شما اینجا هستید
دسته‌بندی نشده » روایتی بر روایت‌های انتخاباتی

پیش درآمد:

اوایل اسفند ماه ۱۳۹۴، روزهای پایانی سالی که در پایانش متوجه شدیم که خیلی هم نیکو نبود و این یعنی هر چند پارسال آرزو کردیم، کارگر نیفتاد. سالی که در انتهایش مردم هم‌چنان به دنبال حال خوب، دوران نقاهتِ مشقت را پرسه می‌زدند. سال آبستنی که در شرف تولد یک اتفاق بود- اتفاق انتخابات- حاشیه‌ای که از متن زندگی پر رنگ‌تر به چشم می‌آمد و بر جوشش و جنبش‌های قبل از عید، سایه افکنده بود. در زیر این سایه، چرت زنان، داشتیم از حال و هوای سال‌های اوایل انقلاب- حدود ۳۰ سال پیش- با نام خاطره یاد می‌کردیم در روزگاری که تعریف جناح، هنوز جا نیفتاده بود و هنوز معنای امروزین را نداشت. زمانی که برای داستان انتخابات، خاصه در مناطق محروم، شخصیت‌های شاخص و سیاست‌دانی موجود نبود. روزهایی که روزگاری که، قبادی و اسفندیاری در آن خلأ چهره نموده بودند و یکی با لباس آخوندی و دیگری با کت خاکستری سپاهی (معروف به کُت اسرائیلی) در کورس رقابت‌های ناشیانه؛ خالی از تدبیر و سیاست راستین، «مردم بی خبر از همه جا را» به جان هم می‌انداختند. در چنین هنگامه‌ای، همسایه‌ با همسایه، برادر با برادر، دوست با هم‌کُر، در جدل‌های بی پایه و اساس، دست به یقه، مکدّر و نهایتاً کینه‌دار می‌شدند و در ارتباطشان زخمی باقی می‌ماند تا سال‌های سال ….

IMG_4461

انتخابات یک جریان وارداتی است و البته بر ساخته دست اجانب از خدا بی خبر! که آن روزها بلای جان آرامش و برادری مردم شده بود. این جریان دموکراتیک بر ریخت و پوشش ما، هم‌چون کراواتی وصله شده بود بر یقه وا رفته و لباس‌های محلی‌مان و به همین مناسبت بدجوری توی ذوق می‌زد. چنین کالای وارداتی ظاهراً، مناسبتی با آداب و ادب و پیشینه تاریخی ما نداشت و زمان می‌برد تا جا بیفتد- هنوز حرف خاطرات و مخاطرات آن روزها در دهان بود که بعد از ۳۰ سال آن سناریو، آن صحنه‌های اکشن، با کیفیتی بالاتر در اسفند ماه ۹۴ باز تولید شد، حتی چَقی هم بالاتر!! در چنین اوضاع و بگیر و ببندی، هر شهروندی، که موفق شده بود از آفات این تب خود را قرنطینه کند و دستش در دست‌بند، جوسازی‌ها نبود به فکر فرو می‌ریخت. جنس حرف‌ها، قضاوت‌ها، تب تند شبه گفتمان‌ها، تفکیک مردم (کوهدشتی- رومشگانی) غافل از آنکه روی هم رفته تمام منطقه ما یک تنواره تاریخ‌دار قابل دفاع است. جدل (جر و مجر) افرادی که سابقاً آنها را منطقی و تحصیل کرده دیده بودیم. خلاصه در دهان و دامان مردم اضطراب‌ها دیدیم، سنگ پرانی‌ها، آشوبکی و نهایتاً امنیتی شدن فضای شهر، شهری که هیچ حرفی برای گفتن نداشت، از زور بغض و نداشته‌هایش! قطار هیجان به کوه زده بود.

صحنه آغازین (پرده اول):

اوایل اسفند ماه ۱۳۹۴؛ در خیابان‌ها، میدان‌ها، جلسات خانگی، درب مغازه‌ها، محافل شخصی، فاتحه‌خوانی‌ها، داخل تاکسی، زیر پتو و وقت و بی‌وقت و خلاصه هر جا که فکرش را بکنید، نُقل انتخابات در دهان مردم به داغی مزه می‌شد.

– جوانان، با حضور پر شورشان از بی‌هدفی، امروز انتخابات برایشان هدف شده بود- پرسه‌های شبانه، شعارها و شورها- تفریح و سرگرمی و تفنن بود. بدون تعمق، بدون تحلیل، هیجان زده شده بودند و از زور هیجان حتی عاجز بودند از گفتن دو جمله پیاپی حرف حساب در دفاع از خویش. هیجانی که آنها را روی گارد تهاجم کوک می‌کرد و اجازه نمی‌داد بگویند و بمونید و از حق و حقوقشان، از چرایی شیشه شکستن‌هایی که قرار بود در روزهای آینده اتفاق بیفتد حرفی به میان بیاورند.

IMG_4462

– شانه به شانه این جوانان، اکثریتی از حقوق بگیران اداره فرهنگ سابق، آموزش و پرورش امروز، عده‌ای معلم، خلوص خود را چون خروسی آواز می‌دادند- آنها بی‌پرده و بی پروا، با جسارتی قابل تقدیر، حواشی را به متن درس مشق و مدارس کشانده بودند و حتی در وقت‌های اضافه هم برای پلاندن آرا (عوض کردن نظر کسی)، بدون توضیح اضافه فقط سوگند می‌دادند و دیگر هیچ، خدا می‌داند چه شوری به شعور اینان تزریق کرده بودند.

– بغل دست اینان، شهرداری شهر! شهرداری که خود مشکلات فراوانی داشت، عدم پرداخت به موقع حقوق رفتگران ۶ ماه یک‌بار، کمبود صندلی برای پرسنل سر پا ایستاده و معطل! به خیابان‌های پر دست‌انداز، و.. حال بایستی زحمات مضاعفی متقبل شود وعده آسفالت کردن محله‌هایی که هرگز بویی از آسفالت نشنیده بودند. فرو کاستن بی‌سابقه از عوارض عزیزانی که رأی با کیفیت دارند و قول به کارگیری جوانان بیکار و مستعدی که بختشان تا آن روز برای سر کار رفتن باز نشده بود. قول مساعد جهت مگس پراندن از آشغال‌های معطل مانده و …. و هم‌چنین عملیات براندازی آن نماد شیطانی، در میدان فرمانداری و ….

IMG_4562

– پیشاهنگ شهرداری، شوراهای شهر، خادمان دل‌سوزی که هر چه بیشتر پی فرصت خدمت می‌گردند کمتر می‌یابند و نقداً برای شروع از فامیل‌های زحمت‌کش خودشان (عکس‌چسبان‌ها) ۲ نفر را بکارگیری نمودند و همه متأسف و متعجب در برابر این معما که چگونه کمربندی را همچون دستمال به دور سر شهر ببندند، شهری که از سر گیجه حالت تهوع گرفته است. شوراها بر دوش شهر نشسته‌اند و با دقتی تمام دور دوردست‌ها را رصد می‌کنند و هم‌چنین مرکز بهداشتی‌های عزیز که از زور بهداشت سیاسی واترقیده‌اند.

تک گویی درونی:

تاول‌ها در سینه دارم، درد دیرینه دارم. با خود می‌گویم آیا سیاسی بودن یعنی طرف‌داری بدون منطق- مثل طرف‌داران تیم‌های فوتبال سرخابی پایتخت- آیا هدف فقط طرف‌داری است و دیگر هیچ… شاید برای ما که با هم، چشم و هم‌چشمی داریم همین کفایت می‌کند، حضور در صحنه و طرفداری….. به طرفه‌العینی عده‌ای مردم را، جوانان تحصیل کرده بیکار را، هم‌چون موج و مشتی بر چانه رقیب می‌کوبیدند؛ اما بی‌شک هیچ قولی در قبال درد بیکاری نداشتند به مردم بدهند، اگر هم داده بودند دروغی بود به مردم بی خبر از همه جا…..!!

الحاقیه به صحنه نخست:

اما در پیشانی این تحرکات سرشار از هیجان، جهش‌ها و نشست‌ها، ته‌بندی مناسبی تدارک دیده شده بود برای روایت و خوانش مردم از انتخابات و علامت سوالی گذاشت بر پیشانی پرسش‌های سجده کرده، حال و روز شیخ و شاب، پیر و میان‌سال چنین بود روی تن درخت‌ها، با اسپری رنگی شعار می‌نوشتند، روی سینه دیوارها، بلوارها، عکس می‌چسباندند و روی تابلوهای راهنمایی در شهر، داغِ داغ بود، بازار، انگار اوایل انقلاب بود و مردم، انگار دو روز پیش تازه فهمیده بودند، زیر بار عجب ستمی هستند!!

IMG_4587

ورود به صحنه اصلی (پرده دوم):

دردناک‌ترین تأسفی که باید قبل از هر وعده غذا توسط هم‌شهریان خورده شود، اینجاست؛ در طول ۳۰ سال گذشته این همه دانش‌آموخته (کارشناس، کارشناس ارشد و دکتری)، آیا هیچ نیفزودند بر بلوغ فکری و اجتماعی و سیاسی شهر؟ آیا آویاری «زَل» بود؟ یعنی ما از ۳۰ سال پیش گامی به عقب‌تر رفته بودیم؟

در این میان طرفه‌تر آنکه برادر مومنی، فرجِ مدعی بالا روش فهم سیاسی مردم به واسطه واکنش‌ها و واکنش‌هایشان شده است، آیا مایی که به سادگی سر کشیدن لیوانی آب، کلاه سر شعورمان رفت!! سیاست می‌دانیم؟ بی‌شک به دلایل بسیاری توسعه شخصیتی و وضعیتی ما به تعویق افتاده است! چرا که حرف‌های صد مَن یک غاز ۳۰ سال پیش امثال اسفندیارپور و قبادی و … هنوز می‌توانند مردم را به هیجان در آورند.ما درجا هم نزده‌ایم، نکته‌ای هست اگر شاگرد از استاد خود فراتر نرود، دنیا درجا زده است. ما به پس رانده شده‌ایم و امروز اگر انتخابات گامی ما را به پیش نبرد مفت نمی‌ارزد. حتی به اندازه دلگیر کردن یک شهروند ارزش ندارد. اصلاً این کیفیت برای پیگیری خواسته‌ها در بطن آرامش است برای دوری از جنجال و زد و خورد حال وای به حال ما که جنجال‌ها ساخته‌ایم از این داستان!

آیا شعور سیاسی مگر نه این است که هر شهروندی در دفاع از ایده و ایده‌‌آل‌هایش، حق و حقوقش باید گذر کرده باشد از سنگ و چماق و فحش و فضیحت و با استدلال روشن، آرامش را زندگی کند. در بستر انتخابات، متأسفانه بسیاری از فضایل، به حال بستری افتاد و تلاش‌های بی دانش و مأیوس کننده و سرشار از احساس هندی‌وار، ما را به بن بست‌ها کشاند. منتخب هر که باشد ما به چشم بر هم زدنی، پشت سرشان بد می‌گوییم و بد می‌گوییم و هیچ تلاشی هم برای مجاب کردنشان نمی‌کنیم و این از عادات ما شده است. چرا که از قبل هم برنامه‌ای نداشته‌ایم که بر آن پای بفشاریم و تعهدی میانمان نطفه نبسته است. فقط نیت حضور پر شور بوده؟ بدون مقدمه فقط دست به کار تحلیل‌های کور شده‌ایم و با سیاه نمایی تمام و کمال. خوش‌نام‌ترین فرزندان این دیار، اگر منتخب ما باشند به اندک زمانی، حجم نارضایتی‌ها را پشت سرش موج می‌کنیم و او را در گردابی از اباطیل به دام می‌اندازیم. (این تحلیل نقض کننده حجم بالای کاستی‌ها و مشکلات مردم نیست اما باور کنیم ما راه احقاق حق خود را نمی‌شناسیم). اما به خودمان برگردیم، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب شهر، مگر فرزندان این دیار نیسنید؟ چرا تفاوت دیدگاه هم‌دیگر را برنمی‌تابیم و با گاردی تهاجمی فقط پیگیر آنیم که حرف خود را به کرسی بنشانیم و حریف را بر زمین بکشانیم.

اخیراً مصاحبه‌ای را می‌خواندم از آقای محمدرضا باهنر، اصولگرای کهنه کار که با آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور دولت اصلاحات، دست در دست هم برای رفع مشکلات کرمان، دارند با هم کار می‌کنند اما ما در کهن دیار خود چنان تکرر خاطر و گرز کشانی راه انداخته‌ایم که همین آقای ملکشاهی را هُل دهیم، مُجاب کنیم تا بیشتر توان و زور خود را در هُمالی کردن با نیمی از شهر و شهروندان ذایل و سپری کند.

یک اپیزود وصله‌دار (پرده سوم):

برای آنکه بر زوایای تاریک انتخابات کوهدشت، پرتوی افکنده شود می‌خواهم بگویم مخاطب فهیم، تحلیل‌های یک جانبه را کمتر می‌پذیرد و به دلیل اینکه تاکنون صرفاً بر تخلف فرد پیروز تحلیل صورت گرفت!!! راقم این سطور بر سر آن شد تا پرتوی فرا تابانده شود بر نیم دیگری از جریان انتخابات بر این اساس چند پرسش از گروه (۱+۶) و برادر فرج که این روزها سر و گردنی بالاتر از معلم خود (اسفندیارپور) مدعی قیومتیت و پدر خواندگی جریان اصلاحات است. می‌پرسیم.

شما با چه استدلال و آماری به طرف‌دارانتان گفته بودید با اختلاف ۱۵ هزار رأی برنده می‌شویم؟ آیا شما گزینه‌ای به نام نبردن در دهان و دامان داشتید؟ لااقل یک احتمال ضعیف تا این اندازه طرف‌دارانتان را آتشی نکنید؟ آیا اگر شما مورد وثوق دولت اصلاحات بودید، چرا باید از فرماندار دولت اصلاحات رودست بخورید؟ آیا توجیه شما در مورد عوض شدن دقیقه ۹۰ ناظرین، تبرئه خودتان از این حرف تعهد آور نبود که قویاً گفتید انتخابات قانونی و بی‌تخلف اجرا خواهد شد؟ آیا اگر شما (اسفندیارپور) آقای اسماعیل دوستی را بر کشیدید و امروز می‌گویید خوب از آب در نیامد، تصور نمی‌کنید در صورت پیروزی از آقای آزادبخت، یک اسماعیل دوستی دیگر می‌ساختید؟ آیا در سفر شما به رومشگان و تولد آن چالش، همراهان فهیم شما اسلحه هم با خود داشتند؟ چرا شما روز بعد از انتخابات در آن تجمع، پیشاهنگ حامیانتان نبودید؟ آیا بردن آن جمعیت هیجان زده به سمت نیروهای گارد- که فقط یک جمله برای گفتن دارند، پراکنده شوید یا برخورد می‌کنیم- نمایانگر آن بود که خودتان هم در هیجان دست و پا می‌زدید؟ آیا شما پیشتر اعتراضات خیابانی و سرانجامشان را ندیده بودید؟ آیا این اعتراضات خیابانی برای شما رزومه‌ای ساخت برای دست یافتن به امتیازاتی از دولت اصلاح طلب؟ آیا به روی دوش آوردن فلان کارمند پیش پا افتاده به داخل ستاد خودتان که تا دقایقی پیش در ستاد رقیب بود- به بهانه‌ی زرین به ترانه‌های شیرین- امروز چقدر بار روانی بر آن شخص تحمیل شده است؟ سست عنصر نشان دادن اشخاصی از این دست در قول و قرارشان، چقدر هزینه روانی برای آن اشخاص دارد؟ چقدر به شعور و انتخاب آن آقا احترام گذارده‌اید؟ آیا این است معنای اخلاق‌مداری؟ آیا این بود معنای تکریم آراء بر شهروندان که آنها را میان دو جریان در منگنه قرار دهید؟

آیا به طعنه، مهندس و هنرمند خواندن اسماعیل دوستی، کینه‌ورزی خارج از بحث جناح نبود؟ آیا غرض‌ورزی شما به شخص دوستی و دارایی‌ها و رشک برانگیزش، اینگونه شما را هیجان زده کرده بود و امروز شما را در حالت خروس جنگی برابر نهاده است؟ آیا به صورت مجاز در پس کلامتان اعتراف دردناکی قابل لمس نیست؟ اعتراف به سیاس بودن جناب دوستی که با زاویه‌گیری هوشمندانه، تیر خود را بر نشانه زد و با این اتفاق وزن خود را به سنگینی به رخ شما کشید؟ آیا هدف از این گزارشتان تنویر افکار عمومی بود یا راه‌اندازی جوی روانی که در آن صاحبان فکر اصلاح‌طلبی در دامنه دامان شما دچار سرگیجه و بدبینی شوند؟ آیا این اتفاقات را -چالش‌های خیابانی را- برگ برنده‌ای می‌دانید؟ یا نه در راه فردای جریان اصلاحات چالش‌های جدی را ساخته و پرداخته کرده‌اید؟ بی شک آقای محمد آزادبخت با چنین فضایی به معاونت بخشداری هم گمارده نخواهد شد، می‌توانید امتحان کنید. آیا مطلب مندرج شما در سایت‌ها، گزاره برگی نیست از تمام مهندسی شکست خورده جریان هیجان زده کردن مردم بی خبر از همه جا؟ آیا می‌توانید توضیح دهید روز انتخابات، دم حوزه‌های اخذ رأی آن اشخاص که با برنامه و با بی حرمتی، مردم را خطاب می‌کردند هر کوهدشتی که به رومشگانی رأی بدهد، فلان فلان است؟ آیا این موضوع، مهر تأییدی است بر ساختگی بودن ماجرای سفر شما و اتفاق آن روز رومشگان؟

آیا در روز ۵ اسفند- میدان معلم- کوهدشت، مدارس با چه حکم حکومتی جهت حضور در ایجاد موج توهم آفرین شما تعطیل شده بودند؟ آیا می‌توانید برآورد کنید که هزینه‌های آن حماقت را؟ آیا این است در مسیر عدالت به پیش تاختن؟ پاسخ دهید خروجی این اتفاقات چه بود؟ به جز تشنج روانی آیا دستاورد دیگری هم برای مردم داشت؟ حتماً خواهید گفت وزن اصلاح طلبان را با این شکست مشخص کردیم؟ پاسخ دهید در مواجهه با واقعیت‌های موجود و ساختاری که حاکمیت دارد. آیا با چنین یاغی‌گری‌هایی گره از کار مردم گشوده می‌شود؟ آیا در صورت پیروزی شما، همکاران فرهنگی‌تان با این اکثریت، بر سر تصاحب پست‌های محدود چالش و جنجال نمی‌آفرید؟ این گزارش کورتر از کورکورانه شما بی شک درهای فرج را بر جناب آقای اسماعیل دوستی گشوده است. یکی از کیفیات سیاسی بودن موقع شناس، داشتن تحلیل، زاویه گیری به موقع و نتیجه‌دار است. بی شک جناب دوستی از اینکه این همه اتفاقات را نتیجه توان، ارتباط و مهندسی او بدانند قلباً مسرور است و از خوشحالی احتمالاً در پوست خود نمی‌گنجد و قطعاً تحلیلش برای دولت اصلاحات پذیرفتنی است.

متن معترضه (پرده چهارم):

آیا این همه مظلوم نمایی، مصداق بزن داد کنی نبود؟ شما با دمیدن در بوق و کرنا، برای مردم بی‌خبر از همه جا، چنان وانمودید که هم‌چون بره خدا نشستید و فقط نظاره‌گر تخلف و معماری و مهندسی طرف مقابل بودید؟ راقم این سطور بر اساس یک تحلیل دم دستی و ریاضی، جناب آقای آزادبخت را فاقد این اندازه رأی که به نامش خوانده شد می‌داند و بر این باور است که حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار از آراء ایشان نیز با تخلف در صندوق‌ها واریز شد.اول: طبق آمار رسمی مردم کوهدشت مشارکتی ۷۰% در انتخابات داشتند. دوم: آراء شهر کوهدشت (قابل اخذ)، ۶۵ هزار رأی اعلام شد. سوم: دست کم ۱۵ هزار نفر از واجدین اخذ رأی، یا مهاجرند یا موفق به واریز رأی به صندوق نشدند (به هر دلیلی). چهارم: حدود ۲۰ هزار نیز از این رأی‌ها را باید به نام آقای امامی و سایر کاندیداها دانست. پنجم: بر اساس بدبینانه‌ترین تحلیل آیا آقای ملکشاهی به اندازه یک شورای شهر، رأی نداشت؟ یعنی حدود ۹۰۰۰ رأی بر این اساس برای شما می‌ماند ۲۱۰۰۰ رأی+ ۳۰۰۰ رأی رومشگانیان+ ۳۵۰۰ رأی گراب+ ۵۰۰۰ رأی کوهنانی+ ۱۰۰۰ رأی درب گنبد و سایر روستاها نیز ۲۵۰۰ رأی و نهایتاً ۳۶۰۰۰ رأی برای آقای آزادبخت، منطقی و قریب ۱۰ تا ۱۲ هزار قابل پذیرش نیست. شنیدم شناسنامه‌هایی را که حداقل در ۷ اسفند ۲۰ بار به نام آقای آزادبخت رأی در صندوق چپاندند. در تمام تحلیل نوک پیکان و هجمه انتقادات به سمت دیگر انتخابات بود و بیشتر از حد نیاز به چالش کشیده شد و تعادل را در تحلیل‌ها به هم زده بود. متأسفانه تخلف بخش قانونی از انتخابات کوهدشت شده است. بگذارید پوست این پیاز کنده شود. چاره نه این است که نسل امروز بایستی مطالبه کند. پدر خوانده‌ها را به چالش بکشاند و فریاد بردارد که ما برای مشارکت در امر انتخابات و انتخاب قانون‌‎گذار، دیگر نمی‌خواهیم در همان گام نخست با زد و بند و تخلف، قانون‌گذار را به مجلس بفرستیم.

پرده ما قبل آخر:

با یاغی‌گری گره‌ای از کار ملت گشوده نمی‌شود، هیچ! بدبینی حاکمیت را نیز متوجه این دیار فلک زده نکنید. ما به عنوان اصلاح‌طلب به آقای ملکشاهی رأی دادیم و نوع نگاهمان چنین بود که دولت با دیدی موافق در ایشان می‌نگرد و ضمن اینکه توان و نفوذ قابل لمسی در سر شاخه‌های حاکمیت دارد و شایسته می‌دانستیم اصلاح طلبان به جای شقه شقه شدن و تبر زدن بر حیث هم از این پتانسیل سود می‌جستند.

ما معتقدیم اگر ایشان توانسته برای رومشگان گامی بردارد، پس توانایی انجام کار دارد. ما برای فردای منطقه دو شهر خود نگرانیم و کاری به شاخ شانه کشیدن‌های بالا دستی نداریم و از موضع‌گیری‌های جناب آقای ملکشاهی دفاع نمی‌کنیم. ما معتقدیم استراتژی سکوت ایشان، در میان هیاهوها، هجمه‌های توهین و افترا و بد گفتن‌ها قابل تقدیر بود و بی شک در فرو خفتن آتش بد جنسی‌ها و بد اخلاقی موثر افتاد. ما می‌خواهیم بر این نکته اصرار داشته باشیم که بخش قابل توجهی از آراء اصلاح‌طلبان، آقای ملکشاهی را همراهی نمود و همین موجبات پیروزی ایشان را همانند دوره قبل فراهم آورد. به نظر راقم این سطور نهادن تمام وزن اصلاح‌طلبان در کفه ترازوی (۱+۶) به معنای فرو کاستن این جریان به اقلیتی است که رقم پیروزی ندارد.

IMG_4668

پرده آخر:

در انتها بگویم این حقیر، هر روز با تراشیدن ریش و سبیلم به اصلاحات احترام می‌گذارم و از دل نگرانم برای نسل بی‌اعتماد به نفس و میدان ندیده فردا. در انتها روی کلامم با دوستان اصلاح‌طلب نشسته در سایه است. آیا بهتر نیست که از سایه بیرون بخزید و تن به آفتاب حقیقت بسپارید. قرائت و خوانش انتخابات تهران و موثر بودنش، جنس آرامشش، درسی بود برای مناطق دور افتاده مثل ما. پدر خوانده‌های عزیز! ما امروز شما را به عدم آینده‌نگری متهم می‌دانیم! چرا؟ شما از اول انقلاب تا به امروز در بزنگاه‌های انتخاباتی سر و کله‌تان پدیدار می‌شود و طبل به دست مردم را به شور انتخابات می‌کشانید و اتفاقات را رقم می‌زنید و می‌روید بیرون پی آرامشتان، اما شما ناتوان نموده‌اید از تربیت و اهلیت آموختن به نسل امروز، نسلی با شناسنامه که بتواند با استدلال و مانور مناسب هم‌اندیشان خود را گرد آورد نه با غلغلک دادن دنده‌های مردم، قسم خوراندن، استفاده از رانت‌های اداری و فامیلی و طایفه‌گری.

شما متهم هستید چرا که خوش‌نامی که اصلاح‌طلبان در میان توده‌های مردم داشتند توسط شما به چالش کشیده شد. شما آن پتانسیل را در کف خیابان‌ها در جریان شیشه شکستن و فحش و فضیحت‌ها تخلیه و به تاراج دادید. شما متهم هستید حتی در حد حرف نسخه‌ای برای تشریح تمام سیه‌روزی‌های مردم این عزلت‌کده نداشتید که رو کنید. حال ما چه آقای ملکشاهی و چه آقای آزادبخت را فرزندان این دیار می‌دانیم. پس شماها، دوستان کاسه‌های داغ‌تر از آش، لطفاً دست نگه دارید و با خط کشی‌های کوته بینانه، سنگ پیش پای حصول حداقل‌ها نیندازید! لطفاً دستانتان را در جیب غلاف کنید. برادران ایده‌آل‌گرا، با واقعیت‌ها روبرو شوید. چنین رویکردی بی شک اصلاحات این دیار را با توبیخ و چالش مواجهه خواهد کرد. لطفاً دست نگه دارید! روزنه‌ها را با تهمتِ فرصت‌طلبی نستانید. مشکلات این دِه کوره بسیار است، لطفاً فرهنگیان فرهیخته را نیز بر بار مشکلات نیفزایید. با چنین رویکردی نه بر جریان اصلاحات ضربه بزنید و نه اینکه حاکمیت را ۱۰۰% سیاه، بازنمایی کنید. توهم توطئه، تحلیل‌ها را کور، تعقل را تعطیل و هیجانات را سوار بر کنش‌ها می‌کند. در چنین اوضاع و احوالی-شهر- اذهان مردد و به شک افتاده، تشنه استدلال روشن و متعهد و قابل اطمینان است و هم‌چنین تعقل گره‌گشا. پس بر اهالی روشن، رسالت است که بر چنین اتفاقاتی تحلیل شرافتمندانه داشته باشند اما متأسفانه برخی از رسانه‌ها با درج مطالب بی استخوان و عدم تحلیل، فضاهای مجازی را تبدیل به میدانی از فحش و فضیحت و بی اخلاقی کرده‌اند. بی شک هر رسانه‌ای برای هر خبری باید تحلیل داشته باشد. در غیر اینصورت حضورشان مفت نمی‌ارزد. لطفاً شما هم با حضور بی معنا به تعطیلی اعتماد مخاطبان نینجامید.

انوشه باشید

شاه‌پور لطفی؛ بلوطستان

۲۰۱۶۰۱۱۲_۲۲۳۶۱۹

 نویسنده و تحلیل‌گر

  1. احمد

    کمیم از مهندسی انتخابات فرمایش میگردی شاپور جان, توهمبه … خود را …

  2. خخخخخ

    افرین افرین, افرین به این ادبیات پرمغز سیاسی افرین به این سوگنامه سپاس

    • علیرضا

      اگه شهامت داری اسمتو بنویس, شک نکن تو فیلمی

    • خخخخ

      قدر زر,زر داند قدر گوهر گوهری, خرچه داند نقل و نبات چیست!شاهپور جان بعضی از مردم ما با عرض تسلیت ……..هیچ اندیشه ی سیاسی ندارن فقط دنبال …….. که سر به بیابان نهاده

  3. سجاد پ

    دیدگاهتون قابل تقدیره…این مطالب قابل توجه اقایانی است که حاضرن به هر قیمتی لقب سردار اصلاحات کوهدشت و لرستان رو صاحب شن حتی به قیمت نابودی این تفکر(اصلاحطلبی)!!!

  4. اصول گرای واقع بین

    قلم به دستان باید به دموکراسی و تقویت نظام پایبند باشند نه بخاطر گروهی اقلیت خود و مردم را … . و به نظام ضربه بزنند, شاپور خدای هست ها مطمعن باش خدا خیلی بزگه پس وجدان بخرج میدادی بهتر بود

  5. قاسم بهرامی

    لطفی در نقش حامی ……نباید عمل کند دوستی و تیمش باید پاسخگوی افکار عمومی باشند برادر لطفیییییییییییییییییییی

  6. دلتنگ زمانه

    سلام شاه پور جان. میخواستی به عنوان یه اصلاح طلب با محکوم کردن بزرکتر های درست اندیش رفتار سیاسی خودت را در حمایت از آقای ملکشاهی توجیه کنی ؟ اما باور بفرمایید هیچ دوره ای از انتخابات به این زیبایی تصمیم گرفته نشده بود . ولی متاسفانه بی تفاوتی و بی راهه رفتن افراد به ظاهر اصلاح طلب و مغرض دوستان با تجربه اصلاح طلب نتیجه را خلاف مرام جبهه فراگیر اصلاحات رقم زد. پس واقعیت را بپذیر ممنونم

  7. تهرون

    متن جالب بود و قلم قوی به دور از محتوا که …
    …………

  8. ازادانديش

    ب این متن میگن از اونور بام افتادن.کمی هم وجدان داشتن بخدا بجاییتون برنمیخوره جناب لطفی.حق الناس کم دینی نیست برگردن همه مون در پیشگاه خدا ک الان در مقام دفاع قرار گرفتین.موفق باشین

  9. صفا

    به نظر بنده انتخابات………..!!! جناب لطفی

  10. کامیبیز نجات پور

    متن از منظر ادبیات زیبا بود اگر بجای اصلاح طلب و اصولگرا وصولگرا و منفعت طلب را بکار میبرد خیلی زیباتر میشد.
    عده ای مثل کف روی آب مردم بدبخت را به بازی گرفته اند بطوریکه حتی فکر توسعه را از ذهن مردم بیرون کرده اند

  11. اصولگرا

    شما حق ندارید راجب امام جمعه محترم حرف بیجا بزنی و بعد بیای از مهندس دوستی دفاع کنی
    خیلی بده کارتون

  12. دلسوز

    برادر شاپور قراره چه پستی بهت بده ملکشاهی

    • اصلاح

      هممون سرکاریم لطفی هم یکی مث همه ی ما اتفاقآ من می شناسمش باتمام استعدادش بیکار است ما سابقا در هفته نامه سیمره از لطف کلامش بهره ها بردیم از سال ۸۸ تا دو سه ماه پیش نوشته ای ازش ندیدیم خوشحالم اما ایکاش مث سابق می نوشت

  13. الف.ب

    بعضی ها پا پیش میندازن تا پس نیفتن واقعا که ……..دورود بر سردار اصلاخات لرستات

  14. کوه نشین

    کاشکی در مقام قضاوت گوشه ای از حرکات ورفتارهای طرف مقابل را مینوشتید تا چنانچه فردای روزگار پستی میگرفتی مخالف کمتری داشتی ما هرچه بدبختی داریم ازهمین زالوصفتی است .

  15. احمد

    فک کنم دوستی ای مدت کوهدشت نبوده مهندسی …..خونده بنده چون مهندسی افکار عمومی خوندم همکار دوستی هر دو مهندسیم, هه

  16. کامیبیز نجات پور

    شما که قلم به دست گرفتن چرا از مشکلات مردم چیزی نمی نویسید خود را در قبال چی وابسته به آقایان کرده آید که خروجی کارشان فقر بیکاری و مهاجرت مردم از سرزمین پدریشان و کارگری در میادین تهران و حضور در زندانها است

    • احمد

      مهندس کامبیز قلم به چیزی دیگر….شده متاسفانه اگه این حرکات و رفتارهای برخی مثلا نویسنده ها نبود الان تو این شهر کار به کاردان سپرده می شد, افسسسسسسوس

    • خخخخ

      بنده به شما توصیه می کنم یه کمی سواد سیاسیتون را بالا برده و متن را به دقت مطالعه کنید شانسی صحبت نکنید جناب کامبی…

      • کامیبیز نجات پور

        قربان بنده میگم به فکر توسعه باشیم نه دنباله رو آقایان با خروجی کار افتضاح وابسته به هیچ گروهی هم نیستم

    • صفا

      احسنت کامبیز عزیز.این اصلا انتخابات نبود که روایت داشته باشه!!! فقط به قول جناب مومنی … بود

  17. لیسانس از کوهدشت. در تهران

    خیلی فوق العاده نوشتی پسر.
    منظور آقای لطفی:
    ۱-جناحی فکر نکنید.
    ۲-به دیگران بدون سند و حکم تهمت نزنید و آبروشون رو نبرید که برا خودتونم این اتفاق بیافته اونوقت میفهمید آبرو چیه.
    ۳- سعی کنید با کنار گذاشتن جناح سیاسی و تلاش در جهت ناکارآمد جلوه دادن رقیبان به همدیگه کمک کنید تا این شهر خراب شده رو بسازید که بدبخت هایی مثل من آواره تهران نشن.
    ۴- فک نکنید حالا اینقدر مهمه که اگه مثلا فلان کاندید میرفت مجلس کوهدشت رو گلستان میکرد! همه تقریبا کار خاصی نمیکنن برا این شهر مگه خودمون باهم متحد شیم که فشار بیاریم به سیاسیون جهت انجام کاری و…. خواهش می کنم جناحی فکر نکنیم

  18. حسین زاده

    دفاع چشم بسته ازملکشاهی و دوستی و حمله ای محترمانه به طیف اسفندیاری

  19. حسین زاده

    نویسنده محترم انتظار داشت تمام وزن اصلاحت بیاید پشت ملکشاهی چون حمایت آنها از آزادبخت وزندارد ،این چه تعبیری است که ناشیانه قلمی کرده است شاهپور ملکشاهی ؟

  20. فرزاد قادري

    برادر جان انسان عاقا هیچ گاه از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شوددور قبل که گفتن یه جایی استخدامت می کنیم نکردند دوباره باز گول خوردی خداوکیلی دوستی و ملکشاهی برای تو هیچ ارزشی قایل نیستند تا استخدامی را بنام تو ثبت کنند و اما راستی هیچ از خودت پرسیدی قلم در طول تاریخ ندای حق طلبان بوده نه مثل قلم تو مال خاینین راستی شبکه بهداشت و سازمان اب و فاضلاب و فرمانداری و بخشداران ستاد ملکشاهی نبودند نمیشد اشاره ای هرچند ناقابل به تخلفات اینور هم میکردی این ژست روشنفکران اصلا به تو نمی آید چون پای هیچ معاهده و پیمان ننگین و خیانت به ملتی در طول تاریخ امضای روشنفکری نبوده است اقای بیکار

  21. اوژن

    “آویاری زل” توصیف مناسبی است از نتیجه یک عمر سیاسی کاری این دیار. کوهدشت را بعنوان شهری سیاسی می شناسند!! اما براستی از این سیاسی کاری چه سودی برده ایم؟ با سیری کوتاه بر احوالات این دیار براحتی می توان به نقصان راه طی شده پی برد. وقتی به شیوه تبلیغات انتخابات در طی چند دهه گذشته در این دیار فکر میکنم – به هیاهوها، زلزلزله گفتن ها، کارناوال ها، قسم دادن ها، خواهش و التماس کردن ها، ویرانی شهر با عکس ها، سخنرانی های بی سر وته – انگار عده ای فرصت طلب به عمد جریان را گل آلود می کنند تا ماهی خود را براحتی صید کنند وبا ایجاد این فضای هیجانی فرصت اندیشدین، تدبیر و تعقل را از همگان بگیرند، آنها از فضای آرام می ترسند، از بحث و مناظره وحشت دارند، از آنچه که افکار آنها را به چالش بکشد فراری هستند. چرا که چنین فضایی ماهیت درونی توخالی واقعی آنها را بر ملا می کند، بی برنامگی و بی تدبیری آنها عیان می شود.
    آقای لطفی عزیز بدرستی این شیوه از جریان دموکراتیک را به کراواتی وصله شده بر یقه وا رفته و لباس‌های محلی‌مان تشبیه کردید. هنوز در حال مشق انتخابات هستیم، مشقی تکراری که پیشرفتی در آن نداشته ایم ودرجا زده ایم!!!
    درود بر شما

  22. Mohammad

    سلام وخسته نباشید خدمت اقای لطفی. واقعا تحلیل درست وزیبایی و واقع بینانه ای از حوادث اتفاقات انتخابات بود صرف نظر از نتیجه انتخابات ممنون از آقای لطفی به زیبایی آن را تحلیل کرد

  23. اصلاح بیگ

    نوشته ت حقیقت تلخیه برادر..
    اما حقیقت که گفتن نداره!!!

    • دانیال

      باسلام و خسته نباسید خدمت برادر عزیز تحلیل پر مغز و منطقی داشتین.از اینکه افراد قلم دار این شهرستان دست به قلم نمیبرند و فقط از دور نزاره گر اتفاقات هستند باید تاسف خورد

  24. احمد آزاد

    در تائید نوشته دوست بزرگوارم جناب لطفی وخسته نباشید
    من هم مانند دیگر یاران شما این نوشته که از افکار روشن ومردانه اتسرچشمه گرفته و شجاعانه پاسخی روشن گر وکوبنده باشد به تمام آن. دهان کجی ها وتوهین ها وبی احترامی ها چه قبل از انتخابات وچه بعداز انتخابات توسط بزرگ وکوچک جناح بازنده با حمایت نا ثواب تعدادی از …شهرمان علیه مسئولین ودست اندرکاران انتخابات صورت گرفت باشد که درنتیجه به علت همان حمایت های بی جا بعضی ها …. چه در مرکزاستان وچه در کوهدشت سبب شد که آنها تحریک شده و دست به سخنرانی آنچنانی در جلوفرماندارکه ازهمان قدم اول خواهان ابطال انتخابات بودند که برای نمونه عکسی از آن اجتماع هست که درروی برگی نوشته که انتخابات باید باطل شود و اقدام به بستن جاده کوهدشت وزانوگه و اختشاش در داخل شهر وایجاد وحشت وترس در میان مردم وحمله به بانک ها وشکستن درب وشیشه ساختمانها وآنچه نباید کردونباید گفت کردند وگفتند ودر روز ۷اسفند ماه ۹۴٫عده ای را درجلو جایگاه رای گیریها گماشته بودند که به همه فحاشی وبی احترامی و بدگویی می کردند من دریکی ازمحلهای رای گیری بودم دیدم یکی از نزدیکان آقای محمد آزادبخت باتلفن همراهش حرف می زد وبه همه بیاحترامی وتوهین وناسزا به فلان شخصیت می کرد پس از اینکه مرا دید باصدای بلند شروع به فحاشی وحرف بد زدن کرد وگفت چه برپدر ومادرهر آزادبختی باشد که به ملکشاهی رای می دهند جناب لطفی عزیز این است منطق دست پرودگان بزرگان اصلاح طلب کوهدشت اگر کسی با آنها همفکر نباشد با فوش وحرف زشت زدن برخورد می کنند ویا با قرآن به خانه دیگران می روند و می خواهند که به آنان رای دهند البته باید عرض کنم که شاید کسانی بگویند که این اختشاشات همه کار آزادبخت و طایفه آزادبخت بوداست که دست به این کار های زشت وناپسند زداند من عرض می کنم که چنین نیست چون خود آقای آزادبخت کسی است که همه به خوبی او وخانواده اش را می شناسند که از محترمین شهرکوهدشت هستند وهیچ سابقه بدی در کارنامه خانوادگی ندارند ود یگر آزادبخت ها که اگر توجه کنید این طایفه از نظر فرهنگی بالاترین افراد باسواد را دربین خود دارمی باشد و بهترین جوانانشان درراه وطن ونظام مقدس اسلامی به شهادت رسیدن وازنظرفکری باز در میان همفکران خود سر وگردنی بالادارند پس اینکه آنهارا مهتم به این اختشاشات کنیم کار ثوابی نیست باید عرض کنم درپشت پرد کسانی که طراحی این بازهاو هدایتگر بودند بانقشه قبلی بوده که چه شکلی بزرگترین خسارات را براین طایفه وخود آزادبخت با داشتن ۴۵۰۰۰هزار رای مردمی و این چنین معرفی شود ما خوب می دانیم که چه کاری علیه این طایفه وجوانان آنها صورت گرفته امید است مسئولین درشناسایی مقصرین دقت کافی داشته باشند جناب آقای بساطی مدیریت محترم سایت وزین بلوطستان من نتوانستم عکس مورد نظر را کپی کنم وارسال نمایم خواهشمنداست هرطوری شده آن را تهیه کنید که دردیده خوانندگان قرار گیرد باتشکر

  25. ناشناس

    تحلیلت … و ابکی بود

  26. دوستی-ر

    بسیار زیباوخواندنی.هنگام خواندن حسابی ذوق زده شدم ولبخند میزدم.درود برلطفی .احسنت .آفرین.این همه جواب منطقی وعالی به آغازگران مصاحبه های بلند وطولانی .در مصاحبه ها ومقاله ها هم باختید بیچاره ها.بروید وکنار بایستیدتا به یاری خدا کارو وتلاش برای کوهدشت شروع شود.

  27. آریوبرزن

    راستی بسیاری از اون مردمی که فکر میکنند انتخابات کوهدشت سرنوشت جهان هستی را تغییر خواهد داد و گاهی در نقش رای دهنده، گاهی در نقش تبلیغات چی و گاهی در تیم معترض به نتیجه، عمل می کنند، دست راست و چپ خود را می شناسند. به گمانم بسیاری از آن …..آنها در صف نانوایی و پرداخت قبض آب و برق، واژه هایی چون «جناه چپ و راست» که دیگر در صحنه سیاسی ایران اصلا وجود ندارند اما در کوهدشت هستند را شنیده اند.
    آخر آشوب و به هم زدن شهری که حتا یک کوچه درختکاری شده و تمیز ندارد به چه قیمتی؟
    راستی چه کسی مردم را به خیابان ها آورد؟
    آیا خودشان آن روز در میان مردم بودند؟

  28. متو لد 30

    یکی ازآفت های دنیای مجازی همین بحرطویل های بدون کنترل است.که فرد بدون اینکه به کیفیت وکمیت بنگرد.تمام احساسا ت وافکارخودرابه صورت نه یک کلاف بلکه کلاف هائی درهم پیچیده ای از _حق وباطل.خشک وتر.حاکم ومحکوم……به هم می بافدوبخیال خودمردم با تحلیلش به به وچهچه سرمی دهند.که ناصحان دم فروبندیدای.که رستم زال آمده.درقامت دعوتگر به نیکی ظاهرمی شودولی دریغ ازذکرخیری .و…………..باپوزش از معلمان شهرم می گویم.معلم هیچگاه رای خود رابه مقام وپستی که عفونت دار وعفونت زاباشدنخواهد داد.مگراینکه حسابگرباشدوبدانددو دوتاچندمی شود .وهرجائیکه فرهنگیان آدرس بدهندبی شک خیرکثیر جامعه آنجاست گرچه محلل های پسا مدرن به طعنه بگوینداگرچرخ براین مدارنمی چرخیدمعلم ازاستادپیشی گرفته _که نبایدطبق نظریات مدرن کسی ازاستادپیشی بگیرد_جواب خیل عظیم آموزگاران به صف ایستاده برای پست را چه می داد؟؟؟ونگارنده بعنوان خسی(به قول آل احمد.نه کسی)ازجمع معلمان میگویم پست مضموم مبارک برآنان که خودراپست مفتوح می کنند.داردزیادمی شودوزیاده گوئی خطردارد.اگرنشان داده شود(( هفته ی معلم را مبارکباد))

  29. خودت بخوان

    بی هوده سخن به این درازی

  30. آشنا

    خدا قوت به نویسنده ، دوستان و همه دست اندرکاران انتخابات کوهدشت.
    واقعا در عجبم.

  31. followermax.com

    سلام.خواستم بابت وبسایت خوبتون ازتون تشکر کنم و امیدوارم باعث ایجاد انگیزه براتون بشه

  32. pharmacious

    chloroquine tab
    chloroquine for lupus
    order erectile dysfunction pills
    erectile bands
    how do i get hydroxychloroquine
    hydroksychlorochina
    erectile transplant
    plaquenil eye symptoms
    tadalafil)
    tadalafil gel
    does zithromax treat uti
    order zithromax online

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

برای ارسال دیدگاه شما باید وارد سایت شوید.

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان