جنس حرفها، قضاوتها، تب تند شبه گفتمانها، تفکیک مردم (کوهدشتی- رومشگانی) غافل از آنکه روی هم رفته تمام منطقه ما یک تنواره تاریخدار قابل دفاع است. جدل (جر و مجر) افرادی که سابقاً آنها را منطقی و تحصیل کرده دیده بودیم. خلاصه در دهان و دامان مردم اضطرابها دیدیم، سنگ پرانیها، آشوبکی و نهایتاً امنیتی شدن فضای شهر، شهری که هیچ حرفی برای گفتن نداشت، از زور بغض و نداشتههایش! قطار هیجان به کوه زده بود…