بهسوی ” تژگا” و کلبه ی فقیران “لیز “مردم بینوای کوهدشت و ایلام جاری می کنند لابد برای غفلت های خود پاسخیخواهند داشت
آنجا که صدای ” رینای ” تو نیز شنیده می شود
خرم آباد/ پرویز اکبری نژاد
آقای اکبری خیلی پرکار شده من هم خوشحالم اما خیلی دوست دارم درمورد تاریخ پلدختر مطلب بنویسد چون آدم خوش فکر و باسوادی است