بلوطستان: صدای گریهی نوزاد بلند شد مرد که توی آشپزخانه داشت ظرفها را میشست، با دستهای پر از کف تاید سراسیمه به طرف نوزاد که در اتاقی فسقلی توی گهواره بود و مرتب وق میزد رفت. او را در آغوش گرفت، چند بار توی اتاق گرداند تا آرام بگیرد ولی نوزاد با وق زدن خانه […]
مرد بیآنکه کسی را به یاری بخواهد “پلهها را یک به یک به سختی طی میکرد. تنه آدمها که به یاری پاهای سالم و سینههای پرنفس پلهها را دو تا یکی رد میکردند مرد را به مکثی گذرا وا میداشت. نفسی چاق میکرد و دوباره سنگینی بدنش را در برابر ریه نصف و نیمه که […]