برچسب زده شده با : عبدالرضا شهبازی ،
دختران غریب شهر من

باد، باران با ترانه می خورد بر بام شهر…یادم آرد …. نه اصلاً دوست ندارم به یادم بماند این باران ویران گر. این باران عاشق کُش. دختران غریب شهر من آمده بودند تا رویاهای قشنگشان را به گیسوان ستاره ببافند و حکایت های قشنگ روزهای خوب در این شهر بودن را به یادگار ببرند برای […]

ننه فاطمه را دریابیم

روزهای کوتاه پاییزی خیلی زودتر از آن که فکرش را بکنی پرچ می شوند به شب های درازی که روز گاری معروف بودند به شب های قصه گویی پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها. اما این روزها و شب ها، نه خبری از قصه هست و نه شهرزاد قصه گویی که ما را پیوند بزند […]

فردا روز من است!

چند وقتی بود به توصیه پزشکانم چیزی ننوشتم. در چند ماه گذشته فشارهای عجیب و غریبی دیواره قلبم را نشانه رفته و آرامشم را گرفته بودند. قرص های رنگارنگ هم افاقه نکرد  و توصیه بر این بود که حداقل برای مدتی کار نوشتن را که پر استرس ترین کار محسوب می شود کنار بگذارم.  ابراز […]

نمی دانم در کدام ایستگاه باید به تو برسم

عنایت صادقی را دوست دارم به خاطر کلامش و راهش که جز به اصلاح امور نمی اندیشید. آرزوی سلامتی برای این دوست و معلم  که در اوج درد و تاول های یادگار از جنگ هنوز درس بردباری می دهد. این شعر را با تمام وجود و احساسم تقدیم او می کنم.   جاذبه من که […]

  چرم و پوست کارخانه ای که روزگاری چرم دباغی شده آن روانه بازار بود و به واسطه چرخیدن چرخ همین کارخانه چرخ زندگی چندین خانوار لرستانی می چرخید. اما سال هاست قفلی زنگار بسته و تابلویی که دیگر رنگ و رویی از آن نمانده در کنار جاده خرم آباد به پلدختر خودنمایی می کند. […]

در فرهنگ عامه داریم که با حلوا حلوا دهان شیرین نمی شود. یا دیگر اینکه هر چند لالایی ها قشنگ و فریبنده هم که باشند اگر کودک گرسنه باشد خوابش نمی برد. حالا شده حکایت کارگران شرکت پارسیلون شهرستان خرم آباد که این روزها مسئولین محترم استان لرستان می خواهند باز هم با وعده، دهان […]

بی هیچ توضیحی مطلبی را که یکی از مدافعین استاندارلرستان برای یادداشت « آقای استاندار چگونه از تو یاد کنیم؟»که در بلوطستان منتشر شد می آورم و چند نکته را برای روشن شدن چراغ خاموش این بزرگوار بی نام نشان که نامش برای من و دیگر دوستان رسانه ای روشن است می آورم. این یادداشت […]

یکم:کنار قلعه فلک افلاک خرم آباد عزیزم چند کبابی و قهوه خانه ای قدیمی وجود دارد. هر چند وقتی که از آن جا عبور می کنم و صدای استکان نعلبکی های مرد قهوچی را می شنوم . ابراز امیدواری می کنم که باز سماور یک قهوه خانه قدیمی روشن است. یک روز از مرد قهوه […]

درست یادم هست چند سال پیش زمان برگزاری نمایشگاه کتاب لرستان بود که در باره بازدید استاندار لرستان از نمایشگاه در مطبوعات محلی یادداشتی نوشتم با این عنوان « آقای استاندار فرهنگ حرمت دارد» که با واکنش های بسیار تندی از طرف اصحاب استاندار مواجه و در نهایت باعث تنبیه و توبیخ یکی از کارکنان […]

بلوطستان | نشریه خبری _ تحلیلی بلوطستان