«لَش آساره»
مَری هم گپِ راو و چاوه ایمشو دو چَمِم بیقرارِ خواوه ایمشو
دِتِ نولَکنَمومِ کامِریجُن(۱) وَ گَردِ اژدها هُمقاوه ایمشو
دلِ رازاِیرچِنِ هوکاره دردم قپَالی اِی خَم و زیخآوه ایمشو
مَر اَر باخِ فلک وِشمَه مَواری لَشِ آساره پِر گولآوه ایمشو
هِنا کَن تا نوهدارَل بِزونن مِرّون و جنگ و داو و داوَه ایمشو
دیاره اورِ سختی جَرَّه ماری توِرگ و سردی و لافآوه ایمشو
وِریزن آگِری ایرکَن، بِنیشن کََپر پِر اَژ هرّیچِلپآوه ایمشو
«کِرَم» اَر تو وَ گالِ قی نَکِینی وِلاتِم بیدَنگ و بیراوه ایمشو
۱-عید و جشن یارسان (اهل حق)
ترجمه:
گویا امشب دوباره بگومگو شروع شده، دو چشمم از بیخوابی قرار ندارد
دختر خوشاندام پادشاه یارسان«کامریجن» امشب با اژدها همکاسه شدهاست
دل پنهان کنندهی راز و خو گرفته با دردم، امشب به مشتی از غم و خونابه تبدیل شده است
مگر بر باغ روزگار آفت میبارد که جنازه ستاره برکهها را پر کرده است
فریاد بزنید تا نگهبانان بدانند که امشب درگیری و جنگ و بزن بزن است
پیداست که ابر غرنده و ترسناکی آسمان را دور میزند، امشب شب تگرگ و سردی و سیلاب است
به پا خیزید، آتشی بیفروزید و بنشینید که آلاچیق پر از گل و لای شده است
«کرم» اگر تو با داد و فریاد(بزرگنمایی) نکنی، مردمم امشب ساکت و آرامند