اشاره: شوربختانه به سبب مشکل فنی که در دو سه روز اخیر برای سایت پیشآمد مطلب «شاخی ز گلستان هنر» که به بهانهی سالروز درگذشت استاد علیرضا حسینخانی کمانچهنواز سحار لرستان، توسط فرهیختهی ارجمند جناب لقمان زرینقلم و با قلم جاندار و زرینش نوشته شده بود حذف گردید و همین باعث شد، پیشدرآمدی که از سوی بلوطستان در ابتدای آن مطلب دربارهی زندگی این هنرمند آمده بود از دیدرس مخاطبان خارج گردید و از دست برود؛ ولی خوشبختانه نمونهای از نوشتهی کوتاه آقای زرین قلم در دسترس بود که ضمن پوزش از ایشان، آن را دوباره تقدیم مخاطبان اندیشمند بلوطستان میکنیم.
بمناسبت چهارم آذر سالروز در گذشت استاد علیرضا حسینخانی
شاخی ز گلستان هنر
شنیدم جناب آقای پرویز زاده گفته است بارها آثار استاد علیرضا حسین خانی را با دقت نتنویسی کردهام و هر بار بعد از اجرا دیده ام آن ” نیست .
میگویم جانا سخن از زبان ما می گویی. آری در آثار استاد علیرضا، «آنی» جاودان نهفته است که نه شبیه مو و میان است و نه قابل بیان در نت و میزان. شور و زندگی است و کرشمه ساقی عشق است شرح و بیان ندارد. اگر چه ع ش ق را مینویسیم.
پس چه باشد عشق دریای عدم / در شکسته عقل را آنجا قلم
باری اگر موسیقی را مجردترین و احساسیترین نوع هنر بدانیم این تجرید و بیرنگی و رهایی از تعلق و آزمندی که عالیترین هدف هنر است در آثار استاد به خوبی احساس میشود، و به درستی در زندگینامهی او میآید.
چنانچه آهنگهای سوزهسوزه،شانهشکی، علیوسی، بزرانبزران و… را با گوش دل بشنوی، در مییابی که کلام مجاز و پر رنگ و تمنای خواننده در اکسیر پنجهی او رنگ میبازد و قرین حقیقت میشود و جام وجود تو را لبریز شوق می کند تا از خود بپرسی
از کجا می آید این آوای دوست
لقمان زرینقلم
تهران
قبل از هر چیز از جناب آقای زرین قلم سپاسگزارم که پیش از این مرا با هنر شادروان حسین خانی آشنا کرد، اگر چه قبلا بارها اجراهای او را شنیده بودم ولی لازم بود تا از اهل فن نکاتی را بشنوم تا دوباره و چندباره به گوش و چشم خریدار این اجراها را بشنوم و نکاتی را که جناب زرین قلم یادآوری کرده بود، متوجه شوم.
و اما آنچه در این یادداشت موجز آقای زرین قلم برایم جالب بود اختصار و ایجاز نوشته شان بود که به قول منطقیان نمونه ای از تعریف “جامع و مانع” است، آن هم در روزگاری که باید آن را عصر”کتاب سازی” نامید و چه بسیارند کسانی که در یکصد صفحه کلامی تازه نداشته و ندارند. جناب زرین قلم در همین متن موجز حق مطلب را به درستی ادا کرده است و البته این می تواند برای همه سرمشق زیبایی باشد.
با سپاس و امتنان
“ای عشق
عشق
عشق
چهره آبی ات پیدا نیست”
ممنون از آقای زرین قلم، بر دل نشست زیرا که از دل برخواسته بود.
”ای عشق
عشق
عشق
چهره آبی ات پیدا نیست”
ممنون از آقای زرین قلم عزیز.
بر
دل
نشست! چرا که از دل برآمده بود.
من به پیشنهاددوستان لرستانی مطلب راخواندم درحیرتم ازاینهمه زندگی که درآن مناطق جاریست
من باچشمان نافذ عکس پایین مطلب حرف زدم والبته دوستان گفتندکه ایشان قبلا کمانچه نوازبوده اندوحتاشنیده ام که یکی ازنویسندگان دست ایشان رابوسیده که باسازش آشتی کند
با احترام خدمت مدیر سایت بلوطستان .
با توجه به اشکالی که در چاپ نظر دوست هنر مند و فهیم وفرهیخته ام جناب آقای زرین قلم پیش آمده متن کامل آن را که ایشان قبل از چاپ به علت ارادتی که در بنده نسبت به نگارند و مخصوصا استاد حسین خانی سراغ داشت آن را برای من فرستاده و من را برآن برداشت که آن را در اختیار خوانندگان عزیز قرار بدهم امید است قبول افتد . متاسفانه تا کنون در مورد استاد حسین خانی کمتر ویا بهتر بگویم هیچ پرداخته نشده و اگر هم شده چنین به تصویر کشیده نشده است . امید است عالمان علم موسیقی توجه ویژه ای به این استاد بزرگ نشان بدهند
((بمناسبت چهارم آذر سالروز در گذشت استاد علیرضا حسین خانی ))
شاخی به گلستان هنر
شنیدم جناب آقای پرویز زاده گفته است بارها آثار استاد علیرضا حسین خانی را با دقت نت نویسی
کرده ام وهر بار بعد از اجرا دیده ام آن ” نیست .
می گویم جانا سخن از زبان ما می گویی.
آری در آثار استاد علیرضا آنی” جاودان نهفته است که نه شبیه مو و میان است ونه قابل بیان در نت و میزان .
شور زندگی است و کرشمه ساقی .عشق است شرح و بیان ندارد .
اگر چه ع ش ق را می نویسیم .
پس چه باشد عشق دریای عدم در شکسته عقل را آنجا قدم
باری اگر موسیقی را مجرد ترین و احساسی ترین نوع هنر بدانیم این تجرید و بی رنگی ورهایی از
تعلق و آزمندی که عالی ترین هدف هنر است در آثار استادبه خوبی احساس می شود ،و به درستی
در زندگی نامه ی او می آید.
چنانچه آهنگهای سوزه ،سوزه،شانه شکی ، علیوسی، بزران ،بزران ،و…….. رابا گوش دل بشنوی
در می یابی که کلام مجاز و پر رنگ و تمنای خواننده در اکسیر پنجه او رنگ می بازد و قرین حقیقت
می شود و جام وجود تو را لبریز شوق می کند تا از خود بپرسی
از کجا می آید این آوای دوست
لقمان زرین قلم
تهران
با سلام خدمت مدیر سایت بلوطستان .
با توجه به اشکالی که درچاپ نگاه دوست فهیم و فرهیخته ام جناب زرین قلم در مورد استاد حسین خانی پیش آمد بنده را بر آن داشت تامتن کامل
آن در اختیار بیندگان محترم قرار بدهم
((بمناسبت چهارم آذر سالروز در گذشت استاد علیرضا حسین خانی ))
شاخی به گلستان هنر
شنیدم جناب آقای پرویز زاده گفته است بارها آثار استاد علیرضا حسین خانی را با دقت نت نویسی
کرده ام وهر بار بعد از اجرا دیده ام آن ” نیست .
می گویم جانا سخن از زبان ما می گویی.
آری در آثار استاد علیرضا آنی” جاودان نهفته است که نه شبیه مو و میان است ونه قابل بیان در نت و میزان .
شور و زندگی است و کرشمه ساقی عشق است شرح و بیان ندارد .
اگر چه ع ش ق را می نویسیم .
پس چه باشد عشق دریای عدم در شکسته عقل را آنجا قلم
باری اگر موسیقی را مجرد ترین و احساسی ترین نوع هنر بدانیم این تجرید و بی رنگی ورهایی از
تعلق و آزمندی که عالی ترین هدف هنر است در آثار استادبه خوبی احساس می شود ،و به درستی
در زندگی نامه ی او می آید.
چنانچه آهنگهای سوزه ،سوزه،شانه شکی ، علیوسی، بزران ،بزران ،و…….. رابا گوش دل بشنوی
در می یابی که کلام مجاز و پر رنگ و تمنای خواننده در اکسیر پنجه او رنگ می بازد و قرین حقیقت
می شود و جام وجود تو را لبریز شوق می کند تا از خود بپرسی
از کجا می آید این آوای دوست
لقمان زرین قلم
تهران
با سلام خدمت جناب زرین قلم بسیار شریف.بنده همیشه از کلام و نوشته تان لذت برده ام.امیدوارم باز هم بنویسید!