محمدرحیمخان ضرغاملشکر گراوند فرزند خانکه نوه عباسخان گراوند معروف به دوریشکه یکی از سرداران لایق و سلحشور ترهان(طرهان) در دوره پایانی قاجاریه بود، او هم مانند دیگر بزرگان ترهان در اثر جا به جایی قدرت به علت درگذشت نابهنگام قاسمخان میرپنج که پیش آمدو حکومت ترهان به نظرعلیخان امرایی رسید او نیز بعد از مدتی به همراه عزیزخان آزادبخت مومهوند رئیس طایفه آزادبخت که دایی ضرغاملشکر بود در کنار مخالفین حکومت قرارگرفتند آنان همیشه مورد خشم و دشمنی امیراشرف واقع میشدند دوریشکه یکی از بزرگانی بود که در سخاوتمندی و شجاعت نظیر نداشت در آن زمان یکی از شاعران لرستانی ضمن گردش و دیدار از بزرگان ترهان به حضور این سردار بزرگ میرسد و از سجایای او در چند بیت او را چنین گرامی میدارد.
عیدی عباسی فرزند محمدرحیم خان در حال سخنرانی
و اما افسوس برای این بزرگان که عمری کوتاه داشتند و در جوانی رخت بربستند و این جهان فانی را رها کرده و به دیدار دوست شتافتند. اینان اهل فتوت و اخوت بودند، فتوت آئینی است که از عالم پهلوانی به دنیای عرفانی راه یافت. این آئین از مدتها قبل از زمان پارتها بین مردم وجود داشته است که سخاوت، بلندنظری، سلحشوری، رشادت، جوانمردی و بزرگواری را پیشه خود میساختند. بعد از اسلام در ایران«اهل فتوت» بصورت گروه ظهورکردند و در تاریخ از آنان بعنوان «فتیان» نیز نام بردهاند.اینان در بخشیدن مال و فداکردن جان در راه اهل نیاز بر یکدیگر پیشی میجستند. فروتنی به عیب خود نزد آنان هنر و فضیلت بشمار میرفت. و این چنین بوده سردار سلحشور و نامآور ما محمدرحیمخان ضرغام لشکر.
درباره دوریشکه در جنگ جهانی اول علیه نظامیان تجاوزگر روسی و انگلیسی قصهها گفتهاند و میگویند او با تمام قدرت با نیروهای روسی وارد جنگ شده است و تعداد زیادی از آنها که به خاک لرستان تجاوز کرده بودند از طریق مرزهای عراق آنها را از خاک ایران بیران راندهند او که در راه حرمت و آبروی مردم ترهان از خودگذشتگی نشان داده، این سردار شجاع و سلحشور به دفاع برخاسته است، چون نظامیان روسیه و انگلیسی به هرجا که وارد میشدند، دست به تجاوز و آزار و اذیت مردم میزدند. پس اینان برای دفاع از وطن و مردم خود دست به چنین جان بازی زدهاند و در مقابل ستمگر و ظالم قیام کرده، لذا آنان قابل قدردانی و سپاس گذاریند. همانطور که در بالاگفته شد که هشیار شاعر لر با سران ترهان دیدار داشته و سردار گرانمایه ترهان را ملاقات نموده و چند بیتی درباره او سروده است.
سپاهی ز ترهان زمین جمع نمود غبار سپه شد بچرخ کبود
محمدرحیم خان گراوند شیر سپهدار لشگر در آن دارگیر
نهادند زینش به پشت سرنگ کشیدند تنگ زبرتنگ تنگ
بیاراست قد را به تیر خدنگ ز دریا تو گفتی برآمد نهنگ
و یا از کمین گه برآید پلنگ بشد آب ازهیبتش کوه سنگ
جهانید لشگر دلاور بتاب گرفت گرد لشگر رخ آفتاب
محمدرحیمخان گراوند شیر بقلب سپه بد دلاور دلیر
ز اردوی سرداراکرم دلیر یکی شیر جنگی بدی همچه شیر
زهر سو سپه را فکنده ببر بدی شیر جنگی بفر هنر
محمدرحیمخان گراوند بنام بضرغام لشگرلقب شد تمام
ولی مرتضیخان شده اسب لنگ رسیده بنزدش یلی تیزچنگ
یکی تازیانه سر و دم طلا بدیدش فتاده درآن جایگاه
چه ضرغام لشگر بکردش نگاه بدید تازیانه همان رزم خواه
ز فراز مرکب در آمد بزیر همان تازیانه ربوده چه شیر
دوباره بیامد به پشت سرنگ نرسید بر او دیگر شیر جنگ
«چرداهر» برفتم در آن روزگار بزرگ گراوند در او بر قرار
محمدرحیم خان سالارجنگ همه ملک ترهان از او بد بتنگ
ازآن سمت ترهان بدیدم یکی که صد حیف عمرش بشد اندکی
چه ضرغام جنگی گراوند بود بقلب سپه جای آن مرد بود
شاعرگرانقدر لرستانی یاد این سردار را به حق گرامی داشته و درباره او خوب سروده است. چون دیگر مانند اینان پیدا نمیشود، مگر خدای توانا با قدرت ذاتی خود از نو در کالبدی «جسد» جدید ظهور کند پس ما وظیفه داریم یاد آنان را گرامی بداریم.
از این سردار گرانمایه فرزندانی بیادگار مانده بود و تنها فرزند پسرش بنام عیدیخان عباسی گراوند که به راستی فرزندی شایسته و سرشناس بود و در منطقه ترهان او یکی از افرادخوش نام و صاحب اسم و رسم که در میان بزرگان ترهان شخصیتی مورداحترام بود و چند فرزند دختر نیز از او بیادگارمانده است. محمدرحیمخان ضرغام لشگرگراوند «دوریشکه» در زمان مرگ دارای دو همسربود و املاک زیادی درمنطقه ترهان و در روستاهای گُلگُل و میشنان و کلسرخ و جاهای دیگر مالک بودند که بعد از خود بنا به گفته یکی از اقوام نزدیکش تمام آن املاک پس از مرگش به تصرف پسرعمو هایش درآمد. باکمال معذرت از دوستان مهربان چون بنده بیش این اطلاعاتی درباره این سرداربزرگ ترهان در اختیار نداشته و اگر از جانب اقوام گراوند اسناد و یا اطلاعاتی در اختیار فدوی قرار گرفت باز به نظر عزیزان خواهم رساند. با سپاس
این مطلب در شماره ۹ دوهفتهنامه آساره تاریخ ۲/۶/۹۳ چاپ شده است