لرستان سرزمین آثار ناشناخته و شناخته شدهی بسیاری است و از میان آثار شناخته شدهاش این پلها هستند که بیش از سایر برجا ماندهاش نمود دارند. وجود این بناهای باشکوه باعث شده لرستان را سرزمین پلهای باستانی نام نهد با این همه شوربختانه چندیست شاهد فرریخت و از بین رفتن آنها هستیم، پایین آمدن طاق پل باستانی کشکانی می توانست هشداری جدی باشد تا متولیان امر به خود آیند و شش دانگ حواسشان صرف مراقبت از سایر پل ها گردد اما انگار ما بایستی تنها منتظر شنیدن خبر های ناخوش این حوزه باشیم گویینوید نگهداری اصولی به آرزوی دست نیافتنی بدل شده است.
آنگونه که خبرنگار بلوطستان گزارش کرده یکی از طاق های پل سی پله طی هفتههای اخیر فرو ریخته و بقیه طاق های باقی مانده نیز در معرض نابودی هستند. سی پله از پل های با اهمیت به شمار میآید برای آشنایی مخاطبان فهیم بلوطستان مطلب زیر که توسط امیر منصوری ا(ز باستانشناسان هماستانی و جز تحریریه بلوطستان) تهیه شده تقدیم میگردد.
زمینی در شمالغرب منطقه ترهان و بر روی رودخانه سیمره بقایای پُلی به نام سی پله یا سیاه پله وجود دارد که روزگاری مسیر ارتباطی ترهان را به ولایت ماسبذان کهن، شیروان، هلیلان، کرمانشاه و سپس به بدره عراق (شهر باستانی دِر Der) و بغداد در میان رودان پیوند می داده است. به گزارش بلوطستان؛ این پل نام خود را از تنگه سیاه پله Siah pela (در گویش لکی (Si pela )گرفته و در سال ۱۳۷۹ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.
بنا به گزارش خبرنگار بلوطستان؛ پُلٍ سیاه پله دارای ۵ دهانه و بیش از ۱۰۰ متر طول بوده که اینک به علت عوامل انسانی و محیطی و آب و هوایی، تنها دو دهانه از آن باقی مانده است. همچنین ارتفاع متوسط پل از سطح بام تا روی صخره های میانی حدود ۱۳ متر برآورد می شود. سر آورل اشتاین اولین اروپایی است که موفق شد در ۱۹۳۶م از پل بازدید نماید. اشتاین هدف از ساخت پل را در کتابش چنین آورده است: شاید هدف از احداث آن فراهم نمودن مسیر خوزستان به کرمانشاه از طریق هلیلان و ترهان بوده و یا شاید فقط به منظور برقراری ارتباط بین دو ناحیه و یا منطقه هلیلان در دو سمت رودخانه ساخته شده باشد.
این پل از نظر باستانی و مطالعات جغرافیایی دارای اهمیت است. از روی نوع مصالح سنگی آغشته به ملات، و همچنین آثار هجاران به کار رفته بر روی بلوکهای سنگی پایه پل و مقایسه با پل کشکان، می توان این پل را به دوره قرون آغازین اسلامی منسوب دانست.
ترهان و سیمره با موقعیت استراتژیکی و حاصلخیزی بالا از مناطق ثروتمند در حوضه نفوذ دولت ساسانی بوده است. منصوری بر این عقیده است که گسترش و شکوفایی هنر در منطقه ترهان و سیمره به عنوان یک منطقه کلیدی و ویژه، بیشتر به کمک کاروان ها که در تبادل فرهنگها نقش اساسی دارد صورت گرفته است چرا که عوامل کاروانرو با پشتیبانی حاکمان و شاهزادگان، در انتقال ایدئولوژی و هنر اقوام مختلف سرآمدتر از دیگران بودند. منطقه ترهان و سیمره در مسیر راههای کاروانرو واقع شده بود و این یکی از عوامل موثر در گسترش نفوذ فرهنگ های مختلف عصر ساسانی به منطقه بود.
نظر به اینکه جاده های شاهی یا شاهراههای باستانی با وجود پلهایی چون پُلِ بَردقاوله و پُل سیاه پِلَه و پل آب بُرده چَم نِمِشت و… که بر روی رودخانه سیمره قرار دارند که مهمترین مسیر ارتباطی تمدنهای شرق و غرب بوده است مهمترین عامل تلاقی فرهنگ ها به شمار می رود.
شاهان ساسانی که به ارزش این جاده واقف بودند، با عشق و علاقه امنیت این مسیر را فراهم می ساختند تا تبادلات در بهترین شرایط ممکن صورت پذیرد. نقش ارتباطی ترهان و سیمره که به نظر می رسد چهار راه ارتباطی در دنیای باستان بوده است نیز روشن است. از ترهان (دوران باستان تا دوران اسلامی) راههای مواصلاتی مختلفی به سمت بین النهرین امتداد یافته که عامل ارتباط فلات مرکزی از طریق لرستان به سرزمین میان رودان بوده است.
با سلام.درود بر جناب منصوری عزیز که همیشه زحمت کش دیار ترهان هستند .و امید واریم .مطالب ایشان باعث شوند که مسئولین متوجه این آثار ارزشمند شوند ودر حفظ آنها گام بر دارند. چون این آثار روح منتقه هستند ..گ
گزارش بسیار خوبی بود با تشکر از پژوهشگر و سایت بلوطستان
سلام امیدوارم مدیرکل میراث فرهنگی فکری بحالش بکند تابه سرنوشت پل کشکان دچار نشود
فاجعه پشت فاجعه، چند هفته پیش خبر فرو ریختن یکی از طاق های پل تاریخی کشکان و امروز هم فاجعه یی دیگر درباره ی پل دیگر از سرزمینم به گوش میرسد آن هم پل تاریخی سی پله ما باید تا کی شاهد این تراژدی های غمناک سرزمین مادریمان باشیم،آیا مسئولین و متولیان امر شهرستان واستان بگوش و بیدار هستن آیا مسئولین امر گوش شنوایی دارن.با تشکر از پیگیری های دلسوزانه ی جناب آقای منصوری
هنگامی که مسئولان شهر و استان از سر بی تفاوتی پنبه ی بی خیالی را در گوش خود فرو برده وبه اصطلاح “ککشان هم نمیگزد”. چه انتظاری میتوان داشت،این دیار سالهاست که با فجایعی از این قبیل بسر میبرد.(این گرگ سالهاست که با گله آشناست).سرنوشت غار کلماکره ومحتویاتش،بزرگترین درس عبرتست برای همگان که “ازاین عزیزان آبی گرم نمی شود”.