شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » علاج دروغگویی (بخش سوم)

دروغ و واژه های معادل آن از قبیل کذب ، افتراء و افک ، به معنای خبر مخالف با واقع به کار می روند طبیعت و فطرت انسانی با دروغ نا سازگار است و از اینکه به او دروغ گو گفته شود ناخشنود می شود و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشری از این عمل تنفر دارد.

شخص دروغگو مریض است و عوامل این مرض ، ترس ، ضعف ، عجز، احساس حقارت ، عقده حقارت ،و بعضى دیگراز حالات نفسانى است. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است.جوهر دو رویی و دروغگویی در این است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق به عنوان مولفه اصلی نفاق و کذب می باشد.چنین مریضی به یقین به معالجه نیاز دارد.
آورده اند که : سقراط ، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد:”در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.”
سقراط گفت:”چرا رنجیدی؟” مرد با تعجب گفت :”خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است.”
سقراط پرسید:”اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد و بیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟”
مرد گفت:”مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.”
سقراط پرسید:”به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟”
مرد جواب داد:”احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.”
سقراط گفت:”همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟بیماری فکر و روان نامش “غفلت” است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است. براى درمان دروغ ، دو راه علمى و عملى سفارش شده است.
درمان علمى:
درمان علمی همان یاد آوری پیامدهای دروغ است و با مطالعه ى آیات و احادیث وارده در زمینه­ى مذمت دروغ ،درمان علمى حاصل مى شود. یاد آورى پیامدهاى دروغ چون محرومیت از هدایت الهى، ناتوانى از چشیدن طعم ایمان، قرار گرفتن در زمره ى کفار و منافقان، سقوط در آتش جهنم و… انسان دروغگو را در درمان، کمک مى کند. علاوه براین بالاترین سرمایه هر شخصی در هر شرایط و مقامی ،اطمینان و اعتماد مردم نسبت به اوست و بزرگترین دشمن این سرمایه دروغ گفتن است و به فرموده امام خمینی«ره» گاهی به واسطه کشف یک دروغ ،انسان به طوری از درجه اعتبار (پیش مردم) ساقط می شود که تا آخر عمر نمی تواند آن را جبران کند. بنابراین انسان پیش از آن که کلمه‏‌اى را بر زبان بیاورد، درباره درستى یا نادرستى آن بیندیشد، و به آثار و عواقب آن توجه کند. امام عسکرى(ع) مى‏فرماید: قلب الاحمق فى‏فمه و فم الحکیم فى‏قلبه؛ قلب انسان احمق در دهانش، و دهان فرد حکیم در قلب او است
درمان عملی:

مهمترین راه مبارزه با دروغ گفتن ، شناختن ریشه مرض دروغ گفتن است . به یقین یک حالت روانى در باطن دروغگو وجود دارد که باعث دروغ گفتن او مى شود. چنین شخصی برای آن که زبانش آلوده به دروغ نشود باید ریشه ی مرض دروغگویی را در باطنش بخشکاند و تا زمانى که آن علت بر طرف نشود دروغ گفتن ادامه خواهد داشت. البته دکتر چالرزدیک، استاد روان شناسى دانشگاه ییل مى گوید: در بعضى موارد نیز افراد دروغگو نشانه اى از وجود بیمارى نداشته و صرفاً به دروغ عادت کرده اند. این گونه اشخاص صبح از خواب بیدار مى شوند و انگار مجبور هستند که تا شب دروغ بگویند.
امام خمینى«ره» مى فرمایند «حقیقت ایمان در قلب ما وارد نشده. اگر ایمان وارد قلب شود، کارها اصلاح مى ‏شود. آثار آن سرایت مى‏کند به تمام ظاهر و باطن و سرّ و علن. پس، باید معالجه باطن را بکنیم و مرض قلب را علاج نماییم. (امام خمینى چهل‏ حدیث، ص ۳۰۷).
مهذب بودن والدین
باید محیط هاى تربیتى و معاشرتى مبتلایان را از وجود افراد دروغ گو پاک کرد تا تدریجاً طبق اصل تأثیر پذیرى، محیط وجود آن‏ها از این رذیله دروغ گویى پاک گردد. این موضوع به قدرى مهم است که در دستورهاى تربیتى اسلام از على (ع) نقل شده است که فرموده: “لا یصلح الکذب جد و لا هزل و لا ان یعد احدکم صبیه ثم لا یفى له؛شایسته نیست دروغ گفتن – خواه شوخى یا جدى “و نیز شایسته نیست یکى از شما به فرزندش وعده‏اى بدهد سپس وفا نکند.
گویند: بر سر گور کشیشی در کلیسای وست مینستر نوشته شده است: “کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر دهم. بزرگتر که شدم متوجه شدم دنیا خیلی بزرگ است من باید انگلستان را تغییر دهم. بعدها انگلستان را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم. در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم. اینک که در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را تغییر داده بودم، شاید می توانستم دنیا را هم تغییر دهم. و نیز گویند حضرت عیسی (ع) از راهی می‌گذشت. شخص بی‌ادب به او ناسزا گفت. عیسی (ع) به‌نرمی و مهربانی به او جواب داد. شخص دیگری که شاهد ماجرا بود، ناراحت شد و گفت: یا روح‌الله، با این فرد بی‌ادب به‌شیوه خودش رفتار کن. پیامبر فرمود: من گُل هستم. وظیفه‌ام پراکندن بوی خوش و لطافت است و او خار و کارش نیش‌زدن است. من مأمورم خار را به گل تبدیل کنم، نه اینکه خود خارشوم.
همنشین نشدن با رفیق دروغگو
از معاشرت با دوستان دروغگو بپرهیزد چرا که بسیارى از زشتیها در اثر رفت و آمد و همنشینى با انسانهاى ناصالح پدید مى آید و به عکس، بسیارى از زیبائیهاى اخلاقى هم در همنشینى با خوبان و صالحان پدیدار مى شود. پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد. امام على (علیه السلام) در کلمات قصارش مى فرماید: از دوستى با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور مى سازد.
و نیز مى فرماید: «که شایسته است که مسلمان از دوستى و برادرى با دروغگو بپرهیزد زیرا او آنقدر دروغ مى گوید که اگر سخن راستى هم بر زبان آرود دیگر باور نخواهد شد.» این ناباورى تا آنجا گسترش خواهد یافت که مردم شخص دروغگو را طرف مشورت خویش نیز قرار نخواهند داد چنانکه امام على (ع) مى فرماید: «دروغگو در مقام مشورت هیچ مقامى ندارد.» دروغ بر روابط انسان با خدا، خود و دیگران اثر مى‏گذارد. دروغ از سویى با خروج موقت یا دایمى از دایره ایمان صورت مى‏گیرد و از سویى قلب انسان را تیره، و راه ایمان را بر او مى‏بندد. بنابراین رابطه انسان با خداوند در اثر دروغ تضعیف و تخریب مى ‏شود.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند : «همنشین خوب مانند عطار است . اگر از عطرش به تو ندهد، از مجالست با او معطر و خوشبو مى شوى . و همنشین بد مانند حداد و صاحب کوره است که اگر تو را به شراره آتش خود نسوزاند، دودش به تو مى رسد.»
ناتوانى در انجام امور محوله و ترس از مجازات
گاهى اشخاص به دلیل ناتوانى در انجام وظایف محوله و ترس از مجازات و یا عدم علاقه در کار یا تحصیل به دروغ روى مى آورند. اگربچه ای شیشه ای را بشکند و اعتراف به شکستن شیشه چوب و سیلی پدر را به دنبال داشته باشد براى حفظ خود چاره اى جز دروغ گفتن نمی بیند.
مرحوم فلسفی نقل کرده ­اند: «ریمودند بیچ مى گوید دختر جوانى را مى شناسم که اکنون یک دروغگوى درمان ناپذیر است او هنگامى که هفت سال داشت هر روز به کلاس درسى مى رفت که در آن بیست و پنج نفر از بچه ها تحصیل مى کردند.
پرستارى هر روز او را به مدرسه مى برد و در پایان درس نیز خودش عقب او مى رفت این پرستار وظیفه داشت که دخترک را مراقبت کند تا تکالیفش را انجام دهد و درس هایش را بیاموزد، و مختصر، این زن مسؤ ول تربیت این کودک بود.
در آن زمان بر حسب روش مرسومى که آموزش و پرورش امروز آن را به کلى بى مصرف و بى حاصل مى داند، شاگردان کلاس هر روز بر حسب نمره هاى امتحانات کتبى طبقه بندى مى شدند و شاگرد اول و دوم و….
معین مى شد دخترک ، هر روز همین که کیف به دست از کلاس خارج مى شد با پرسش یکنواخت و حریصانه پرستارش که مى گفت : ((چند شدى ؟)) رو به رو مى شد. هر گاه او مى توانست بگوید اول یا دوم ، کار درست بود اما یک بار اتفاق افتاد که سه نوبت پى در پى این بچه شاگرد سوم شد و باید گفت که رتبه سوم میان بیست و پنج نوآموز به راستى جاى قابل تحسینى است . اما با این وجود پرستار او از آن کسانى نبود که این حقیقت را درک کند او دو نوبت اول بردبارى کرد، اما بار سوم دیگر نتوانست خوددارى کند. در حالى که بچه از وحشت دچار بهت شده بود فریاد زد:
پس این شاگرد سومى تو پایان ندارد؟! فردا باید اول شوى ، مى شنوى ؟ اول ، باید شاگرد اول شوى !
این امر سخت و جدى در تمام آن روز فکر دخترک را به خود مشغول کرد و بامداد فردا هم در مدرسه دچار همین غم و وحشت بود تمام دقت و توجهى را که در امکان داشت آن روز در انجام تکالیف و درسش به کار برد تمام تفریق هایش درست بود جواب تمام جمعهایش صحیح بود همه درس ها را به خوبى پس داد و تا نزدیکى هاى ظهر که نوبت به دیکته رسید همه کارها رضایت بخش و رو به راه بود اما در امتحان دیکته او چهار غلط داشت و سرانجام آن روز بار دیگر شاگرد سوم شناخته شد و امروز دیگر این مصیبت و بلاى عظیمى بود!
هنگامى که زنگ آخر را زدند پرستار دم در کلاس در کمین این طفلک ایستاده بود همین که چشمش به او افتاد فریاد زد:
چه خبر؟
دخترک که دل گفتن حقیقت را در خودش ندید پاسخ داد:
اول شدم !
چه تعداد از پدر و مادرها که به همین گونه رفتار مى کنند و به این ترتیب بار سنگین گناهکارى و مسؤ ولیت دروغگویى فرزندان را به دوش ‍ مى گیرند!
پرهیز از تلقین دروغ
پیامبر اکرم(ص) فرموده ­اند: به مردم کذّاب راه دروغگویى را تلقین نکنید و دروغ سازى را به آنان نیاموزید.
بچه هاى یعقوب نمى دانستند گرگ انسان را نیز مى درد، از تذکر و تلقین پدر استفاده کردند.
لا تلقنوا الکذاب فتکدبوا فان بنى یعقوب لم یعلموا ان الذئب یاءکل الانسان حتى لقنهم ابوهم .
احساس ‍ تحقیر
برخی از افراد چون احساس تحقیر می کنند، به دروغ متوسل می شوند،تا درجه ی شخصیت خود را بالا ببرند. به یقین عیب جویی نکردن و ذکر فضائل و شخصیت دادن به چنین افرادی می تواند چاره ساز باشد.
قرار دادن تنبیه شرعى
قرار دادن تنبیه شرعى در صورت دروغ گفتن است. شخص مریض مى تواند با هر بار دروغ گفتن مبلغى را به عنوان صدقه کنار بگذارید و یا فرداى آن روز را روزه بگیرید.
دعا و نیایش
دعا و نیایش و زارى به درگاه الهى و توسل به حضرات معصومین، بخصوص امام زمان (عج الله تعالى فرجه الشریف) و تلاوت روزانه ى آیات قرآن کریم و تفکر در آن، بسیار مؤثر است.
بار الها ! شیطان دشمن بزرگی است که طمع بر انبیا و اولیا بزرگت داشته و دارد ،خودت به این بنده ضعیف کمک کن تا از عهده ی این دشمن قوی بر آید

  1. شاهرخی

    ,دست شما دردنکند برای اینکه دورغ ریشه کن بشه چسب واقعآ کم داریم وکلمه چسب را جامعه نمی پذیردفقط بهترین گزینه شمایید مطالب فرهنک سازی شاید دشوارباشدولی باامیدخداوند موفق خواهید شد. صمیمانه تشکرمیکنم

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان