شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » سجایای اخلاقی سردار شهید محمد مراد گراوند

IMG_20160112_213144

شهید محمد مراد گراوند از شیرمردانی بود که توصیف او با قلم شکسته ای چون من بسیار سخت می نماید. آغاز آشنایی ام با او به دبیرستان دکتر شریعتی کوهدشت بر می گردد که از همان بدو ورود شیفته چهره جذاب و دوست داشتنی و اخلاق نیکویش شدم. این علقه و رابطه در مأموریت های جبهه رنگ و بویی دیگر گرفت و به لحاظ شرائط خاص موجود در آن فضای معنوی ؛ عمیق تر شد .

بدون تردید فرصت حضور در جبهه و عرصه دفاع مقدس ، فرصتی طلایی برای ظهور و بروز استعدادها و توانایی های موجود در نیروهای آن دوره به شمار می رود و شهید محمد مراد از جمله افرادی بود که در آن عرصه خوش درخشید. در مأموریت های مختلفی در جبهه توفیق همراهی او را داشتم اما در دو مأموریت به منطقه دربندیخان در زمستان سال ۶۴ و بهار ۶۵ این مجالست و همراهی بیشتر بود و بالتبع ملاحظه ویژگی های فردی و فضائل اخلاقی اش افزون تر. تمام کسانی که او را درک کرده اند در این برداشت مشترک اند که شهید محمد مراد شخصیتی جامع الأطراف بود.

فردی مؤمن که در اعتقادش به پروردگار و التزامش به وظایف و تکالیف شرعی راسخ بود . از شاخص ترین سجایای اخلاقی اش می توان به حسن خلق و اخلاق نیکویش اشاره نمود که حقیقتا می توان او را سرآمد در بین دوستان به حساب آورد. عزیزانی چون حاج یونس آزادبخت و مصطفی محمدی که ایام بیشتری را با او گذرانده‌اند بسیار بهتر و زیباتر از بنده می توانند از این مجاهد عارف سخن بگویند. وصف عارف را که به بکار می برم شاید برای برخی سنگین باشد اما آنان که امثال محمد مراد را از نزدیک درک کرده اند اعتراف می کنند که درجه ایمان و اعتقاد راسخ او به خدا به حدی رسیده بود که به مقام فانی فی الله نائل شده بود و در فضای جبهه‌ها اینان کم نبودند که بارها امام شهیدان نیز به زیبایی آنان را ستوده و آرزویش این بود که در زمره آنان باشد. لحظات با محمد مراد بودن با توجه به شوخ طبعی و اخلاق پسندیده اش از فراموش نشدنی ترین خاطرات تمام کسانی است که چند صباحی با او بوده اند.

و آنگاه نیز که هنگامه رزم می شد محمد مراد رزم آوری بود شجاع و نترس که رشادت هایش مثال زدنی بود و در تقویت روحیه دیگران بسیار مؤثر می نمود . تمامی وجودش با واژگان ترس و خستگی بغایت بیگانه بود و همین خستگی ناپذیری و شهامت همراه با خلوص زائد الوصفش او را از دیگران ممتاز ساخته بود و فرمانده لشگر سردار نوری عزیز را وادار کرده بود که هرجا مأموریتی سخت در پیش است به سراغ آن بسیجی دلاور و با اخلاص برود. شاید هفته ای بیش از شهادتش نگذشته بود که در شلمچه در محضر دوستان بودم.

یک روز صبح سردار حاج نوری صدایم کرد و گفت : شیخ ! آماده شو با هم برویم اهواز . با یک دستگاه لندکروز به سمت اهواز به راه افتادیم. راننده بود و حاج نوری و من. از همان آغاز حرکت شروع کرد به بیان خاطراتش از شهید محمدمراد و تمامی کلماتش همراه بود با حسرت و آه ! آنان که از نزدیک با روحیات حاج نوری آشنایند می دانند که فرماندهی بود مقتدر و در عین حال صبور و شاید به ندرت کسی اشک او را دیده باشد. آنروز تا به اهواز رسیدیم همه اش از محمد مراد گفت و گفت در حالی که گاه بر گونه اش قطراتی جاری و گویا جمعی خصوصی تر یافته بود تا خود را قدری تخلیه نماید.

اشاره به این خاطره از آن فرمانده دلیر ، مؤیدی بود بر آنچه دوستان در باب این شهید بزرگواری می گویند که تمام زندگی اش با درد و رنج و زحمت و مرارت همراه بوده و او چون جبل الراسخ ایستاد و به همه درس ایمان و اخلاق و جهاد و مبارزه خالصانه را داد وهیچ گاه از یاد نمی برم جمله آغازین سردار حاج نوری را در آن روز که گفت : شیخ ! نمی دانی که محمدمراد که بود ؟؟؟ !!!

IMG_20150812_220859

شیخ هادی قبادی، بلوطستان

  1. احمدی

    خدا روحش شاد کنه, شیخ هادی زنده باد مرد درستکاریست

  2. محمود حسن زاده

    باسلام وعرض ادب واحترام ودرود وصلوات میفرستم به روح والای کسانی که جان شیرین وعزیز خودرا درطبق اخلاص گذاشتن تا ما با امنیت وآرامش خاطر ودور از دسترس هرگونه تهدید اجانب به زندگی ادامه دهیم واین امنیت وآرامش ما مدیونی آن عزیزان سفرکرده میباشد ولذا شایسته نیست با کار وکردار وگفتارمان وعمل خدا پسندانه ومورد تایید این پرستوهای مهاجرباشد وبا فرستادن سلام وصلوات روحشان را شادکنیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان