شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » شرمنده ام مرد شیمیایی!

photo_2016-09-19_14-07-36
چند روز پیش وقتی یادداشت «ماه مهر مهربان را نامهربان نکنیم» را نوشتم. پیام های بسیاری در باره این یادداشت دریافت کردم. پیام های که بوی نوستالژیک روزهای کودکی را برای آنها به همراه داشته بود. در میان این پیام ها، حرف های علی رضا دلم را لرزاند. هم کلاسی سوم ابتدایی من در مدرسه خوارزمی افرینه که برایم نوشته بود از آن روزها بعد از چهل سال که گویی چهل هزار سال بر سر ما گذشته است.
از روزگار علی رضا جودکی پرسیدم و این روزها که چه می کند. گفت: جانباز شیمیایی ام و جایی کار نمی کنم. دلم لرزید. دستانم برای چند لحظه بی حس شد و حروف صفحه کیبورد کامپیوتر را نشاخت. چشمانم میخکوب صفحه کامپیوتر شد و عکسی که برایم ارسال کرد تا شاید بیشتر بشناسم اش. علی رضا از آن روزهای کودکی بیشتر برایم گفت و مرا به خاطرات دور آن روزها برد و رهایم کرد در «رنگین بام» افرینه. توپ های سرگردان با شوت های بی هدف در دروازه های جهان. آب تنی های نیم روزهای گرم خرداد و تیر در آبشار افرینه.
و حالا من مانده ام و شرمندگی مردی شیمیایی که سال ها از او بی خبر بوده است. این یادداشت مقارن شده است با اولین روز هفته دفاع مقدس. روزی که یادمان روزهای دلتنگی مردان جنگ است. مردانی که رفتند تا باورهای ما خدشه دار نشود. آن سوی میدان آنانی که مردانه رفتند و این سوی میدان، بعضی از آنانی که ماندن تا غارت کنند باور و آرمان های بلندی که بسیاری مانند علی رضا برایش شیمیایی شدند.
آی مرد شیمیایی کمی از سرفه هایت را به من بده تا کمتر خجالت بکشم از ندیدنت. و شاید آنانی که تو را نمی بینند و هر روز چپاول می کنند بیت المال را و ضایع می کنند حق دیگران را و بر پیشیانی خود جای ننگ می گذارند نه جای عبادت.
آی مرد شیمیای! چقدر دوست دارم اختلاس کنم کمی از تاول های بدن تو را تا سرمایه ام بیشتر شود تا شرمنده نشوم پیش مولایم.
عزت زیاد
عبدالرضا شهبازی/بلوطستان

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان